به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در این محفل ادبی که شامگاه ۲۲ تیر در پیامرسان اجتماعی بله برگزار شد، سید تصور مهدی، شاعر پارسی زبان هند و استاد کالج اورینتال پتنا در رابطه با عزاداری ایام محرم در هند بیان کرد: در کشور هندوستان نیز همه جا چه در شهرها و چه در روستاها به گونههای مختلف مراسم عزاداری سید الشهدا برگزار میشود. از نکات قابل توجه اینکه در هندوستان ایام عزاداری منحصر به دو ماه محرم و صفر نیست و یا به تاسوعا و عاشورا محدود نمیشود بلکه تا هشتم ربیع الاول یعنی دو ماه و هشت روز ادامه دارد و در این مدت هر روز به گونههای مختلف مانند مرثیه، سخنرانی، روضه، نوحه، هیئت و راهپیمایی، مراسم برگزار میشود. شیعیان هند برای عزاداری و شعایر حسینی احترام بسیاری قائل هستند، اگر در حسینیه میروند و یا در راهپیمایی شرکت میکنند، چه در زمستان و چه در تابستان با پای برهنه راه میروند. همچنین روز عاشورا تا هنگام عصر فاقه میکنند و در بیشتر نقاط هند این کار با شدت عمل میشود.
وی ادامه داد: هندوستان یک کشور ۷۲ ملت است، در ماه محرم نه فقط شیعیان بلکه اهل تسنن و هندوها نیز برای سیدالشهدا مراسم عزا برگزار میکنند و یا در این مراسم شرکت میکنند و به گونهای اظهار ارادت دارند. اهل تسنن هند مراسم محرم را با شور و حرارت فراوانی برگزار میکنند و برای این مراسم اهمیت زیادی قائل هستند. میان عامه مسلمانان هند، عید فطر و عید قربان اهمیت بسیار زیادی دارد ولی بعضی جاها کسانی که بیرون زندگی میکنند حتی در عید هم خانه شان نمیآیند ولی در دهه اول محرم حتماً به خانهشان برای شرکت در مراسم عزا میآیند و در امام بارگاه (حسینیه) به تعزیه میپردازند.
استاد کالج شرقشناسی پتنا در رابطه با عزاداری هندوها در ایام محرم تصریح کرد: هندوها نیز برای ماه محرم احترام قائل هستند و ارادت و احترام ویژهای نسبت به سرور آزادگان جهان دارند. در بعضی از نقاط هند، هندوها در خانههاشان برای امام حسین مراسم برگزار میکنند، علم ابوالفضل العباس (ع) را برپا میکنند و در مراسم هیئات عزاداری شرکت میکنند. در روستای زادگاه من یعنی روستای پیغمبر پور کلهوا که از توابع شهر مظفرپور در ایالت بیهار هند است، در روز عاشورا هر سال وقتی با هیئت راه میرویم بانوان هندو زیر پاهای عزادارن حسینی آب میریزند تا از شدت آفتاب پا نسوزد، همچنین کنار شبیه تابوت امام حسین و علم ابوالفضل آب میریزند و این کار در نقاط مختلف هند دیده میشود. این یک نوع احترام به عزاداران امام حسین و به شعائر حسینی است. همچنین در بعضی از روستاهای هند خانمهایی که به تازگی بچهدار شدهاند در حسینیه روز عاشورا در کوزهای شیر میآورند، وقتی از آنها پرسیده میشود این شیر برای چیست میگویند حسین بابا یک بچه شش ماهه داشت که خیلی تشنه بود سه روز شیر هم نخورده بود این شیر به نیت آن طفل خردسال و تشنه لب امام حسین است.
در این سوگواره شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، رضا عبداللهی، ایرج قنبری، سید مسعود علوی تبار، محمد علی یوسفی، نغمه مستشار نظامی، نجمه پور ملکی، فاطمه عارف نژاد، میترا ملک محمدی، صامره حبیبی، آمنه آل اسحاق، خدیجه دیلمی، ام البنین بهرامی، سمانه خلف زاده، سارا عبداللهی فر، آسیه مرادپور، لیلی حضرتی، نیره جهانشاهی، و صبا فیروزی حضور داشتند.
برخی از اشعار ارائه شده در این محفل را مرور میکنیم:
علیرضا قزوه
از دست رفته دین شما، دین بیاورید!
خیزید، مرهم از پی تسکین بیاورید!
دست خداست، اینکه شکستید بیعتش
دستی خدای گونه تر از این بیاورید!
وقت غروب آمده، سرهای تشنه را
از نیزه های بر شده، پایین بیاورید!
امشب برای خاطر طفل سه سالهام
یک سینه ریز، خوشه پروین بیاورید!
گودال، تیغ کند، سنانهای بیشمار
یک ریگزار، سفره چرمین بیاورید!
سرها ورق ورق، همه قرآن سرمدی ست!
فالی زنید و سوره یاسین بیاورید!
رضا عبداللهی
دل من تا قیامت با حسین است
نمیترسم زدشمن تاحسین است
مرا با خویشتن تنها گذارید
دلم مشغول ذکر یاحسین است
سید مسعود علوی تبار
حا و سین و یا و نون یعنی تب سرخ حروف
ناله تبدار دل از مطلب سرخ حروف
نغمه سرخ لبانم عشق و خون و تشنگی است
میتراود واژگانم از لب سرخ حروف
مذهبم فتوا به عین و شین و قافم داده است
تا ابد پایندهام بر مذهب سرخ حروف
کوثر خون است و جوش شین و ها و یا و دال
تشنه کامم تا ابد بر مشرب سرخ حروف
وصفی از معشوق من چون کوکب دُرِّی بود
واژه مصباح گردد کوکب سرخ حروف
جملهای تا منعقد گردد به عاشورای عشق
واژگانی پرفروغم در شب سرخ حروف
نجمه پور ملکی
کسی گمان نکند ناله میشود تعطیل
بساط روضه هر ساله میشود تعطیل
کسی گمان نکند چشممان کم از دریاست
رباب مرجع تقلید چشم نوکرهاست
چگونه خشک شود چشمهای که جوشان است
تمام سال دو چشم رباب گریان است
بیا سویق ربابی دوباره گرداندند
که دیدههای جهان را دوباره گریاندند
مسیر خانه عشقی که گفتهاند اینجاست
سویق روضه ما را بنوش، جان افزاست
بیا به عشق سه واژه: علی.رباب و آب
بیا که شربت ما خانگی است اما ناب
بزرگ فلسفه گریه رباب این است
بدون عشق حسین زندگی چه ننگین است
سید تصور مهدی (هندوستان)
محرم شد به یاد کربلائیم
به دنبال مراد کربلائیم
مدام از کربلا ی عشق گوییم
غلام خانه زاد کربلائیم
ام البنین بهرامی
گفتم حسین، قافیهها ریخت بر زمین
باران غم بدون صدا ریخت بر زمین
چشم به خون نشسته من یادش اوفتاد
نزدیک عصر، خون خدا ریخت بر زمین
وقتی که آفتاب دو تا شد میان ظهر
از ابرِ سرخ، اشک عزا ریخت بر زمین
از کام کوفیان که وفا را ندیدهاند
یک عمر، درد و وا اَسَفا ریخت بر زمین
اکبر که رفت، سینه ارباب تنگ شد
با رنج و غصه، روح دعا ریخت بر زمین
قاسم که رفت در دل میدان و برنگشت
از عرش، تشت سبز حنا ریخت بر زمین
بعد از شکستن سر سقا و قطع آب
انگار کوه جود و سخا ریخت بر زمین
تیر سه شعبه آمد و در قتلگاه عشق
چشم قضا و دست رضا ریخت بر زمین
با تیر اشقیای زمان در رکاب یار
خونی عزیز از شهدا ریخت بر زمین
شب شد تمام دشت وَ دنیا به خویش دید
هفتاد و دو اصول بقا ریخت بر زمین
وقتی سر حسین به نیزه جلوس کرد
بیشک ستون کرب و بلا ریخت بر زمین
علی مزمل لاهوری (پاکستان)
ما نوحهگر سوگ علمدار حسینیم
صد شکر خدا را که عزادار حسینیم
جز جرعهای از جام غم مهر حسینی
ما هیچ نخواهیم که بیمار حسینیم
جن و ملک و حوری و غلمان همه دانند
دلدار حسین است وَ ما یار حسینیم
یارب دل ما واله عطری زحسین است
با جمله مستان همه غمخوار حسینیم
این دولت عشق است و ہه هرکس ننماید
خوش باد دل ما که گرفتار حسینیم
فاطمه عارف نژاد
صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد
هزار معرکه دید و هزار کوفه خطر کرد
صدا شدی و صدا از گلو بریده برآمد
صدا شدی و صدا در سکوت تیغ اثر کرد
به نیزه تکیه زد، از راه مستقیم سخن گفت
سوار باد شد، از کوچههای فتنه گذر کرد
صدات خیمه به خیمه، صدات خانه به خانه
گذشت و سینهزنان را برای روضه خبر کرد
صدات بیرق هل من معین به بام شفق زد
صدات یکتنه شب را به خون کشاند و سحر کرد
صدات در همهجا، در تمام پهنهٔ تاریخ
درون بتکدهها چرخ خورد و کار تبر کرد
به داد کوخنشیان رسید و سنگ بنا شد
بنای کاخ ستم را به لحظه زیر و زبر کرد
و هرکجا که شهیدی… صدات در جریان بود
و هرکجا که یزیدی… صدات سینه سپر کرد
و هرکجا که به بنبست خورد راه تکامل
صدات معجزهٔ تازهای برای بشر کرد
صدا شدی و صدایت هزار حنجره جوشید
صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد
میترا ملک محمدی
ای آفتاب، ای غزل زندگانیام
ای پیرهن دریده، گل ارغوانیام
با هر طلوع نام تو تکرار میشود
عشق شماست خیمه زده بر جوانیام
پرچم به پرچم آمده ام مجلس عزا
نزدیک میشوم به تو این هم نشانیام
آری، شما به بنده خود لطف داری و
تا پای روضههای خودت میکشانیام
با محرمان آلعبا تا طواف عشق
در مجلس عزای خودت مینشانیام
عطر اذان توست به صحرا وزیدهاست
آقا بگو مرا به حرم میرسانیام؟
سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان)
جغرافیای چهره تو از همه سر است
در وصف تو غزل ننویسیم بهتر است
شاعر چگونه وصف تواند تو را به شعر؟
خورشیدگونهای و جهانت منور است
باغی که اصل و ریشۀ آن آسمانی است
نخلی که آب و دانهاش از حوض کوثر است
رفتی به قتلگاه و پدر، دیده دوخته
در قد و قامتی که شبیه پیمبر است
یکباره شور و ولوله در دشمنان فتاد
شیری که پا گذاشته در صحنه، اکبر است
دورش تمام حلقۀ آهن کشیده شد
انگشتر عقیق که از کان دیگر است
از خیمهگاه، عمۀ بیچاره دیده بود
قران روشنی که به صد برگ پرپر است
سید اعلا امیری (افغانستان)
چون هلال تازه ماه محرم میشود
با تمام وسعتش دنیا پر از غم میشود
آه میگردد زمین با لایههای بیشمار
هفت بام آسمان انگار پرچم میشود
مینشیند بر رخ آینهها سنگِ غبار
چهرهی گل ناودان اشک شبنم میشود
قاصدک با بیرق تاریک میآرد خبر
ذره ذره تیرهپوش فصل ماتم میشود
بس که سنگین است اندوه حسین فاطمه
شانه هرقله زیر دیدنش خم میشود
میرسد در نینوا از راه وقتی کاروان
همسفر تا شام آخر اهل عالم میشود
راه میافتد فرشته سینهزن دور بهشت
نوحهخوان این سرا فرزند آدم میشود
سارا عبداللهی فر
کبوتر نقش غم بر ماه دارد
هزاران آیه شرح آه دارد
برای حنجر عطشان اصغر
به چشمش بارشی ناگاه دارد
فرزانه قربانی
محرم آمده تا بارش نم نم بگیرد
و از چشمان سرخ لالهها شبنم بگیرد
هزاران دل مسیحایی شود با ذکر نامت
همین که روضهخوان در مجلس تو دم بگیرد
به غیر از بوسه بر شش گوشه تسکینی ندارد
دلی که در میان خیمههای غم بگیرد
نسیمی که مشَرَف میشود در روضههایت
سراغ عطرتان را باید از پرچم بگیرد
به جوش آورده او را خون تو، از خود چه دارد؟
خدا وقتی غمت را از دل زمزم بگیرد
به مقصد میرسد بادی که راهش را بلد نیست
اگر موی پریشان تو را محکم بگیرد
چگونه باید از داغت بگریم کشته اشک؟
که جای زخم را بر پیکرت مرهم بگیرد
آسیه مراد پور
پر میزند این دل به هوایی که ندانم
آن را به چه ترفند به جایش بنشانم
پر میزند و میرود آنجا که بخواهد
عمری ست که بیدل … پِیِ دیوانه روانم
این بار دلم پرزده تا کوی مدینه
تا حادثه آتش و میخ و در و سینه
تا اشکِ حسین و حسن و زینب و کلثوم
تا… غیرتِ کَت بسته از آن آتشِ کینه
پر زد دلم آهسته به کنجی که حسن داشت
جای قدمِ فاطمه… یک خاطره میکاشت
زینب تَهِ هر خاطره زد بوسه، حسین از....
عطری که به جا مانده از آن خاطره برداشت
با بوسه زینب… دلم انگار پریشان
رفت از درِ آن خانه به یک گوشه میدان
تا… بوسه زند طبقِ وصیّت به گلوی
محبوبِ خدا خواهرِ او با لبِ عطشان
یک گوشه تهِ خیمه رباب از نفس افتاد
آن قدر علی را که به گهواره تکان داد
لبهای تَرَک خورده دُردانه که میزد
بر خشکیِ لبهای پدر… یکسره فریاد
یک غیرتِ رنجیده از آن مصلحتِ کار
شدشاهدِ هرلحظه آن با تنِ تب دار
با مُهرِ سکوتی که به فریاد کشانده
مظلومیّتِ آلِ علی در صفِ پیکار
یک سوی دگر… فاطمه بر خاک نشسته
بر سینه و بر سر زده با دستِ شکسته
با وا اَسَفا زیر و زِبَر کرده جهان که
چشمانِ تماشا به حقیقت شده بسته
رگهای بریده شده با بوسه خواهر
تکرارِ همان بوسه شد از جانبِ مادر
یک بوسه… که تأیید شد از مِهرِ ولایت
یک بوسه که مُهری شده بر باورِ باور
این بار.... دلم. گوشه بین الحرمین است
آنجا که ابوالفضل نگاهش به حسین است
این دل… نه از آنجا به خدا پرنزند باز
دلبسته و دیوانه ما بینِ دو عین است
لیلی حضرتی
زخمیترین پرنده دشت بلا سلام
ای سوختهترین غزل کربلا سلام
آتش نشسته بر دلتان در مسیر آب
امشب به چشم خیمهنشین شما سلام
سمت تمام قافلهها زخم بستهاند
آئینهدار ماه سر نیزهها سلام
تا آسمان هفتم غم میرود دلم
بر شانههای خسته تا ناکجا سلام
اینجا به خون نوشته آئین آبها
بر کودکان تشنه ولی بیصدا، سلام
زخم تمام حنجرهها قسمت دلم
امشب هزار بار به آقا جدا سلام
...
نظر شما