دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۱۴
امکان بهره گرفتن از تجربه جنگ ایران و عراق در آینده وجود دارد؟

محمد درودیان، پژوهشگر تاریخ جنگ در یادداشتی به مناسبت سالروز آتش‌بس در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ به بررسی امکان استفاده از تجربه جنگ ایران و عراق در آینده پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمد درودیان، پژوهشگر تاریخ جنگ: جستار حاضر را به بهانه برقراری آتش‌بس در تاریخ ۲۹ مردادماه ۱۳۶۷، با این فرض نوشته‌ام که؛ «جنگ» به اعتبار «ماهیت و مشخصه‌های» آن، با استفاده از قدرت نظامی، از طریق تهدید موجودیت و یا تأمین الزامات توسعه نفوذ و قدرت منطقه‌ای، یک امر استراتژیک و تکرارپذیر در حال و آینده است که با اهداف و منافع اساسی در سطح ملی، نسبت دارد. منطق وقوع جنگ هر چند تابع برخورداری از قدرت نظامی، با هدف تأمین اهداف سیاسی است، ولی شکل‌گیری اراده جنگ از مسیر ادراک از موقعیت و اشتباه در محاسبه از قدرت خود و مبالغه درباره آسیب پذیری دشمن، عبور می کند.

با وجود اهمیت درس‎‌ها و دستاوردهای تجربه جنگ با عراق، برای پشتیبانی از فهم مسئله جنگ و روش مواجهه با آن در حال و آینده، نگرش «واقعه محور و تاریخی»، در ذیل مفهوم دفاع مقدس، مانع از فهم مسئله جنگ و چگونگی تکرارپذیری آن در حال و آینده، به‌عنوان یک امر استراتژیک شده است. نگرش کنونی به تجربه جنگ با عراق، دستاوردهای جنگ را به ابعاد تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در زمان گذشته، محدود کرده است، در حالی که کشورهای برخوردار از تجربه جنگ، به دلیل این‌که در مسیر احتمال تکرار جنگ قرار می‌گیرند، باید شالوده قدرت دفاعی و تهاجمی خود را بر پایه این تجربه بنا کنند. با این توضیح، الزامات مواجهه با جنگ در آینده، به‌عنوان «امر استراتژیک»، نیازمند شناسایی درس‎‌ها و دستاوردهای برآمده از تجربه گذشته از یکسو و مهم‌تر از آن، شناخت از تغییر در تهدیدات و مشخصه‎‌های جنگ‎‌های جدید و چگونگی وقوع آن است. بنابراین فهم از مسئله جنگ به‌عنوان امر استراتژیک، نیازمند غلبه بر دوگانگی موجود میان ماهیت جنگ به‌عنوان امر استراتژیک و تکرارپذیر در حال و آینده از یکسو و محدودیت‎‌های ناشی از رویکرد سیاسی- فرهنگی و واقعه محور در نگرش به تجربه جنگ با عراق، در ذیل مفهوم دفاع مقدس از دیگر سو است. به عبارت دیگر بدون بررسی تجربه جنگ با عراق، در چهارچوب مفهوم امر استراتژیک و تکرارپذیر در آینده، نمی‌توان امکان پیوستگی میان تجربه گذشته با نیازهای حال و آینده را تأمین کرد.

جنگ میان دو کشور در حالی‌که از ریشه‌های تاریخی برخوردار است، تابع اهداف استراتژیک است. با این توضیح، حمله عراق به ایران در شهریور ۱۳۵۹، هرچند ریشه‎‌های تاریخی دارد، ولی تابع اهداف استراتژیک در پاسخ به مقابله با پیامدهای ساختاری انقلاب در ایران و منطقه بود. در حالی که در ساختار سیاسی و جامعه ایران هیچ‎‌گونه ادراک روشنی نسبت به مسئله جنگ و الزامات آن وجود نداشت. با این توضیح، جنگ ایران و عراق از یکسو ریشه در تاریخ پرمناقشه و پرفراز و نشیب ایران و عراق دارد و از سوی دیگر اهداف و زمینه‎‌های آن متأثر از فروپاشی ساختار قدرت سیاسی و دفاعی در ایران، پس از پیروزی انقلاب بود. بنابراین تقلیل مسئله جنگ به دفاع مقدس، به‌عنوان عملکرد جامعه ایران در برابر تجاوز عراق و محدود کردن آن به دوره زمانی هشت ساله، مانع از فهم و تبیین مسئله جنگ با عراق، همچنین پیش‌بینی چگونگی تکرارپذیری جنگ در آینده خواهد شد.

به‌نظرم آموخته‌‎های تاریخی- راهبردی از تحولات جنگ ایران و عراق که با هدف جلوگیری از تکرار آن در آینده باید مورد مطالعه قرار بگیرد، به شرح زیر است:

۱) بررسی علت ناتوانی از ادراک نشانه‌ ‎های وقوع جنگ و «غافلگیری» در برابر حمله سراسری عراق به خاک ایران. با وجود تأثیرگذاری ریشه‎‌های سیاسی-تاریخی بر مناسبات ایران و عراق، همچنین تأثیر پیروزی انقلاب در فروپاشی ساختار قدرت سیاسی- دفاعی در ایران، مجموعه رخدادهای سیاسی، امنیتی و به ویژه نظامی ناظر بر احتمال وقوع جنگ بود، ولی روشن نیست به چه دلیل از سوی دستگاه‌های نظامی و سیاسی - امنیتی نادیده گرفته شد.

۲) بررسی علت ناتوانی ج.ا.ایران در «بازدارندگی» عراق از حمله به ایران. پس از فروپاشی ساختار قدرت نظامی و فقدان مرکزیت سیاسی برای تصمیم‌‎گیری و اقدام، امکان بازتولید قدرت بازدارندگی وجود نداشت و به همین دلیل، گزینه‌های ج.ا.ایران در برابر عراق، به مقاومت در برابر فشار و یا تسلیم در برابر عراق محدود شده بود.

۳) بررسی علت ناتوانی در پیش بینی تغییر در شرایط و ماهیت جنگ پس از فتح خرمشهر برای اتخاذ استراتژی جدید. تصمیم‌گیری برای ادامه جنگ در داخل خاک عراق، با فرض امکان دستیابی به پیروزی در یک عملیات، با هدف فشار به عراق و متحدین آن برای تأمین خواسته ایران در جنگ بود. افزایش انگیزه‌‎های دفاعی عراق برای دفاع از سرزمین، همچنین افزایش حمایت‌‎های غرب و کشورهای منطقه از عراق، حاصل نگرانی از پیامدهای استراتژیک پیروزی ایران بر عراق بود ولی در محاسبات برای تصمیم‌گیری مورد توجه قرار نگرفت.

۴) بررسی علت تأخیر در تصمیم ‎‌گیری برای تأمین الزامات دستیابی به پیروزی نظامی و سقوط صدام، یا پایان دادن به جنگ. با توجه به افزایش قدرت نظامی عراق و دشواری تأمین منابع برای پشتیبانی از جنگ، در برابر چنین وضعیتی، دو گزینه وجود داشت: نخست افزایش منابع که امکانپذیر نبود و دیگری، تعدیل اهداف و بازمعماری نیروهای مسلح که صورت نگرفت. نتیجه این وضعیت موجب جنگ فرسایشی و طولانی در خاک عراق شد.

هم اکنون با توجه به غافلگیری در برابر حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و ترور هنیه در تهران، همچنین عملیات وعده صادق در ۲۶ فروردین سال جاری و تنگناهای انتخاب گزینه مناسب برای واکنش به ترور شهید هنیه در تهران، موجب طرح این پرسش شده است که؛ علّت غافلگیری در برابر تهدیدات امنیتی و نظامی چیست و چگونه می ‎‌توان از قدرت امنیتی و نظامی برای دستیابی به قدرت بازدارندگی استفاده کرد؟ پاسخ به این پرسش، علاوه بر ضرورت مواجهه با تهدیدات و مخاطرات کنونی، می‎تواند تجربه گذشته را در نسبت با نیازمندی‎‌های آینده پاسخگو کند. با این توضیح، بدون بازنگری در مفاهیم، رویکرد و روش مطالعه تجربه جنگ با عراق که بیشتر به روش تاریخی- سیاسی صورت می‎گیرد، امکان ارزیابی مسائل و تحولات مخاطره‌آمیز حال و آینده، حاصل نخواهد شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها