سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): روز سهشنبه اول خرداد ماه سال ۱۴۰۳، نشست «رسمِ اندیشه؛ افکار مارک لیلا، با تمرکز بر کتاب خدای مردهزاد»، به همت گروه مطالعات متنهای اساسی پژوهشکدۀ مطالعات پیشرفتۀ خاورمیانه، با حضور زانیار ابراهیمی مترجم کتاب، احمد بستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی و شروین مقیمی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، برگزار شد.
فهم لیلا از سکولاریسم سادهانگارانه است
در ادامۀ این نشست، شروین مقیمی نیز به بیان نکاتی در رابطه با جایگاه لیلا در الهیات سیاسی در غرب پرداخت و گفت: «خدای مردهزاد» ، به نسبت دیگر آثاری که از زانیار ابراهیمی ترجمه شده، متوسط است و از لیلا نباید انتظار زیادی داشت. لیلا از سنت انگلیسی-آمریکایی است و کسانی که از این سنت میآیند، در مقایسه با سنت آلمانی edjucation لازم را ندارند. مثلاً اشمیت و لویت اصلاً با لیلا قابل قیاس نیستند. خود مترجم هم به نکاتی در رابطه با لیلا اشاره کرده و برای مثال، در مقدمه گفته که فهم لیلا از سکولاریسم سادهانگارانه است و مورد قبولش نیست.
لیلا در واکنش به شدت گرفتن اسلام سیاسی این کتاب را نوشت
مقیمی با اشاره به اینکه تلاش میکند نکاتی انتقادی، از درون خود متن لیلا و نکتهای هم از بیرون به کار او عرض کند گفت: رویکرد لیلا بیشتر سیاسی است و انگیزهاش برای تالیف این کتاب بالا گرفتن کار گفتمان اسلام سیاسی است و همه کسانی هم که کار او را خواندهاند، اشاره داشتند که قوت گرفتن اسلام سیاسی و ضعف [دولتهای] لیبرال دموکراسیها انگیزۀ او از نگارش این کار است.
لیلا از ضعف لیبرال دموکراسیها و شدت گرفتن اسلام سیاسی، این کتاب را نوشت و مدتی است که میتوان نشانههای ترس او را دید؛ برای مثال در قلب کشورهایی که حامل ارزشهای لیبرال دموکراسیاند، از دولت اسلامی و داعش حرف میزنند و دولتهای غربی هم به حساب آزادی بیان چیزی نمیگویند که این ضعف لیبرال دموکراسی است. یا در رابطه با مسائلی که امروز در رابطۀ با فلسطین در اروپا و آمریکا وجود دارد هم میتوان این ترس را دید.
خدایی که باعث میشود تجدد سیاسی سربرآورد از همان ابتدا عقیم است
مقیمی در ادامه در نقد ایدۀ لیلا در این کتاب گفت: نکتۀ انتقادی اول آن است که لیلا بهگونهای از هابز و «جدایی بزرگ» حرف میزند گویی جدایی بین دین و سیاست در هابز قطعی بود و گویی انگار هیچ نشانۀ الهیاتی در موضع هابز باقی نمانده بود. تصور لیلا این است که هابز جدایی بزرگ را رقم زد و این جدایی بهدست فراموشی سپرده شد و نهایتاً خدای مردهزاد متولد شد. بهعبارت بهتر، تفکیک بین الهیات سیاسی متاخر و هابز مسئلهدار است. مشکل خدای الهیات سیاسی از خود هابز است و نمیتوان نقش هابز را فاکتور گرفت. سیاست مدرن، سیاست سرد است و خدایی که باعث میشود از دل آن تجدد سیاسی سربرآورد از همان ابتدا عقیم است و اصلاً بدون عقیم بودن این خدا، تجدد سربرنمیآورد.
سیاستزدایی، همان الهیاتزدایی است
او اضافه کرد: خدای عقیم خدایی است که دسترسی و اعمال ارادهاش به مثابۀ قادر مطلق، به دنیا محدود است و تشخص و ارادهورزی از این خدا گرفته میشود. این خدا، مشخصاً خدای ادیان وحیانی نیست. خدای لیبرالیسم اگر خدای هابز باشد، خدای غیرسیاسی و سیاستزدایی شده است. منقدان سیاسیِ سیاستزدایی، میگویند برای رسیدن به صلح باید از امور انسانی سیاستزدایی شود. سیاستزدایی، همان الهیاتزدایی است، بدین معنا که باید احتیاجات اولیه انسان را رفع کرد و رفاه را برایش به ارمغان آورد. این سیاست زدایی با مخالفت مواجه بود. اشمیت و آرنت از وجه سیاسی این رویکرد لیبرالی را نقد کردند. دیگرانی مثل فوگلین هم از وجه الهیات سیاسی نقد کردند.
منشاء عقیم بودن در الهیات لیبرالی، به بنیانگذارانش باز میگردد
مقیمی افزود: مثلاً فوگلین اعتقاد داشت که مسیحیت اوج جهش وجودی و بعد زوالش رقم میخورد و مدرنیته مصداق تام زوال است. نقد سوم به سیاسیزدایی هم نقدی فلسفی از اشتراوس است. او میگوید که سیاسیتزدایی از عرصه مناسبات انسانی، به الهیاتزدایی میرسد و این اتفاق هم شیوۀ زندگی فلسفی را مسدود میکند. لیلا توجه نمیکند که خاستگاه و سرمنشاء این عقیم بودن در الهیات لیبرالی، به بنیانگذارانش باز میگردد و بین بنیانگذاران و فیلسوفان بعدی نمیتوان تفکیک گذاشت. لیلا همچنین جایی در کتاب میگوید که نباید این را فراموش کرد که هابز کوشید تا ما این را فراموش کنیم که استدلال خطابی او امکان وحی را رد نکرد، بلکه فقط در باب آن تشکیک وارد کرد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در رابطه با نقش هابز در بحثهای لیلا اضافه کرد: هابز بر علیه وحی استدلال برهانی اقامه نکرد. بلکه باور به وحی را با درانداختن تردیدهایی در خصوص آن متزلزل کرد. هابز در ابتدای بخش سوم لویاتان میگوید که ایمان مثل «حَبّ» است؛ اگر آن را بجوی و خرد کنی، تلخیاش را حس میکنی، درواقع ایمان را باید بلعید، بهجای آنکه آن را تجزیه و تحلیل کنی. لیلا میگوید ما این نکته را فراموش کردیم و این کار هابز، یک رتوریک نبوغآمیز بود و ما نباید خیلی در ایمانی که با هابز آغاز شد، تدقیق کنیم.
کار لیلا دفاع از لیبرال دموکراسی در مقابل ضعفهای بنیادینی است که در مواجه با اسلام سیاسی دارد
مقیمی گفت: ایمانی که هابز درست کرد، درونماندگار به رفاه و سعادت دنیوی بود و نباید آن را جوید و تجزیه کرد. هابز برای ما فراموشی را به ارمغان آورد و جدایی بزرگ رقم خورد، حال چرا باید باز برگردیم؟ لیلا موضعی ضد فلسفی و ضد کسب آگاهی دارد. کوشش او سیاسی و نه معرفتی است. لیلا نمیخواد به مخاطب بگوید که برو و بیاندیش، بلکه میخواهد یک امر غیرقابل تردید توسط هابز را باز بند بزند، گویی میخواهد چینیِ در شرفِ شکستن را بند بزند. کار لیلا دفاع از لیبرال دموکراسی در مقابل ضعفهای بنیادینی است که در مواجه با اسلام سیاسی دارد، پس از نظر سیاسی خوب است اما بهدرد کسب معرفت نمیخورد.
نظر شما