خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _مظفر شاهدی، پژوهشگر و تاریخنگار: کتاب حاضر که عنوان آن «برخیز و اول تو بکش»، علیالظاهر از دستور تلمود بابلی (رساله سنهدرین، بخش ۷۲، آیه ۱) مبنی بر «اگر فردی برای کشتن تو اقدام کرد برخیز و اول تو او را بکش» وام گرفته شده است، روایت مبسوط و طولانی بیش از یک سده ترورهای تبهکارانهِ خونین اشغالگران فلسطین در فاصله زمانی سالهای دهه ۱۹۰۰- دهه ۲۰۱۰ م را دربرمیگیرد.
نویسنده در این کتاب، بهویژه بهاقدام موساد در ترور و کشتن دانشمندان هستهای عراق در دهه ۱۹۷۰ میلادی پرداخته است که نشان میدهد آنچه در سالها و دهههای بعد در ایران اتفاق افتاد مسبوق بهسابقه بود. در آن برهه عراق در حال توسعه برنامههای هستهای خود با همکاری فرانسه بود و در آن میان اسرائیلیها سخت نگران ساخت بمبهای هستهای از سوی عراق بودند. بدینترتیب بود که بنابهنوشته رونن برگمن: «اسرائیل نمیتوانست وقت تلف کند. تیم مشترکی از موساد، آمان و وزارت خارجه بهنام عصر جدید تشکیل شد تا بهگفته ناهوم ادمونی معاون وقت رئیس موساد و سرپرست این تیم، بهطور ویژه و متمرکز تلاش کند تا نیت عراق برای دستیابی بهتسلیحات هستهای را خنثی کند… اسرائیل بهاین نتیجه رسید که مسیر دیپلماتیک با شکست روبرو شده است. کابینه امنیتی اسرائیل نوامبر ۱۹۷۸ بهنخستوزیر اجازه داد برای متوقف کردن پروژه هستهای "اقدامات ضروری" بهکار گیرد… مقامات موساد که ناامید شده بودند تصمیم گرفتند استفاده از روشهای تهاجمیتری را شروع کنند. آنها میخواستند قتل دانشمندان هستهای عراق را آغاز کنند. واضحترین اهداف برای ترور رؤسای برنامه اتمی عراق خدیر حمزه و جعفر دهیاجعفر بودند… هر دو نفر بهندرت عراق را ترک میکردند. اگرچه ترور در عراق غیرممکن نبود، اما امر بسیار دشواری بود… عراق برای توسعه برنامه هستهای خود مصریها را استخدام کرده بود. مهمترین فرد در میان آنه یحیی المشد اعجوبه فیزیک هستهای در دانشگاه الکساندریا بود که بهدانشمند ارشد در مرکز تحقیقات هستهای در تویثه در عراق تبدیل شد… طرح موساد این بود که مشد را [در فرانسه] از طریق مواد عادی و بیضرر بههمان طریقی مسموم کند که حداد را در سال ۱۹۷۸ با خمیردندان آلوده بهقتل رسانده بود… فرانسویها خیلی سریع فهمیدند موساد مشد را کشته است… سه هفته پس از اینکه مشد کشته شد مهندسی عراقی بهنام سلمان راشد برای دو ماه آموزش در زمینه غنیسازی اورانیوم… بهژنو اعزام شد… یک هفته قبل از اینکه راشد بهعراق برگردد بهشدت مریض شد شش روز بعد راشد با رنجی جانکاه فوت کرد. کالبدشکافی نشان داد ویروسی وجود نداشته است موساد او را مسموم کرده بود… دو هفته بعد مهندس ارشد عراقی عبدالرحمان رسول که مدیریت ساخت و ساز ساختمانهای مختلفی برای پروژه اتمی را برعهده داشت در کنفرانسی شرکت کرد که کمیسیون انرژی اتمی فرانسه حامی مالی آن بود. او بلافاصله پس از شرکت در مهمانی مختصر و پذیرایی رسمی که کنفرانس با آن آغاز میشد بر اثر آنچه که تصور میشد مسمومیت غذایی باشد بهزمین افتاد. او پنج روز بعد در بیمارستان پاریس درگذشت… چند پیمانکار فرانسوی از ترس استعفا دادند و سرعت پروژه اتمی عراق بهتدریج کم شد…» (همان: ۴۷۴- ۴۷۸)
با مطالعه این کتاب ما متوجه میشویم که در آخرینروزهای حیات رژیم پهلوی شاپور بختیار طی همان یکی دو روزه آغاز نخستوزیری، از رئیس وقت موساد در ایران خواسته بود شخص امام خمینی رهبر انقلاب را، قبل از آنکه بهایران برگردد، در همان نوفللوشاتو در حومه پاریس ترور کرده و بهقتل برساند: «آیتالله [خمینی] از پاریس معترضانن را که از هزاران نفر بهدهها و صدها هزار نفر تبدیل شده بودند رهبری میکرد. شاه در ۱۶ ژانویه [۱۹۷۹]… با همسر و چند دستیارش بهمصر پرواز کرد. روز بعد شاپور بختیار نخستوزیر سکولاری که شاه او را برای اداره کشور منصوب کرده بود از الیزر سفریر رئیس جدید مقر موساد در تهران پرسید: آیا ممکن است موساد لطف کند و آیتالله را در حومه پاریس همانجا که زندگی میکند بکشد؟ پیتژاک هوفی رئیس موساد خواستار تشکیل جلسهای فوری با مقامات ارشد در ستاد موساد در بلوار کینگسول در تلآویو شد. منافع این اقدام برای اسرائیل مشخص بود: برای جبران این عمل اسرائیل، ساواک عمیقاً بهاسرائیل بدهکار میشد. بهعلاوه ممکن بود این ضربه مسیر تاریخ را منحرف کند و مانع از قدرت گرفتن آیتالله با دیدگاههای واضحش در مورد اسرائیل شود. شرکتکنندگان در این نشست در مورد مسائل گوناگونی بحث کردند… هوفی گفت مایل است این پیشنهاد را بهدلیل رویههای موساد رد کند. چرا که او مخالف ترور رهبران سیاسی بود… یوسی آلفر، تحلیلگر تحقیقاتی ارشد در امور ایران [بعدها در مصاحبه با نویسنده کتاب حاضر] با نگاهی بهگذشته گفت: دو ماه پس از این نشست بهنظرات دقیق آیتالله پی بردم و ادامه داد که در مورد آن تصمیم بسیار متأسفم» (همان: ۴۹۴- ۴۹۵)
همچنین در کتاب حاضر اطلاعاتی ارائه شده است که تأیید میکند حجهالاسلام علیاکبر محتشمیپور، سفیر وقت ایران در دمشق توسط موساد هدف یک حمله تروریستی قرار گرفته و مجروح شده بود. بنابر آنچه نویسنده کتاب آورده است: «ناهوم ادمونی رئیس موساد در پایان سال ۱۹۸۳ برگه قرمز را برای امضا بهشامیر نخستوزیر اسرائیل ارائه کرد… اسم روی برگه قرمز علیاکبر محتشمیپور سفیر ایران در سوریه بود… اولین مسئله دستیابی بهمحتشمیپور بود… هر پیشنهادی که شامل نزدیک شدن بهمحتشمیپور یا اماکنی که او اغلب در آنجا حضور داشت، شلیک بهاو، کار گذاشتن بمب یا مسموم کردن او بهعلت نگرانی از دستگیری مأمور رد شد. یک گزینه باقی ماند. بستهای با تله انفجاری که توسط پست ارسال شود… چهارده فوریه ۱۹۸۴ بسته بزرگی بهسفارت ایران در دمشق تحویل داده شد که ظاهراً توسط انتشاراتی مشهوری در لندن که مالک آن ایرانیها بودند پست شده بود. پذیرش سفارت دید این بسته علامت مخصوص جناب آقای سفیر دارد و آن را بهدفتر محتشمیپور در طبقه دوم فرستاد. منشی سفیر آن را باز کرد و جعبه مقوایی را دید که شامل کتابی عالی در مورد مکانهای مقدس شیعه در ایران و عراق است. او نگاهی بهجلد آن انداخت و آن را بهاتاق سفیر برد. محتشمیپور کتاب را باز کرد و انفجار رخ داد. این انفجار باعث آسیب بهیکی از چشمانش، یکی از دستان و اکثر انگشتان دست دیگرش شد» (همان: ۵۰۵- ۵۰۶)
بخشهایی از کتاب بهاقدامات تروریستی اسرائیل در لبنان و بهویژه علیه حزبالله لبنان و شخصیتهای سیاسی و فرماندهان نظامی آن در مقاطع مختلف اختصاص دارد و از شگردهای اطلاعاتی، جاسوسی و عملیاتیِ گوناگونی سخن بهمیان میآورد که اسرائیل و بهطور مشخص موساد برای ضربه زدن بهمقاومت لبنان و حزبالله از آنها استفاده میکرد.
نویسنده کتاب که روشها و فرایند شناسایی تا عملیات ترور اهداف تعیین شده از سوی موساد، شینبت و دیگر واحدهای اطلاعاتی و نظامی اسرائیل را از ابتدای قرن بیستم دنبال کرده است، آخرین یافتههایش پیرامون نو شدن عملیات هدفگذاری، شناسایی تا ترور سوژهها توسط شینبت در آستانه قرن بیست و یکم را چنین صورتبندی میکند: «بهطور کلی عملیات قتل هدفمند با جمعآوری اطلاعات و شناسایی هدف توسط مأموران میدانی آغاز میشد. پرونده اطلاعاتی در مورد هدف تشکیل میشد و این پرونده بهدست معاون رئیس شینبت میرسید و او تصمیم میگرفت این فرد واقعاً کاندیدای مناسبی برای ترور است یا خیر. اگر هم معاون رئیس و هم رئیس شینبت این ترور را تأیید میکردند برگه قرمز بهنخستوزیر ارائه میشد. پس از اینکه نخستوزیر برگه قرمز را امضاء میکرد بهشاخههای اطلاعاتی که بهحوزه جغرافیایی و سازمان مورد بحث رسیدگی میکردند دستور داده میشد تا بهاطلاعاتی که ضربه را تسهیل میکند بهطور ویژه توجه کنند. این دادهها با اطلاعاتی که در مورد طرحهای هدف و نوع همدستان او بود فرق میکرد. این دادهها بهویژه بهاطلاعاتی محدود میشد که تعیین میکرد آیا امکان عملیاتی برای ضربه وجود داشت یا خیر و اینکه بررسی چنین اطلاعاتی باید شبانهروزی صورت بگیرد. لحظهای که فرصت اجرای عملیات فراهم میشد باید دوباره با نخستوزیر تماس گرفته میشد تا مجوز قتل در آن زمان خاص نیز صادر شود. با تأیید دوم مدیریت عملیات ستاد کل بخش اجرا، روش اجرا و نوع مهمات را تعیین میکرد. وقتی رئیس ستاد طرح را تأیید میکرد اتاق مشترک عملیات بهشناسایی هدف از حداقل دو منبع جداگانه نیاز داشت. "مرحله چارچوببندی" و بعد "چوب دو امدادی" بهبخش اجرا میرسید که بهطور معمول نیروی هوایی متصدی آن بود. بیشتر سیستم جدید قتل هدفمند با توجه بهطرح آن اصلاً تازه نبود بخش اطلاعاتی دادهها را جمعآوری میکرد، نخستوزیر تأیید میکرد و نیروهای میدانی ضربه را وارد میکردند… اما تفاوتهای مهمی وجود داشت… این امر بهاین معنی است که استفاده از تکنولوژی پیشرفته بهخودی خود واقعیت کاملاً جدیدی ایجاد کرد. کمک طلبیدن از کل سازمانهای اطلاعاتی، استفاده از بهترین سیستمهای ارتباطی و رایانهای بههمراه پیشرفتهترین تکنولوژیهای ارتش تعداد قتلهایی که این سیستم میتوانست همزمان انجام دهد را بهشدت افزایش داد. یک افسر شینبت گفت تا آن زمان ماهها طول میکشید تا موساد ضربهای را طراحی و اجرا کند اما این اقدام را در اتاق مشترک عملیات در عرض چهار یا پنج روز انجام میدادیم» (همان: ۶۷۰- ۶۷۱)
در این کتاب نویسنده هرچند بهطور ضمنی تأیید میکند که یاسر عرفات رئیس وقت تشکیلات خودگردان فلسطین هم که در ۱۱ نوامبر ۲۰۰۴ بهطرز مشکوکی درگذشت، توسط اسرائیلیها ترور بیولوژیک شده بود. نویسنده نقش آریل شارون نخستوزیر وقت اسرائیل و موفاز رئیس ستاد کل نیروهای مسلح اسرائیل در حذف عرفات را تعیینکننده ارزیابی کرده و مینویسد: «موفاز: باید از شر او [عرفات] خلاص شویم. شارون: میدانم… وقتی اقدام میکنیم نمیدانم تو از چه روشی استفاده میکنی. باید مراقب باشیم. بهطور دقیق روشن نیست شارون با گفتن واژه اقدام بهچه چیزی اشاره میکرد، اما IDF [ارتش اسرائیل] و سازمانهای اطلاعاتی طرحهای احتمالی را برایهر استراتژی بالقوه در مورد عرفات آماده کردند… سپس ناگهان مردی که بارها از مرگ فرار کرده بود [عرفات] تسلیم بیماری مرموز روده شد و فوت کرد. آزمایشات انجام شده در بخشهای مختلف نتایج متفاوتی را نشان داد. مطابق بعضی از آزمایشات رد پلونیوم ماده رادیواکتیو که برای ترور استفاده میشد روی لباسها و جسد او وجود داشت… زمانبندی مرگ عرفات خاص و اندکی پس از ترور یاسین بود. یوری دن، سخنگوی وفادار شارون در کتاب خود بهنام آریل شارون: تصویر نزدیک، ادعا کرد که شارون در دیدار بعدی با بوش [رئیس جمهور آمریکا] گفت: دگر خود را محدود بهقولش مبنی بر نکشتن عرفات نمیبیند و بوش نیز واکنشی نشان نداد… اگر پاسخ این پرسش را میدانستم که چه چیزی یاسر عرفات را کشت نمیتوانستم آن را در این کتاب بنویسم یا حتی بنویسم که جواب را میدانم. سانسور نظامی مانع از این میشود که در مورد این موضوع بحث کنم. میتوان با قاطعیت گفت شارون میخواست از شر عرفات که نتوانسته بود، بیست سال پیش او را بکشد خلاص شود… بدون اینکه دخالت مستقیم در مرگ عرفات بهرسمیت شناخته شود همه مقامات ارشد در آن دوره با این امر موافق بودند که حذف عرفات باعث بهبود امنیت اسرائیل شده است» (همان: ۷۴۱- ۷۴۴)
نویسنده در فصول واپسین کتاب بهویژه از مأموریت موساد و دیگر دستگاههای اطلاعاتی و نظامی اسرائیل برای مقابله با برنامههای هستهای ایران سخن بهمیان میآورد که اینک مئیر داگان از سپتامبر ۲۰۰۲ بهریاست موساد منصوب شده بود و نخستوزیر وقت آریل شارون در راستای بهاین هدف بهاصطلاح چک سفید بهداگان داده بود. داگان هم در همان بدو فعالیت اصلیترین حوزه مأموریت موساد در این برهه جدید را جلوگیری از توسعه برنامه هستهای ایران و نیز مقابله مؤثر و هدفمند با چیزی بود که این روزها بهمحور مقاومت اشتهار یافته است. در بخشهای از نوشتههای رونن برگمن در این باره چنین میخوانیم: «داگان در سپتامبر ۲۰۰۲ ریاست موساد را بهدست گرفت. اندکی بعد شارون او را مسئول تلاشهای مخفیانه برای ممانعت از برنامه هستهای ایران کرد… بهداگان گفته شد هر آنچه لازم باشد مانند پول، کارکنان و منابع بیپایان در اختیار او قرار میگیرد تا مانع دستیابی ایران بهتسلیحات اتمی شود [البته که میدانیم ایران از همان ابتدا اعلام کرده بود قصد تولید سلاحهای هستهای را ندارد و تا همین الان بر این موضع استوار مانده است]. او این منابع را در اختیار گرفت و کار خود را آغاز کرد… داگان اعلام کرد این آژانس [موساد] تنها دو هدف گسترده دارد. یکی از آنها تلاش کشورهای دشمن برای دستیابی بهتسلیحات هستهای و بهویژه برنامه هستهای ایران بود. واردات تجهیزات و مواد خام باید مختل و متوقف شود، در تأسیساتی که در حال استفاده از آنها هستند خرابکاری شده و دانشمندان هستهای جذب شده، مورد آزار و اذیت قرار گرفته و اگر لازم بود کشته شوند. دومین هدف جبهه رادیکال بود. طرحی برای جنگ فراگیر با ایران یا سوریه وجود نداشت اما موساد میتوانست در خطوط انتقال تسلیحات بهحزبالله، حماس و جهاد اسلامی اختلال ایجاد کند. موساد میتوانست مبارزان را بکشد و چهرههای ارشد جبهه رادیکال را ترور کند… داگان برای هماهنگ کردن این تلاشهای بینسازمانی وسیع و هدایت صدها عملیات موساد تامیر پاردو را بهفرماندهی رینبو واحد عملیاتی موساد منصوب کرد… پاردو در مه ۲۰۰۳ در برابر داگان و مجمع فرماندهی ارشد موساد طرح فوقمحرمانه برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران ارائه داد… پاردو ادامه داد اسرائیل در این وضعیت سه گزینه پیش رو دارد اول حمله بهایران، دوم تغییر رژیم ایران، سوم متقاعد کردن هیئت سیاسی کنونی ایران در این مورد که بهای ادامه دادن پروژه اتمی بسیار بیش از چیزی است که در قبال توقف آن بهدست میآورند. از آنجا که گزینههای اول و دوم واقعبینانه نبود فقط گزینه سوم باقی ماند» (همان: ۷۶۱- ۷۶۶)
نویسنده بهویژه تصریح میکند که مئیر داگان رئیس جدید موساد سخت امیدوار بود در مسیر نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی در ایران از منابع کشورهای عربی رقیب ایران استفاده کند که اکثرشان در رقابت و تعارضات سیاسی و عقیدتی با حکومت شیعی ایران حتی بیش از اسرائیل جدی ارزیابی میشدند: «داگان میدانست در حالی که بیشتر کشورهای خاورمیانه آشکارا ضداسرائیلی بودند در خفا عملگرا بودند و موافقت بیشتری با اسرائیل داشتند. او گفت بین ما و بسیاری از دولتهای عرب منافع مشترک وجود دارد. منافع بیشتر این دولتها مانند اردن، عربستان سعودی، امیرنشینهای خلیج فارس و مراکش تطابقی با شیعیان انقلابی رادیکال یا همپیمانان آنها در دمشق وجود ندارد. این دولتهای عرب اساساً از تصور ایرانی مجهز بهتسلیحات هستهای حتی بیش از اسرائیل نگران بودند. از دیدگاه عملیاتی سرویسهای اطلاعاتی آن کشورها نسبت بهاسرائیل مزایای زیادی داشتند. مأموران آنها اعرابی بودند که بهآن زبان بهطور کامل تسلط داشتند. آنها با کشورهای متخاصم با اسرائیل [بهطور مشخص ایران و سوریه] روابط دیپلماتیک داشتند و آنها میتوانستند نسبتاً بدون مانع بهآن کشورهای متخاصم سفر کنند. در بسیاری از موارد سالها بود که آنها جاسوسانی در سوریه و ایران و لبنان داشتند… در حالی که این کشورهای عرب اسرائیل را در سازمان ملل محکوم میکردند در بیشتر مأموریتهای مخفی در حال همکاری با دولت یهود بودند» (همان: ۷۶۶)
نویسنده کتاب بهویژه تصریح میکند که در این برهه جدید، مئیر داگان اعتقاد قابل توجهی بهضرورت انجام قتلهای هدفمند در مسیر پیشبرد هر دو هدفِ اصلی موساد داشت (هم در جلوگیری از گسترش برنامههای هستهای ایران و هم مقابله با محور مقاومت): «داگان بهقتلهای هدفمند بهعنوان سلاحی مهم و ضروری اعتقاد داشت… داگان میگفت قتلهای پراکنده ارزشی ندارند. کشتن کارکنان عملیاتی ارشد و ضربه زدن بهسطح رهبری بهعنوان سیاستی دائمی اقدامی بسیار مناسب است. وقتی میگویم رهبری، البته منظورم گستردهترین معنی آن است، بهدنبال بالاترین سطح میگردم. فردی که واقعاً اوضاع را مدیریت میکند و بیشترین تأثیر را دارد» (همان: ۷۶۸)
در این کتاب نویسنده بهمدارکی دست یافته است که نشان میدهد موساد بههدف مقابله با برنامههای هستهای ایران طرحی چندشاخهای را مورد توجه قرار داده بود که شامل: «فشار شدید دیپلماتیک، تحریمهای اقتصادی، حمایت از اقلیتها و گروههای مخالف و کمک بهآنها برای براندازی، مختل کردن انتقال تجهیزات و مواد خام برای برنامه هستهای و نهایتاً عملیات مخفی شامل خرابکاری در تأسیسات و قتلهای هدفمند چهرههای مهم این برنامه» میشد. نویسنده اضافه هم میکند که پیشبرد طرحهای مذکور با حمایت و همکاری سازمان سیا و محافل آمریکایی با موساد و دیگر منابع اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل صورت عملی بهخود میگرفت: «سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و وزارت خزانهداری بههمراه واحد نیزه درموساد، کمپین گسترده اقدامات اقتصادی را برای تضعیف پروژه هستهای ایران آغاز کردند. این دو کشور همچنین تلاش کردند تا خرید تجهیزات از طرف ایران برای این پروژه بهویژه مواردی که خود ایران نمیتوانست آنها را تولید کند شناسایی و انتقال آنها را بهایران متوقف کنند (همان: ۸۰۰). نویسنده در این کتاب بهصراحت بهترور دانشمندان هستهای ایران توسط موساد و اسرائیلیها میپردازد که بخشی از همان طرح چندشاخهای یادشده محسوب میشد: «آخرین جزء طرح داگان قتلهای هدفمند دانشمندان را خود موساد انجام داد چرا که داگان میدانست ایالات متحده با شرکت در این امر موافقت نمیکند. موساد لیستی از پانزده محقق مهم را بهعنوان اهداف ترور تهیه کرد… در ۱۴ ژانویه ۲۰۰۷ دکتر اردشیر حسینپور دانشمند هستهای چهل و چهار سالهای که در تأسیسات هستهای اصفهان کار میکرد بهطرز مرموزی کشته شد… دوازده ژانویه ۲۰۱۰و در ساعت ۱۰ :۸ دقیقه صبح مسعود علیمحمدی… یکی از دانشمندان ارشد پروژه هستهای… وقتی در ماشین خود را باز کرد موتور سیکلتی که در همان نزدیکی بود منفجر شد و او در اثر این انفجار کشته شد… ایرانیها متوجه شدند گروهی در حال ترور دانشمندان هستهای آنها هستند و محافظت از آنها بهویژه محسن فخریزاده رئیس گروه که از او بهعنوان مغز متفکر این پروژه یاد میشد را بیشتر کردند [محسن فخریزاده هم سالها بعد و در ۷ آذر ۱۳۹۹/ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۰ توسط موساد ترور شد] (همان: ۸۰۱- ۸۰۲)… پس از ترور مسعود علیمحمدی داگان از نتانیاهو [نخستوزیر وقت اسرائیل] درخواست کرد مجوز تشدید این کمپین را صادر کند تا ترور سیزده دانشمند باقیمانده گروه ادامه یابد… تا اینکه او در ماه اکتبر برای ضربهای دیگر چراغ سبز نشان داد. بیست و نهم نوامبر ۲۰۱۰ دو موتورسوار با چسباندن مینهای لیمپت (چسبنده) بهماشینهای دو چهره ارشد پروژه هستهای ایران ماشینهای آنها را منفجر و بهسرعت فرار کردند. دکتر مجید شهریاری بهعلت انفجار خودرو پژوی ۲۰۶ کشته شد، فریدون عباسیدوانی و همسرش که او نیز در ماشین بود تلاش کردند قبل از انفجار پژو ۲۰۶ بیرون از دانشگاه شهید بهشتی از آن خارج شوند… هرچند تا این حد مشخص شده بود که کمپین قتلهای هدفمند بههمراه تحریمهای اقتصادی و خرابکاری رایانهای برنامه هستهای ایران را کند کرده است اما نتوانسته آن را متوقف کند» (همان: ۸۱۹) نویسنده با اشاره بهناکارآمدی کمپین قتلهای هدفمند برای متوقف کردن برنامههای هستهای ایران، بهطرح نتانیاهو برای حملهای تمامعیار بهایران در همان سال ۲۰۱۰ م اشاره میکند که البته با مخالفت رئیس موساد و دیگر فرماندهان نظامی و عملیاتی روبرو شده بود: «داگان ادعا کرد نتانیاهو از نشستی در مورد حماس با حضور خود داگان، رئیس شینبت و رئیس ستاد کل بهره برد تا بهطور غیرقانونی دستور تدارک برای حمله [بهایران] را صادر کند: وقتی داشتیم اتاق را ترک میکردیم او گفت رئیس موساد و رئیس ستاد فقط یک لحظه با شما کار دارم. من تصمیم گرفتهام که شما و IDF را در وضعیت O plus 30 قرار دهم. این عبارت مخفف سی روز تا عملیات بود که بهاین معنی بود که نتانیاهو خواستار حملهای تمامعیار بهایران بود و بهجای اینکه آن را اقدام جنگی بنامد از واژه عملیات استفاده کرد… داگان از بیپروایی نتانیاهو تعجب کرد: استفاده از خشونت نظامی نتایج سختی بههمراه داشت. این فرض که میتوان پروژه هستهای ایران را با تهاجم نظامی بهطور کامل متوقف کرد نادرست است. حمله اسرائیل ایرانیها را در حمایت از این پروژه متحد میکرد و رهبران ایران را قادر میساخت بگویند برای دفاع از ایران در برابر تهاجم اسرائیل باید تسلیحات هستهای در اختیار داشته باشند» (همان: ۸۲۰- ۸۲۱)
علیایحال قتلهای هدفمند دانشمندان هستهای ایران در دوره ریاست مامیر پاردو بر موساد که در سال ۲۰۱۰ جایگزین مئیر داگان شده بود ادامه پیدا کرد: «ژانویه ۲۰۱۱ موتورسواری داریوش رضایینژاد دکترای فیزیک هستهای و محقق ارشد سازمان انرژی هستهای اتمی را تعقیب کرد. وقتی او بهنقطهای در نزدیکی پادگان امام علی رسید… موتورسوار اسلحه خود را درآورد و با شلیک بهرضایینژاد او را کشت. نوامبر ۲۰۱۱ انفجار بزرگی در پایگاه سپاه پاسداران در ۴۸ کیلومتری غرب تهران رخ داد… ژنران حسن تهرانیمقدم رئیس بخش توسعه موشک در سپاه پاسداران و شانزده تن ازکارکنان او در این انفجار کشته شدند… این قتلهای هدفمند مؤثر بودند… موساد بهمنظور تشدید نگرانیهای دانشمندان بهدنبال اهدافی گشت که لزوماً در ردهها بالایی از برنامه هستهای نبودند اما ترور آنها در میان تعداد زیادی از همکاران آنها در همان سطح بیشترین نگرانی را ایجاد میکرد. در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۲ مصطفی احمدیروشن که مهندس شیمی در تأسیسات غنیسازی اورانیوم در نطنز بود منزل خود را ترک کرد تا بهآزمایشگاهی در مرکز تهران برود… یکبار دیگر راننده موتور سیکلتی بهماشین او نزدیک شد و مین لیمپت را چسباند که فوراً باعث کشته شدن او شد» (همان: ۸۲۱- ۸۲۴)
نویسنده در صفحات پایانی کتاب اشاره میکند که نتانیاهو در سالهای منتهی بهنیمه دهه ۲۰۱۰ هنوز در پی طرحی برای حمله نظامی تمامعیار بهایران بود که هر بار آمریکاییها او را از این طرح بهشدت منع میکردند و بهویژه باراک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا که توأم با تحریمهای گسترده علیه ایران، مذاکراتِ با دولت ایران را برای نیل بهتوافقی در موضوع برنامه هستهای ایران دنبال میکرد هیچ علاقه نداشت حمله احتمالی اسرائیل بهایران مانع از نیل بهتوافق با ایران شود. با امضای توافق برجام گویا نتانیاهو هم از طرح حمله نظامی بهایران دست برداشت: «ایران [طبق برجام] پذیرفت پروژه هستهای خود را تا حد زیادی از کار بیاندازد و تا سالها در معرض محدودیتها و نظارت شدید قرار دهد… همزمان نتانیاهو متوجه شد شروع حمله در زمانی که مذاکرات با ایران در جریان بود بهنظر میرسید سیلی محکمی بهآمریکا باشد. او این حمله را بارها بهتعویق انداخت و زمانی که توافق نهایی امضا شد آن را کاملاً لغو کرد» (همان: ۸۲۵- ۸۲۶)
محتوای کتاب تا آستانه سال ۲۰۱۶ م ادامه مییابد. همچنانکه میدانیم از آن برهه تاکنون (۲۰۱۶- ۲۰۲۴) تحولات فراوانی در موضوع تعارضات و تخاصمات اسرائیل با کشورهای اسلامی و بهطور مشخصتر کشورها و گروهها و جریانهای موسوم بهمحور مقاومت رخ داده و بلکه هر روز و هر لحظه، چهره جدیدی از سطح و کیفیت تقابل و تعارض فیمابین در حال نمایان شدن است.
کتاب «برخیز و اول تو بکش: تاریخ پنهان ترورهای سازمان یافته اسرائیل» نویسنده: رونن برگمن؛ مترجم: هادی عبادی؛ چاپ پنجم (چاپ اول، انتشارات نارگل: ۱۳۹۷)؛ تهران؛ انتشارات صمدیه: ۱۴۰۰؛ ۸۳۱ صفحه
نظر شما