به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بروجرد، عصر شعر عاشورایی روز شنبه به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران با وفایش، با حضور سید علیاشرف شریعتمداری، علی حسین عزیزی، عیدی عالیتبار، میثم جعفری و سجاد روانمرد از شاعران آیینی شهرستان بروجرد، در کتابخانه شهید باهنر برگزار شد.
در این مراسم هریک از شاعران اشعار خود با موضوع قیام عاشورا را برای حاضران خوانش کردند.
سیدعلیاشرف شریعتمداری
در کربلای چشم تو، ما را بلا خوش است
آری بلا، به عرصه این کربلا خوش است
چشمان انتظار به بالاترین افق
این خط انتظار، ببین تا کجا خوش است
تنهای بیبدیل، به گودالهای سر
سرهای بی قرار، سر نیزهها خوش است
سیلی سرخ، بر سر و صورت نواختن
با گریههای، حضرت خیرالنسا خوش است
پیراهن سیاه به تن، همره علی
شال عزا، به گردن میر ولا خوش است
گریه، عزا، مصیبت عظمای شاه دین
با اهل دلشکسته عرش خدا خوش است
منعم نکن به واژه خوش، خوش اگر نبود
این ماجرا به عالم بالا، چرا خوش است
تلخ است اگر حماسه خونین کربلا
در کربلای چشم تو ما را بلا خوش است
علی حسین عزیزی
ای کرده قیام تو قیامت
زد بوسه به پایت استقامت
ای معنی شور و عشق و مستی
ای محور بی بدیل هستی
ای خون خدا حسین زهرا
ای دین نبی شد از تو احیا
من بی تو اسیر رنج و دردم
مانند گلی همیشه زردم
ای اوج غروب پایداری زخمت به دلم همیشه کاری
ای بر تو خدا سلام داده
از باده عشق جام داده
در دفتر عشق و میپرستی
گلواژه آشنا تو هستی
گل میچکد از شکوه نامت
آزادگی آخرین پیامت
بر لوح دلم کرانهای تو
بر رود لبم ترانهای تو
از جام می تو مست مستم
مجنون توام هر آنچه هستم
مصداق حضور کوثری تو
زهرا صدف است و گوهری تو
ای بوی تو بوی مهر زهرا
عشقت زده آتشی به دلها
در سینه غم از غم تو دارم
یک حنجره ماتم از تو دارم
ماییم و نگاه آشنایت
جان همه عاشقان فدایت
علی داودی
زد چو خداوند علی را صلا
گفت علی با شه کرب و بلا
دل شده بر عشق و ولا مبتلا
تا که دهم این دل خود را جلا
با قدحی از می قالوا بلی
ساقی این میکده پدر جان
بادهی نابم بده پدر جان
اذن جهادم بده پدر جان
بیم به دل ره نده پدر جان
بین تو پدر اشک چو الماس من
این کمر خم شده چون داس من
خفته در این دشت گل یاس من
درک کن ای جان من احساس من
لحظه روحانی و حساس من
من تو را گلدستهام پدر جان
بار سفر بسته ام پدر جان
اسیر یک لحظهام پدر جان
اذن دهی رستهام پدر جان
خون من از خون که رنگینتر است
زلف من از زلف که مشکینتر است
زیر ستم زندگی ننگینتر است
داغ بر این سینه که سنگینتر است
چشم من از خصم بد آیینتر است
هیچ مردد نشو پدر جان
جان علی بد مشو پدر جان
مانع مقصد مشو پدر جان
راه مرا صد نشو پدر جان
کرد حسین روی به درگاه دوست
ای که صفات تو در این رزمجوست
گاه دلم پیش تو گه پیش اوست
لیک به یک سینه نگنجد دو دوست
رو پسرم خلد برین پیش روست
ای اسد تیز چنگ علی جان
بیش نشاید درنگ علی جان
پیش رو ای مرد جنگ علی جان
کن به عدو عرصه تنگ علی جان
عیدی عالی تبار
از کبه سمند عشق را میراند
حق است و طریق عشق را میداند
با حنجره سرخ به آواز بلند
بر نیزه حدیث عشق را می خواند
در کرببلا به جنگ کین آمده است
از کعبه برای حفظ دین آمده است
تا درک کند وفا و جانبازی او
خورشید به نزدیک زمین آمدهاست
لب را به سر نیزه شکوفا کردی
با یاد خدای خویش نجوا کردی
پاینده ترین کتیبه دنیا را
با خون شهید خویش امضا کردی
میثم جعفری
آشفته میشود برود هر کجا دلم
غمگینتر است از همهی سالها دلم
با اینکه مدتیست نرفتم حرم ولی
جامانده در مسیر نجف کربلا دلم
از اولین قرار منو یار همچنان
هست از تمامعالم و آدم جدا دلم
در هر قدم که میزدم البته داشته ست
با سنگ فرشهای حرم ماجرا، دلم
از من بریده و به خدا دل سپرده است
ای بی وفا دل منو ای با وفا دلم
دلتنگو دل شکسته و دلگیرم از خودم
درمانده ام چه کرده دل یار با دلم
در حسرت دو قطرهی اشکم ولی دریغ
هر شب گلایه میکند از چشم ها؛ دلم
سجاد روانمرد
شکسته سنگ غَمش شیشهی دل ما را
کشیده از لب دیده به گونه دریا را
چه حکمتیست که کوهی به کاه میبخشد؟
مگر که گریه دهد پاسخ معما را
به نام نامی او فتح باب میگردد
که باز کرده همیشه تمام درها را
چنان برای غَمش گریه میکنیم امروز
که آب میبرد آخر تمام دنیا را
چه کرده است نسیم محبتش در دیر
که کرده است به مسجد بدل کلیسا را
شفا گرفته جهان از دَم عزای حسین
که زنده کرده دَمش روح صد مسیحا را
برای روضهی او خرج میکنیم امروز
قبول میکند او هم حساب فردا را
غلام خانهی او در بهشت جا دارد
که زیر نامهی ما او زده است امضا را
نظر شما