سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - وجیهه سامانی، نویسنده و سردبیر پایگاه نقد داستان خانه کتاب و ادبیات ایران: ضیافت افطار امسال، اولین و آخرین مواجهه حضوری ام با رییس جمهور بود. چیزی که در کل مراسم دیدم، صبر و بردباری و سعه صدر بالایش، در برابر صحبت های تند و تیز انتقادی هنرمندان و بیان توقعات و مطالبات ایشان بود.
با دقت نکات هر سخنرانی را یادداشت میکرد و حتی با وجود گفتن اذان، نشست تا آخرین نفر هم صحبت کند.نیم ساعت از اذان مغرب گذشته، مراسم تمام شد و کم کم رفتیم برای نماز و افطار، اما از دور می دیدم که عده ای همچنان دور وی را گرفتهاند برای بیان درخواست ها. بعد از افطار هم وضعیت همین بود.
نمیدانم آن وسط بالاخره رسیدند افطارش را باز کنند یا نه. اما همچنان وسط جماعت ایستاده بودند و به درددلها و اعتراضها گوش میکردند؛ همان طور مشتاق و با حوصله، بدون کمترین اخم و خستگی…از رییس جمهورهای قبلی، ضیافت یکی دیگر هم دعوت شده بودم که اصلاً نگذاشتند سوای تریبون و میکروفن، با ایشان چهره به چهره بشویم که حرف هم بزنیم! من نمیدانم بقیه رییس جمهورهای ایران و دنیا چطورند و چطور رفتار میکنند. اما عقلم، دلم و منطقم میگوید کسی که مشتاق می ایستد تا آخرین کلمه تند و تیز انتقادی یا درددلهایت را بشنود، از خرد و فهم بالایی برخوردار است که میفهمد خوب گوش دادن به هنرمند جماعت خود، نیمی از حل مشکل است! و من این وجه انسانی را در وی بسیار پررنگ دیدم.
در تمام طول آن دیدار در ذهنم بود ای کاش یکی که رفت پشت تریبون، در کنار تمام انتقادات و مطالبات اهالی حوزه مظلوم فرهنگ و هنر؛ که انصافاً به حق هم هست، این را هم بگوید که: «در هیچ دوره ای، اهتمام و تلاش برای پیگیری و رفع مشکلات، و تعامل نزدیک و دوطرفه با اهالی قلم و هنر، به اندازه این دوره نبوده. ما اینها را میفهمیم و قدردانیم…» اما میسر نشد.خدایش بیامرزد که در کنار تمام نقاط ضعف و قوت که طبیعت هر انسانی است، غرور و تفرعن مرسوم پرزیدنتها را نداشت و صادق و صمیمی بود. همین…
نظر شما