سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کوروش جاهد نویسنده در گفتوگویی با خبرنگار ایبنا از ترجمه کتاب «در جستجوی روشنایی» گفت که در ادامه میخوانید.
- چرا تصمیم گرفتید کتاب این کارگردان را ترجمه کنید؟
دورهای که دانشگاه قبول شدم، یکی از فیلمهای آقای الیور استون را به صورت اتفاقی دیدم. آن زمان سنم خیلی کمتر بود تقریباً میشود حدود ۲۰ تا ۲۵ سال پیش. آن فیلم، «دورز» بود که اسم گروه موسیقیای بود که فیلم درباره آنها ساخته شده بود. بعد از آن، فیلمهای «قاتلین بالفطره» و دیگر فیلمهای او را دیدم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم.
فضای فیلمهایش هیجانانگیز بود و لحن انتقادی نسبت به سرمایهداری، جنگ و دیگر موضوعات مهم داشت. این موضوع برای من که آن زمان دانشجو بودم، خیلی جذاب بود. در آن زمان اینترنت نبود و ما بیشتر از طریق مجلات و منابع دیگر، اطلاعاتی درباره این کارگردان پیدا میکردیم.
در مقدمه کتاب هم توضیح دادم که کتابی از بنیاد فارابی با عنوان «الیور: یک نوع نگاه» منتشر شد. این کتاب بیشتر مجموعهای از مقالات بود که نویسندگان و منتقدان درباره الیور استون نوشته بودند، به همراه مصاحبههایی که خود استون انجام داده بود. این کتاب در دوران دانشجویی با ترجمه احمد پایداری وجود داشت.
بعد از آن نیز کتاب دیگری با عنوان «آمریکای الیور استون» منتشر شد که باز هم مجموعهای از مقالات بود که دیگران نوشته بودند.
اما کتابی که من ترجمه کردهام از این لحاظ قابل توجه است که به قلم خود آقای استون نوشته شده است. مسلماً برداشتهای دیگران درباره فیلمهای یک هنرمند یا فیلمساز با آن چیزی که خود او درباره زندگیاش مینویسد، متفاوت است!
استون در این کتاب درباره زندگی خودش، پدر و مادرش، دوران جنگ جهانی دوم، آشنایی آنها در فرانسه در زمان جنگ جهانی دوم، مهاجرت آنها به آمریکا و تولد خودش در سال ۱۹۴۶ یعنی یک سال پس از پایان جنگ جهانی دوم با جزئیات نوشته است. به نظر من، او این کتاب را با قلمی بسیار جذاب نوشته و به همین دلیل بسیار ارزشمند است.
- چرا از زمان دانشجویی، او را دنبال میکنید؟
از استون همیشه به عنوان یک «فیلمساز جنجالی» یاد میکنند. او معمولاً موضوعات بسیار بحثبرانگیز و جنجالی را در تاریخ آمریکا، مانند ترور جان اف کندی، رسوایی واترگیت و جنگ ویتنام انتخاب میکند.
همیشه بحثهایی در مورد استون وجود داشته است، زیرا او انتقادات بسیار شدید و واضحی به سیاستمداران میکند. همیشه رمز و رازهایی در مورد او وجود دارد و این سؤال از او پرسیده میشود که چگونه به او اجازه ساخت چنین فیلمهایی داده میشود.
به نظر من، این رمز و راز به این دلیل است که استون از کودکی زندگی سختی داشته است. پدر و مادرش در نوجوانی از هم جدا شدند و او در جنگ ویتنام شرکت کرد و دو بار مجروح شد. سپس با سختی و مشکلات زیادی وارد عرصه فیلمسازی شد و در مدرسه سینمایی نیویورک درس خواند.
اما از آنجایی که موضوعات فیلمهای او همیشه جنجالبرانگیز بوده است، فکر میکنند که او حتماً با سیاستمداران ارتباطی دارد.
برخی معتقد هستند؛ فلان فیلمهایی که در آمریکا ساخته میشوند، با همکاری سازمان سیاه است. در صورتی که همکاری به این شکل بوده است که مثلاً، اگر میخواستند یک فیلم جنگی بسازند، تعداد تلفات آن جنگ را از سازمان سیاه پرسیدند که دقیق و درست باشد، این میشود همکاری! همکاری به آن معنی نیست که سازمان مثلاً سیآیای برای فیلمهای استون سرمایهگذاری کرده باشد حتی الیور استون در مصاحبهای گفته بود که من اصلاً تا حالا هیچ ماموری را از نزدیک ندیدهام.
- در رابطه با فیلمهای مشهور این کارگردان چیزی در کتاب نوشته شده؟
فیلمی که باعث شد الیور استون به شهرت جهانی دست پیدا کند فیلم جوخه و فیلم پلاتون بود. در کتاب این کارگردان خیلی با دقت توضیح داده که پنتاگون و وزارت دفاع آمریکا، مطلقاً هیچ کمکی به ساخت این فیلمها نکرد. یعنی فیلمنامه رو خوانده بودند و گفته بودند، این مطالبی که تو نوشتی راجع به جنگ ویتنام را ما نمیسازیم. که بعد در جایی استون اشاره میکند که آن موقع مدام یکسری فیلم تبلیغاتی راجع به جنگ ویتنام، مثل فیلم سالن یا فیلم اولین خون میساختند. چاک نوریس، فیلمساز و هنرپیشه قدیمیای بود که فیلمهای ابرقهرمانی خیلی دروغین میساخت در رابطه با جنگ ویتنام و از نظر استون این فیلمها خندهدار به نظر میرسید چرا که کاملاً اغراق شده و غیر واقعی بودند.
در همین موضوع استون میگوید ساخت فیلم جوخه ۱۰ سال به طول انجامید؛ فیلمنامه فیلم را سال ۱۹۷۶ نوشتم و تا ۱۰ سال بعد یعنی سال ۱۹۸۶ تهیهکنندهای حاضر به ساخت آن نمیشد. به این معنا که هرکس فیلمنامه را میخواند از پذیرش آن امتناع میکرد.
در کتاب نیز به طور کامل، این موضوعات را شرح میدهد و میگوید: همه به خوب بودن فیلمنامه اغراق میکردند اما به سبب نگاه تلخ و واقعگرایانهاش نسبت به جنگ ویتنام آن را نمیپذیرفتند.
استون تاکید میکند چون من به شخصه در جنگ شرکت کرده بودم تمام واقعیتها و وقایعی را که آنها تلخ میشماردند را به عینه دیده بودم.
او حتی درمورد ماجرای ساخت فیلمش در فیلیپین میگوید؛ علیرغم همه سختیها و تلاشهایی که به سبب شباهت جنگلهای فیلیپین و خاک آنجا به ویتنام، برای بردن تعداد زیادی هنرپیشه، امکانات و تجهیزات به آنجا کرده بود با تغییر حکومت در فیلیپین و انقلاب مواجه شده بودند و رئیس جمهور مارکوس سرنگون میشود و دولت جدید با آمریکاییها مشکل داشته و هرگونه همکاری با آنها را منع کردهبود.
- به نظر شما چرا استون تصمیم گرفتهاست که کتاب را منتشر کند؟ در رابطه با نثر کتاب بیشتر توضیح دهید.
به نظر من استون این نیاز را در مخاطبهای خودش دیده و از این رو، زندگی خود را از زمانی که بزرگ شده، جنگ، تحصیل در مدرسه سینمایی و در نهایت با چه مصیبتهایی فیلم ساخته را توضیح و شرح میدهد، تا آدمها را متقاعد کند که هیچزمانی آدم دولت آمریکا نبوده است.
من علاوه بر موارد ذکر شده، نثری جذاب را برای ترجمه انتخاب کردم تا برای خوانندگان شیرین و دلپذیر باشد. از این رو، برخی عبارات فارسی را نیز به آن افزودم؛ البته نه به حدی که به متن و معنای آن لطمه وارد شود. این شیرینکاریهای فارسی، برای خوانندگان فارسیزبان جذابیت بیشتری ایجاد میکند.
در مقدمه کتاب، به تفصیل توضیح دادهام که چرا آن را ترجمه کردهام.
واقعیت این است که ترجمه این کتاب را در دوران همهگیری کرونا آغاز کردم. در تیر ماه ۹۹ شروع کردم و در آبان یا آذر همان سال به پایان رسید. با توجه به حجم بالای کتاب که حدود ۵۵۰ صفحه است آقای علینقی از نشر آبان برای ویراستاری و سایر مراحل چاپ، کمی زمان صرف کردند.
در نهایت، انگیزههای من برای ترجمه این کتاب، هم علاقهای است که از دوران دانشجویی به این فیلمساز داشتهام و هم اینکه دوران کرونا فرصت مناسبی بود تا با خیال راحت و بدون دغدغههای دیگر، به ترجمه بپردازم. امیدوارم این اثر برای علاقهمندان به سینما جذاب باشد. این کتاب علاوه بر جنبههای سینمایی، حالتی قصهگونه نیز دارد و موضوعاتی مانند همکاری با آل پاچینو و دیپلمات را در قالب یک رمان روایت میکند.
نظر شما