سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): عملیات رمضان که هفته پایانی تیر ۱۳۶۱ به هدف تعقیب و تنبیه متجاوز انجام گرفت، در آن سوی مرز ما، در خاک عراق به اجرا گذاشته شد. آن را بعد از آزادسازی خرمشهر، در دورهای که آشکارا طرف برتر جنگ بودیم و از نظر روحی و ذهنی در شرایط مناسبی قرار داشتیم آغاز کردیم و انگیزه نیروهای ما برای پیروزی بسیار بالا بود. اما به آنچه میخواستیم و برایش میکوشیدیم نرسیدیم. نبرد رمضان با ناکامی رزمندگان ما در تحقق اهداف تعیینشده و شهادت عده زیادی از آنان به پایان رسید.
درباره چرایی این ناکامی و چگونگی اجرای عملیات، بحث و گفتنی بسیار است. شهید صیاد، که او را طراح و فرمانده این عملیات بزرگ میشناسیم، در بررسی علل و عوامل موثر بر نتیجه نهایی نبرد میگفت: در عملیات رمضان، اولین باری بود که دشمن در مقابله با ما، از شیوه دفاع متحرک استفاده میکرد. دفاع متحرک مفهومش این است که دشمن نیرویی را که به عنوان نیروی احتیاط قوی در دست دارد، در جایی نگه میدارد که از آنجا، به سرعت عملیات تأخیری انجام دهد. مثلاً پیشروی ما کند یا متوقف شود و در جاهایی هم که ضعیف هستیم، به سرعت ضربه بزند و از این طریق دفع حمله کند. در حالی که دفاع میکند، ولی دفاعش ثابت نیست. در یک خاکریز نمیایستد. یک یگان متحرک، در هر جایی که میتواند، عمل میکند.
سپس در تکمیل صحبتهایش میگفت: البته دفاع متحرک یک تاکتیک مشکل هم هست. معمولاً به کمک نیروهای زرهی اجرای این تاکتیک امکانپذیر است. با نیروی پیاده نمیشود آن را انجام داد. آنها [سرفرماندهی ارتش عراق] امکاناتش را هم داشتند. تیپ ۱۰ زرهی مستقل عراق، با تریلی تانکبر، تعدادی از تانکها را از یک نقطه به نقطه دیگر، در عرض دو یا سه ساعت میرساند و بلافاصله ضربه میزد و دوباره برمیگشت به قرارگاه. این همان دفاع متحرک است. با استفاده از همین روش، دشمن توانست نیروهای قرارگاه فتح را به محض رسیدن به جناح راست منطقه عملیاتی، مورد هجوم نیروهای دفاع متحرک خود قرار دهد. این اولین باری بود که دشمن از تاکتیک دفاع متحرک استفاده میکرد. یعنی با یک تیپ به نام تیپ ۱۰ زرهی که مشهور هم بود، با تانکهای پیشرفته از جناح راست آمد و شروع کرد به ضربه زدن.
استفاده گسترده و انبوه بعثیها از تانک و تجهیزات زرهی چنان بود که مورخان بعدتر نوشتند نبرد رمضان یکی از بزرگترین نبردهای زرهی بعد از جنگ دوم جهانی محسوب میشود. از مرور کتابهای پژوهشی و نگاهی به مطالعات انجامشده و ورقزدن خاطرات فرماندهان و رزمندگان ما، چنین به نظرمان میرسد که برای نبرد در چنین شرایطی مهیا نبودیم و اشتباهاتی در محاسبه قدرت دفاعی دشمن مرتکب شدیم. در کتاب «دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» آمده است: «در رمضان، عراق هیچکدام از اشتباهات قبلیاش را تکرار نکرد و همین مسأله ایرانیها را کاملاً غافلگیر کرد. پس از چند پیروزی پی در پی، رزمندههای ایران با مفهوم تلخ شکست و عقبنشینی آشنا شدند.» در کتاب «عبور از مرز» نوشته علیرضا لطفالله زادگان نیز به تفصیل درباره سیر آغاز و اجرا و ختم نبرد رمضان بحث میشود و اسناد مرتبط با این عملیات برونمرزی مورد بررسی قرار میگیرد.
نیز اشاره به این نکته ضروری است که از نظر شهید صیاد شیرازی، ما برای اجرای عملیات رمضان - که نخستین عملیات برونمرزی ما در آن جنگ هشت ساله بود - چه از نظر تدارکاتی و چه از حیث برنامهریزی، مشکل چندانی نداشتیم و حداقل روی کاغذ، همه ملزومات اصلی برای رسیدن به پیروزی را مهیا کرده بودیم. اما به تعبیر خود این شهید بزرگوار، لغزشی در مسیرمان شکل گرفته بود و آن اینکه بعد از چند عملیات موفق و چند بار پیروزی بر دشمن متجاوز، «توجه به خدا کمتر و توجه در جهت خود بیشتر شده بود.»
مداخله آمریکاییها در حمایت از صدام
اما نباید برخی واقعیتهای مهم دیگر درباره این نبرد را ناگفته گذاشت و نادیده گرفت. گویا آمریکاییها بعد از عملیات طریقالقدس (اواخر پاییز ۱۳۶۰) خطر سقوط صدام را بهوضوح به چشم دیدند و وحشتزده از تبعات بعدی این دگرگونی، بیشتر از قبل مصمم به مقابله با ایران و مهار برتری نظامی ما شدند. به قول ماکس پری، پژهشگر امریکایی و نویسنده کتاب «کسوف» (ترجمه غلامحسین صالحیار، انتشارات اطلاعات) از زمانی که ایران دست بالا را از آن خود کرد «دولت ریگان سخت مشغول بررسی بود تا ببیند چه میتوانند بکند تا مانع شکست کامل رژیم صدام شود. مقامات سیاسی و اطلاعاتی میگفتند اقداماتی که تا الان انجام دادهایم خیلی دیرتر از آن انجام شده است که بتواند جلوی شکستهای زمستان و بهار عراق را بگیرد. اواخر بهار ۱۹۸۲ کیسی و دستیاران عالیرتبهاش روابط رسمی با عراق را توسعه دادند تا با سلسله ارزیابیهایی جدید آسیبپذیریهای ارتش عراق را رفع کنند. صدام به نصایح دوستان آمریکاییاش گوش داد و در تابستان همین سال نیروهای عراقی توانستند حملات ایرانیها را که بغداد را در معرض فاجعه قرار داده بود خنثی کنند.»
پری از مقامات پنتاگون به نام هاوارد تیچر نیز نام میبرد. او اذعان میکرد که «پس از سقوط خرمشهر رابطه ما فقط یک تبادل اطلاعات معمولی نبود. ما به عراق هرچه را که لازم داشت تا از ایران شکست نخورد دادیم. ما تمام آسیبپذیریهای خطوط دفاعیشان را تشخیص دادیم و مطلعشان کردیم. میدانستیم اگر این کار را نمیکردیم، ارتش ایران تا بغداد پیش میرفت. تصور استقرار یک حکومت شیعی در جنوب عراق ما را تا سرحد مرگ شکنجه میداد. ما با پیشنهادهای استراتژیکمان صدام و خطوط دفاعی آبکششدهاش را نجات دادیم.»
نظر شما