به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ مستند «ضدقهرمان» تلاشی است برای روایت تقابل دو دیدگاه متضاد در دهه ۶۰؛ یکی نماینده نظم، ساختار و عدالتمحوری به رهبری شهید بهشتی و دیگری نماینده تندروی و خودسری که در شخصیت صادق خلخالی تجلی یافته است. فیلمساز با اقتباس از تاریخ سیاسی ایران، خلخالی را به قطب مخالف ایدهآلهای شهید بهشتی تبدیل میکند و تلاش دارد تصویری نمادین از این دوگانگی به نمایش بگذارد. اما این اقتباس تاریخی، همانند بخشهای دیگر روایت مستند، به دلیل ضعف در عمقبخشی و پرداخت دقیق به جزئیات، ناتمام باقی میماند. فیلم با انتخاب زاویهای مشخص، خلخالی را نهتنها بهعنوان چهرهای جنجالی، بلکه بهعنوان نمایندهای از افراطگرایی انقلابی معرفی میکند. این انتخاب فیلمساز، زمینهساز اقتباسی روایی از تاریخ معاصر ایران است که قصد دارد مخاطب را به بازخوانی روابط قدرت در ابتدای انقلاب ترغیب کند اما مستند از فرصت تحلیل بهره نمیبرد و صرفاً به نمایش چهرهای یکبعدی از خلخالی اکتفا میکند. برای مثال، نقش تفکر ایدئولوژیک در شکلگیری عملکرد او و تأثیر گفتمان مبارزه با ضدانقلاب بر سیاستهای قضاییاش، بهطور کامل نادیده گرفته میشود.
یکی از بخشهای کلیدی مستند، کاهش تدریجی قدرت خلخالی و حذف او از سیستم سیاسی است. اینجا جایی است که فیلم میتوانست از اقتباس رویدادهای تاریخی بهعنوان ابزاری برای تبیین فرآیند قدرتزدایی استفاده کند، اما روایت به پرسشهای کلیدی پاسخی نمیدهد. چرا خلخالی باوجود مخالفتها تا پایان مجلس سوم باقی ماند؟ دلایل حذف او در مجلس چهارم چه بود؟ فیلمساز با پرش از این مسائل، اقتباس خود را ناقص رها کرده و به تحلیل پیامدهای حضور و افول خلخالی نمیپردازد. مستند در بخش دیگری به خلخالی بهعنوان نمادی از خودسری و افراط میپردازد، اما جایگاه شهید بهشتی نیز بیشتر به یک نماد ساده تقلیل یافته است. این در حالی است که اقتباس از ایدههای شهید بهشتی و رویکرد او به عدالتمحوری میتوانست بستری مناسب برای تحلیل عمیقتر تقابل میان این دو شخصیت باشد.
در نهایت، غیاب بررسی نقش رهبری آیتالله خامنهای در کنار گذاشتن کامل خلخالی نیز به اقتباس تاریخی مستند لطمه زده و روایت را از جامعیت دور کرده است. مستند «ضدقهرمان» با نگاهی روایی به تقابل شخصیتهای تأثیرگذار دهه ۶۰، الهامگرفته از منابع متعدد تاریخی و کتابهایی درباره شخصیتهای سیاسی ایران است. برخی منابع محتمل برای اقتباس این اثر شامل کتاب «بهشتی؛ عقل سرخ» نوشته غلامعلی رجایی، که به بررسی شخصیت و دیدگاههای شهید بهشتی میپردازد و «خاطرات آیتالله خلخالی» که دیدگاههای خود او درباره عملکردش در دهه نخست انقلاب را بازگو میکند، هستند. همچنین، آثار پژوهشی مانند «روایتهای یک انقلاب» و «تاریخ شفاهی دهه ۶۰» که به تحلیل روابط قدرت و تحولات سیاسی آن دوران اختصاص دارند، میتوانند از منابع مهم فیلمساز بوده باشند. با این حال، مستند در اقتباس از این منابع نتوانسته است عمق کافی ایجاد کند و به نقاط عطف این دوره تاریخی بهطور دقیق بپردازد.
فیلم در حالی خلخالی را نماد افراطگرایی معرفی میکند که جایگاه و دیدگاههای او، بهویژه درباره ضرورت مبارزه با مخالفان نظام، به تحلیل دقیقتری نیاز دارد. فیلمساز میتوانست با تکیه بر اسناد و روایتهای تاریخی، از جمله نقش دادگاههای انقلابی و تأثیر گفتمان «عدالت انقلابی» در عملکرد او، به بازنمایی چندلایهتری از شخصیت خلخالی بپردازد. همچنین، جنبههای عدالتمحوری در تفکرات شهید بهشتی که از او شخصیتی خردورز و استراتژیست ساخته بود، بهطور قابلتوجهی در روایت مستند کمرنگ است.
یکی از خلأهای جدی مستند، بیتوجهی به اقتباس از تحلیلهای دقیقتر درباره حذف خلخالی از ساختار قدرت است. کتابهایی چون «شهادت بهشتی؛ در جستوجوی عدالت» میتوانستند به مستند کمک کنند تا نقش تعاملات سیاسی و اختلافات ایدئولوژیک را در کاهش نفوذ خلخالی بررسی کند. همچنین، غیاب بررسی نقش رهبر انقلاب، آیتالله خامنهای، در هدایت و ساماندهی اختلافات داخلی آن دوران، روایت مستند را از انسجام و جامعیت دور کرده است.
در مجموع، «ضدقهرمان» تلاشی جذاب اما ناقص در بازخوانی تاریخ است. اگر فیلمساز با استناد به منابعی همچون آثار تاریخی تحلیلی و پژوهشهای جامعتر در زمینه روابط قدرت دهه ۶۰، به اقتباسی چندلایهتر میپرداخت، میتوانست اثری ماندگارتر خلق کند که علاوه بر روایت، ابزاری برای تحلیل نیز باشد. این اثر میتوانست از تاریخ نهتنها بهعنوان منبعی جامع برای اقتباس، بلکه بهعنوان ابزاری برای تحلیل و تبیین استفاده کند. اما به دلیل رویکرد گزینشی و عدم تعمق کافی در مسائل کلیدی، به اثری صرفاً توصیفی و ناقص تبدیل شده است.
نظر شما