به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رضا اسماعیلی در این شعر آورده است:
به روحم میوزد امشب، نسیم شعر و شور تو
الهی میشدم گرمِ تماشای حضور تو
دلم را پهن میکردم، به روی عرش چشمانت
خدا را خواب میدیدم، درخشان، زیر نور تو
نماز فتح میخواندم، به محراب قیام تو
گلِ تکبیر میچیدم، ز فریاد جسور تو
امام آفتابی تو، ظهور نور نابی تو
تو سرفصل خدا هستی و من غرق سرور تو
بلوغ غیرت آدم! فروغ عصمت مریم!
رموز عشق میتابد، ز چشمان صبور تو
جواد هفت افلاکی، کرامت سیرتی، پاکی
سخاوت در زمین مولا! بُود خط عبور تو
بتاب ای حجت روشن، طلوع شرقی زیبا
که تا آیینه بردارم، من از صبح حضور تو
کرامات تو میبارد، به سمت روشن روحم
زبورِ نور میخوانم، به هنگام ظهور تو
به ظلمت خضر راهم تو، به وحشت جان پناهم تو
صراط مستقیم من، بُود عشق غیور تو
دلم در کاظمین غم، به دنبال تو میگردد
به جان آمد دلِ تنگم، ز وصل دیر و دور تو
غزل کوتاه، یا مولا! به داغت تا شوم گویا
مدد کن تا شبی چون غم، شوم سنگ صبور تو
نظر شما