محمدعلی مرادیان؛ مدیرکل دفتر توسعه کتاب و کتابخوانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پی ادعای مرجان شیرمحمدی و گلایه از روند ممیزی کتابش در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) بیان کرد: بنده تا بهحال هیچ ملاقاتی با ایشان نداشتم. احتمالاً اشتباه میکنند یا با کس دیگری دیدار کردند که فکر کردند مسئول اداره کتاب است.
بنده این نکاتی که ایشان فرمودند را تایید نمیکنم؛ چنین مواردی خیلی دور از واقعیت ممیزی است.
تمام ممیزیهای صورت گرفته در این اداره کل برمبنای قانون مصوبه اصلاحی است. لذا پدیدآورندگان حتماً این قانون را مطالعه کنند.
همچنین به ایشان عرض میکنم که عرف جامعه ایرانی چنین که شما میفرمایید نیست و نباید عرف خودشان را به کل جامعه نجیب و متدین ایران تعمیم بدهند.
به گزارش ایبنا مرجان شیرمحمدی بازیگر سینما با انتشار متنی خطاب به وزیر ارشاد به گلایه از روند ممیزی کتاب تازهاش «گیلدا» پرداخته است. متن یادداشت مرجان شیرمحمدی را در ادامه میخوانید:
آقای سیدعباس صالحی! شما وزیر ارشاد دولت فعلی هستید. برای شما مینویسم. یک سال شد که کتاب من «گیلدا» در وزارتخانهی ارشاد خاک میخورد و به آن مجوز نمیدهند. دلایلشان برای رد کتاب من مسائلیست که در جامعهی امروز ایران مشهود است و با هیچگونه خوشخیالی نمیتوان انکارشان کرد. و در فیلمهای سینمای ایران دیده میشود و در شعر فارسی و ادبیات داستانی ایران مجاز بوده و خوانده شده.
مسئول ادارهی کتاب به من گفتند در رمان «گیلدا» اسم شراب سیب آورده شده. پیشنهادشان این بود که «شراب سیب» را «مشروب سیب» کنم که مضحک است. گفتند وقتی میگویی مشروب سیب میتواند آب سیب هم باشد ولی وقتی میگویی شراب سیب، دیگر دوپهلو نیست و شراب شراب است. پرسیدم جناب آقا مگر شما در این مملکت زندگی نمیکنید؟ مگر نمیشنوید که هر ساله دهها نفر با نوشیدن الکل تقلبی جانشان را از دست میدهند؟ یکی دیگر از فرمایشات مشعشع ایشان این بود که چرا دوستپسر، دوستدختر؟ نمیشود آنها را نامزد یا عقد کنید؟
پرسیدم مگر نمیبینید که ازدواج سفید باب شده؟ اینها که زیر یک سقف هم نرفتهاند. گفتند چرا میرقصند؟ چرا به استخر میروند؟ پرسیدم دربارهی استخرپارتی لواسانات چیزی به گوشتان نخورده؟ جواب سؤالهای من این بود که خدا را شکر از مرگومیر با الکل تقلبی و ازدواج سفید و استخرپارتی خبر داشتند فقط مشکلشان این بود که همهی اینها در جامعه هست ولی در رمان شما نباید باشد. شما دارید ترویج زندگی غربی میکنید. دارید چوب لای چرخ نهاد خانواده میگذارید.
گفتم کتاب من دارد از نهاد خانواده تجلیل میکند. چطور این را نمیبینید؟ گفتند اگر من به این کتاب مجوز بدهم من را توبیخ میکنند. گفتم شما جرئت نشستن روی این صندلی را ندارید. شما نگران حفظ صندلیتان هستید. خواستم کتاب را بخوانند. قبول کردند. بیست روز بعد در جلسهی بعدی همان حرفها بود. پرسیدم کتاب را خواندید؟ ایشان گفتند خیر. من کتاب را ورق میزنم. سه خط از رمان «گیلدا» را خواندند با سه غلط.
«بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست!» مسئول اداره کتاب در خواندن سه خط فارسی سه غلط دارد! جناب وزیر ارشاد کتاب آینهی جامعه است. نمیشود دروغ نوشت. نمیشود کتابی نوشت که آن حضرت مستاصل و نگران صندلی راضی باشد و من به ریش نداشتهی خودم و خوانندهی کتاب بخندم. جناب آقای سید عباس صالحی داستان من دارد با بهانههای واهی در دستگاه اداری خاک میخورد. چرا؟
نظر شما