سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران: زمانی که ساختارهای تئوریک در جهان به بنبست میرسد و راهی برای تبیین ندارد یا قوت تبیینی آن ضعیف است، جنگها ایجاد میشود. زمانی که ناوهای هواپیمابر امریکایی و انگلیسی به مدیترانه میآمدند و سوریه را تهدید میکردند، آن زمان گفتم که تئوریهای بینالملل به بنبست رسیدند و جنگهای منطقهای آغاز خواهد شد که این چنین شد. روز به روز هم بر این جنگها افزوده شد.
اولین مسئله، تمدن غرب است که به بنبست رسیده است و معنایی در این تمدن وجود ندارد. تقریباً در کل ساختار غرب این مسئله را میتوان مشاهده کرد که در غرب دیگر خبری نیست! واقعاً اندیشهها تکراری شده و فقط این اندیشههای تکراری هستند که آن را بسط میدهند که در بهترین حالت نوعی بازخوانی گذشته است و سویی به آینده ندارد. بر همین اساس، حالت تسلط نرمافزاری غربی بر جهان از بین رفته است و غرب برای اینکه نمیخواهد فضا را خالی کند، رو به جنگهای منطقهای آورد است چون احساس میکند اگر به این جنگها دامن بزند شاید این فروپاشی تمدنی را کمی به تاخیر بیندازد یا حداقل زمان بخرند. جنگ اوکراین، جنگ فلسطین و احتمالاً جنگ تایوان و چین هم بر همین اساس است.
معمولاً هم به این شیوه کار را پیش میبرند که ابتدا تحریک به عملیات میکنند تا بتوانند نیت خود را عملی کنند. در اوکراین همین کار را کردند، یعنی روسیه را به شدت تحریک کردند و همین کار را هم در فلسطین انجام دادند. بنگویر و طیف افرطیتر رژیم صهیونیستی با حمله به مسجد الاقصی و طرح ایده از نیل تا فرات از همین زاویه قابل بررسی است. تعرضات به مسجدالاقصی را شروع کردند و خود به خود عملیات ۷ اکتبر در واکنش به آن به وجود آمد. این کاری است که غربیها چون در بعد نرم افزاری شکست خوردند، در بُعد سخت افزاری وارد شدند و آن را انجام میدهند.
آغاز شکست نرمافزاری غرب هم در ایران رخ داد. در ایران قبل از انقلاب، به مدت ۱۵۰ سال و از دوره قاجار، تمام نهادها در دست انگلیس یا روس بود. بعد از مشروطه ایران از دست روسیه خارج شد و زیر قیمومیت انگلیس رفت تا کودتای ۲۸ مرداد که زیر قیمومیت امریکا رفت. بعد از انقلاب اسلامی، ایران از قیمومیت هر دو کشور خارج شد. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غرب احساس کرد پایگاه اصلی خود در خاورمیانه که رژیم پهلوی بود را از دست داده است. در نتیجه عملیات نظامی علیه ایران را شروع کردند تا جلوی انقلاب را بگیرند. عراق جنگ را شروع کرد و بعد در افغانستان هم به بهانه القاعده و طالبان جنگ را شروع کردند و تا این اواخر در افغانستان حضور داشتند.
اما الان هم شرق و هم غرب ایران را از دست دادند و به زودی از عراق هم خارج خواهند شد. طبق یک ساختار تمدنی دقیق، نفوذ ایران در حال گسترش به سمت اسرائیل است که پایگاه سخت افزاری غرب در خاورمیانه است.
قصههایی که امروز می بینید رخ میدهد ادامه همین روند است. خود غربیها موجب این اتفاقات شدند. فلسطینیها را تحریک کردند و عملیات ۷ اکتبر رخ داد که محاسبات جدیدی را حاکم کرد. بعدها خود غربی ها وامارات افشا کرد که اگر ۷ اکتبر رخ دهد حزب الله و ایران شدید وارد صحنه می شوند، که به صورت گسترده و کامل وارد میشوند و در نتیجه می توانند با یک پیمان جهانی امارات و عربستان میتوانند همراه تمدن غرب شوند.
میخواهند آنچه در غزه امروز رخ داده در جنوب لبنان هم رخ دهد. یعنی نه غزه را نابود کنند بلکه ابتدا لبنان را نابود کنند.حزب الله را نابود کنند و بعد به حساب غزه هم خواهند رسید. پیکار اصلی اینها این بود. از طرف اماراتیها این مسئله افشا شده بود. بعد که غزه محکم ایستاد و این میزان شهادت و اسطورهزایی از سوی فلسطینیها رقم خورد، کمی نقشه متفاوت شد و این مسئله مهمی است.
گفته میشد دوره سنت که دوران اسطورهزایی بود از بین رفته و الان دوره مدرنیسم دوران اسطورهزدایی است. اما الان برعکس شده است! تمدن غرب اساس خود را بر اسطورهزدایی گذاشته بود اما الان در کشوری همانند فلسطین برعکس شده و اسطورهزایی رخ میدهد. و غزه درست در نقطۀ حساس و مهم تماس آسیا با اروپا است. به همین دلیل کشتار تمدنی که در طول تاریخ در اینجا رخ داده در همین خاور نزدیک یعنی لبنان و فلسطین بوده است. از دوره اسکندر و عملیات او این قصه شروع میشود و در دوران قرون وسطی به جنگهای صلیبی میرسد. همین کشت و کشتارها در دوره جدید پس از انقلاب فرانسه با ناپلئون در این اتفاق میافتد. در حیفا آنقدر آدم، زن و بچه کشتند که نتوانستند جنازهها را دفن کنند و همینطور شهر را رها کردند و رفتند. الان هم اسرائیل همان کشت و کشتار ادامه اسکندر و جنگهای صلیبی و ناپلئون را دنبال میکند.
این دوره به نام اسرائیل و یهودیان جنگها رخ میدهد اما عملاً همان سیر تمدن غرب است که از ابتدا بر این اساس بوده است. اینها گمان میکنند با اسطورهزدایی میتوانند بمانند و تمام اسطورههای فلسطینی هم از بین رفته و فلسطین در اسرائیل هضم میشود و خبری از آن نخواهد بود. ولی عملاً جریانی که چه در فلسطین و لبنان شروع شده با این اسطورهزاییها معنازایی و حماسهزایی میکند. موقعی که این اسطورهها حماسهزایی میکنند و تاریخ تبدیل به اسطوره میشود یک نوع کنش عمومی رخ میدهد. با شهادت یحیی سنوار، اتفاقی که رخ میدهد یک نوع کنش عمومی جهان اسلام است. در واقع مرحله امتسازی در حال شکلگیری است. آنچه غربیها با حکومتهای غربنما با ویترین غربی مثل عربستان و به خصوص امارات در این منطقه شروع کردند و به دنبال نابودی آن بودند. حتی در به وجود آوردن داعش توسط ترکیه و قطر، مناطق شمال آفریقا، میگفتند این ساختار غیرغربی که در حکومت سوریه متجلی بود را از بین میبریم و کل این منطقه غربی خواهد شد و ویترین غرب در کل خاورمیانه با محوریت اسرائیل ایجاد میشود. در تمدنی ویترینی غربی آسیا، اسرائیل همهکاره است؛ هم بانک، هم بازار و هم پولیس و سیادت سیاسی و کالای آن است. این همان خاورمیانه جدید بود که با این اسطورهزاییها در جریان این جنگ با چالش جدی مواجه شد.
گمان میکردند که حزب الله و حماس را نابود میکنند و این راه با این جنگی که عملاً خود آنها شروع کردند، باز میشود. دولتهایی هم در این منطقه نقشهای منافقانه دارند مثل قطر، ترکیه و امارات. اما با این اسطورهزایی که الان رخ میدهد کنش عمومی خاورمیانه رقم میخورد و امتسازی اتفاق میافتد.
این امتسازی (که برمبنای بحث امت-امامت که اصل تئوری اسلامی برای جهان اسلام و نظام حکمرانی آن است و متاسفانه نه در شیعه و نه در اهل سنت روی آن کار نشده است) الان دارد رخ میدهد. امتسازی معناسازی است. امت از ریشه ام گرفته شه است که علاوه بر معنای مادری که کل بچهها و خانواده را دور خود جمع میکند، یک معنای دیگر هم به نام «معنا» و «قصد» دارد. اُمَّه، یعنی قصد داشتن و معنا داشتن است. با اسطورهزایی که در خاورمیانه رخ میدهد معناسازی به شدت عظیم و عمومیای رقم میخورد که تقریباً تمام تفرقهها را از بین خواهد برد و امت اسلام یکپارچه میشود. حتی تفرقه شیعه و سنی از بین میرود که این را شاهد هستیم. در این بین دولتهایی که بنای خود را بر اساس تفرقه و مدرنیسم گذاشته بودند، مثل عربستان، به شدت پرخاشگری و توهین میکند. عربستان در یک غربگرایی شدید به دنبال این است که ویترین کاملتری از امارات برای تمدن غربی باشد و در این موضوع با امارات رقابت و جنگ دارند که چه کسی میتواند ویترین تمدن غرب باشد. الان می بینیم حرفی که امروز در رسانههای عربستان درباره تروریست خواندن شهیدان سلیمانی، نصرالله و سنوار میزنند، همان حرفی است که امریکاییها میزنند و مفتیهای وهابی نیز حرفهای اینها را تکرار میکنند.
همان عباراتی که امام (ره) میگفت، اسلام تحجری و اسلام امریکایی، به یک جا میرسند. اگر عربستان را اسلام امریکایی بدانیم، در کنار اینها اسلام تحجری وهابیت است که هر دو با این اسطورهزایی ضدیت دارند. مشروعیت اینها هم در حال فروپاشی است. تقریباً کشورهایی همچون اردن، امارات و عربستان به شدت مشروعیت خود را از دست میدهند. یعنی آن مشروعیت دینی، مشروعیت عمومی و مشروعیت فرهنگی که داشتند، فروپاشی میکند. اسطورههایی همچون سنوار که به وجود میآید، این معناسازی و امتسازی عمومی جهان اسلام را به اصل خود برمیگرداند که همان امت واحده اسلامی است.
بهترین جایی که اسرائیلیها میتوانند خود را در یک کشوری پنهان کنند آن عربستان، اردن و امارات است و امکانات کامل هم در اختیار آنها قرار میگیرد چون الان امارات و اسرائیل یا عربستان و اسرائیل فرقی با هم ندارند. اینها کمک تدارکاتی، امنیتی، نظامی و مالی شدیدی به اسرائیل میکنند. حتی شایعهای پیچید که در طوفان الاقصی هواپیماهای اماراتی در بمباران فلسطینیها کمک کردند که شبکه ۲۴ فرانسه این را مطرح کرد.
امتسازی که رخ میدهد باعث بارور شدن تمدن اسلامی میشود. هگل که بزرگترین تمدنشناس غربی بوده و بحث تمدن غربی را مطرح کرده، همین را بیان میکند. او میگوید آنجا خون مسیح باعث تمدن غربی شده است. اینجا هم این خونی که با شهادت اسطورهها ریخته میشود برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی الهامبخش است و معناسازی میکند. علوم انسانی اسلامی هم در حال بهوجود آمدن است. این را قبلاً بیان کرده بودم که فرانسوا بورگارت هم بیان کرده که علوم انسانی غربی دیگر مشروعیتی در خاورمیانه ندارد. در نتیجه مرحله بعدی این قصه در حوزههای علمیه مانند دانشگاه الازهر و چه در حوزه علمیه قم و جاهای دیگر، و هم در دانشگاههای اسلامی به شدت این معناهای ایجاد شده توسط اسطورهها تبدیل به فلسفه خواهد شد.
کسانی مثل سنوار و مرحوم سیدحسن نصرالله تاریخیتی دارند که با شهادتشان تبدیل به اسطوره میشوند. این اسطوره معناسازی بهوجود میآورد که در جهت امتسازی عمل میکند. از اینجاست که در دانشگاهها و حوزهها بر اساس این وقایع اسطورهای و تاریخی فلسفه جدید به وجود میآید. و سپس با این فلسفه هایی که نضج میگیرد وارد مرحله تمدنسازی میشویم که در نسل آینده بیشتر ظهور خواهد کرد. یعنی این اسطورهها در نسل آینده تبدیل به فلسفههای بزرگ خواهد شد و امتسازی در حال رخ دادن است. این امتسازی تبدیل به تمدنسازی میشود که در آینده در خاورمیانه رخ میدهد و آینده خاورمیانه را خواهد ساخت. خود غربیها هم این صحبت را دارند که این تمدن خفته بیدار میشود.
در کتاب «درک رسانهها» که یکی از مهمترین کتابها در ۵۰-۴۰ سال گذشته است، نقل قولی میکنند که میگوید امروز رسانههای غربی آسیای تاریخی، فکری و فرهنگی را از خواب بیدار میکنند. مخصوصاً خاورمیانه که به غرب نزدیکتر است زودتر از خواب بیدار میشود و به همین دلیل آینده سیاه غرب و تمدن غرب را رقم خواهد زد. این را امروز در خاورمیانه شاهد هستیم آن هم در جهانپدیداری بزرگی که اسلام است و قبلاً هم نشان داده چقدر در تمدنسازی قوی عمل میکند. این تمدنسازی در عصر طلایی خود با محوریت ایرانی ها بوده و الان هم ایرانیها با همین مرکزیت دوباره آغاز کردند تا تمدنسازی آینده کشورهای اسلامی را رقم بزنند و رهبری آن را بر عهده بگیرند.
متفکران عرب، مردم مسلمان و متفکران مسلمان این را پذیرفتهاند. یک پهنایی بهوجود میآید که تاکنون نبوده است. از یک سو از اندونزی و مالزی شروع میشود و از سوی دیگر تا شمال و جنوب آفریقا پیش میرود. این تمدن بزرگی است که تا دل روسیه و قزاقستان و قفقاز هم ادامه پیدا خواهد کرد.
روسیه و چین هم سعی دارند خود را با این تمدن تعریف کنند و این بحث فقط با ایران هم نیست. اما محور این تمدنسازی ایران است. این شهادتهایی که رخ میدهد و این اسطورهزایی که رخ میدهد هم معنازایی برای ترسیم جغرافیای آینده را فراهم میکند.
نظر شما