به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «اسپاگتی با سس قرمز» رمان نوجوانی با محوریت آمریکاستیزی است.
داستان این رمان از زبان یک شخصیت نوجوان به نام «کوچکعلی» روایت می شود و دارای موقعیت و فضاهای طنز و هیجانی است. داستان در مقطع زمانی قبل از انقلاب و در روستایی کویری میگذرد. از چند سال پیش به سبب اکتشاف و بهرهبرداری از یک معدن سنگ آهن، پای عدهای مهندس، تکنسین و کارمند آمریکایی به این منطقه باز میشود به طوری که کمکم آمریکاییهای شاغل در معدن، یک شهرک مدرن و امروزی به نام «آهنشهر» برای اسکان خانوادههایشان در این منطقه بنا میکنند. ورود افراد بومی به آهنشهر ممنوع است؛ تا اینکه در نزدیکی جشن شکرگزاری آمریکاییها یکی از کارمندهای ایرانی آهنشهر به نام معصومخانی برای پیداکردن تعدادی بوقلمون دست به دامان اهالی روستا میشود. در این بین دو نوجوان به نامهای حسینعلی و کوچکعلی حاضر میشوند در ازای گرفتن کرایه، برای معصومخانی بوقلمون و خروس بیاورند. این دو دست به کار شده و هرچه بوقلمون و خروس توی روستا هست برای معصومخانی میآورند. معصومخانی به بچهها گفته که پرندهها را مدیر مدرسه آمریکایی آهنشهر برای نشاندادن به شاگردهایش میخواهد و بعد از یکی دو روز همه پرندهها را با کرایه آنها پس میدهد. از آنجا که معصومخانی خروسها و بوقلمونها را در موعد مقرر پس نداده، این دو نوجوان به همراه ننهکُردی (مادربزرگ حسینعلی) برای پسگرفتن خروسها به آهنشهر میآیند و برای اولینبار موفق به ورود به محدوده ممنوعه میشوند.
بچهها که متوجه شدهاند خروسها و بوقلمونها دست یک آمریکایی به نام مستر هایک است، پیش او میروند. مستر هایک به بچهها قول میدهد نهایتاً تا غروب همه بوقلمونها و خروسها را با کرایهای چندبرابری تحویل آنها دهد؛ همین باعث میشود که بچهها برای آوردن خروسها و بوقلمونهای بیشتر وسوسه شوند. پس به همراه موتور سه چرخه معصومخانی به روستا رفته و از فردی به نام رجب سرخ که بیشترین تعداد خروس و بوقلمون را دارد میخواهند که بوقلمونها و خروسهایش را به آنها کرایه دهد. به علاوه سایر بچههای روستا هم تحریک میشوند از خانههایشان بوقلمونها و خروسهای بیشتری بیاورند.
بچهها به کمک معصومخانی، رجب سُرخ و جوانی سادهدل به نام قوچعلی هرچه بوقلمون و خروس توی روستا مانده به آهنشهر میآورند و به آمریکاییها میدهند. بچهها تا زمان برگزاری جشن شکرگزاری صبر میکنند؛ اما درنهایت متوجه میشوند که همه قولهایی که آمریکاییها دادهاند دروغ بوده و همه بوقلمونها و خروسها را برای مهمانی آنشب، بریان کردهاند. رجب سرخ که میفهمد خروسها و بوقلمونهایش را کشته و کباب کردهاند بهشدت ناراحت شده و همراه قوچعلی و بچهها شروع به اعتراض میکند و درنهایت جشن آمریکاییها را بهم میریزند. فکر میکنید این تنها چالش این داستان است؟ نه! اتفاقهای عجیبتر دیگری هم در داستان «اسپاگتی با سس قرمز» رخ میدهد.
در بخشی از متن این کتاب میخوانیم:
تقریباً یک ماه بعد از سیل بود و من و حسینعلی و قوچعلی داشتیم توی ساختوساز خانهی رجبسرخ به او کمک میکردیم. در این یک ماه هیچکس از شهر نیامده بود ببیند مردم سیلزده چه کار میکنند. حتی از فیضالله هم که رفته بود شهر کمک بیاورد، هنوز هیچ خبری نبود. به خاطر همین هم مردم خودشان کمکم دستبه کار شده بودند و ساختمانهایی را که در سیل خراب شده بودند، دوباره درست میکردند. ما سر قضیهی خروسها با رجبسرخ رفیق شده بودیم و حالا هم باید به او کمک میکردیم. تقریباً نزدیک ظهر بود و داشتیم جلوی خانه گل لگد میکردیم که یکهو سروکلهی مأمور پست پیدا شد. قدری توی کیفش گشت و دستآخر هم یک روزنامه بیرون آورد و گفت: «عکس شماها رو توی این روزنامه چاپ کردهن.»
ما اولش باور نمیکردیم، اما بعد که روزنامه را گرفتیم و ورق زدیم، دیدیم دروغ نگفته. مرد خبرنگار کلی از روستای ما عکس گرفته بود. البته توی صفحهی اول یک عکس بزرگ از شاه بود که جلوی درمانگاه ایستاده بود. توی صفحات بعدی هم عکس یکسری از خانههایی که سیل خرابشان کرده بود، چاپ شده بود. در ادامه عدهای آدم که نمیشناختیمشان، کلی قول و وعدهووعید داده بودند که برای روستا، پل و جاده و اینجور چیزها میسازند. حتی بعضیشان گفته بودند خیلی از این چیزها ساخته شده و مردم روستا الان دارند در خانههایی بهتر از خانههای قبلیشان زندگی میکنند. تازه، نوشته بود امکانات درمانگاهِ این منطقه به دستور شاه چندین برابر شده. توی صفحهی آخر هم عکس ما چهار نفر را با فیضالله انداخته بودند. هرچند توی این مدت وضعیت روستا یا حتی درمانگاه هیچ فرقی نکرده بود، اما فیضالله به نمایندگیِ اهالی روستا، از شاه و همینطور از بقیهی مسئولین دولتی خیلی تشکر کرده بود و گفته بود آنها کمکهای زیادی به مردم کردهاند.
اطلاعات بیشتر:
کتاب «اسپاگتی با سس قرمز» به قلم هادی حکیمیان در ۳۳۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و به بهای ۲۰۰ هزار تومان از سوی نشر برنا (واحد نوجوان نشر معارف) منتشر شده است.
نظر شما