سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تلویزیون ابزاری متداول برای تولید برنامههای مختلف درباره ترویج کتابخوانی است. برنامههایی که از پرداختن به مباحث تخصصی پرهیز دارند و اغلب، گفتوگومحور یا مسابقهمحورند؛ در مجموع، انتقال پیام با مولفههای سرگرمی، خط اصلی این برنامهها است. فارغ از اینکه رسانههای فنآورمحور بهویژه انواع شبکههای اجتماعی، بهعنوان پدیدههایی جذاب، رُقبای غیرقابل انکاری برای تلویزیوناند، هنوز بسیاری در ایران و دنیا، پای این قاب مینشینند.
«داستان شد» عنوان یکی از برنامههای جدید تلویزیون است که گفته میشود مسئله کتابخوانی را هدف گرفته؛ تا زمان انتشار این گزارش، ۱۴ قسمت از این برنامه پخش شده و امکان ارزیابی آن را آسانتر کرده است. به اعتقاد تهیهکننده آن سیدمهدی حسینی، این برنامه جنبه سرگرمی دارد و میخواهد با روندی آرام، به شمار کتابخوانهای ایران اضافه کند؛ برنامه در یک دکور بزرگ به شکل کتابخانه که با کتابهای ابری پُر شده، هر شب ۳۲ دقیقه وقت تلویزیون را از شنبه تا چهارشنبه در اختیار دارد. نمایشهای کوتاه، روایت ماجراهای واقعی، برگزاری مسابقه و چند بخش دیگر، «داستان شد» را میسازند. برنامه چهار میزبان ثابت دارد؛ جواد خیابانی، گزارشگر فوتبال، دکتر سعید عزیزی، مشاور خانواده، خانم دکتر سماح مزنز که لبنانی است و «مامان پری»!
به اعتقاد تهیهکننده برنامه در گفتوگو با ایبنا از ترکیببندی این برنامه تا نامگذاری، هدفگذاری و نسبت آن با اسم و رسم این چهار میزبان نهتنها اشکال نیست، بلکه «متناسب» هم هست؛ میزبانانی که پیشتر مخاطب، تجربهای از تماشای آنها در برنامهای مشابه را ندارد و البته نسبتی هم با کتاب ندارند.
تاکید سیدمهدی حسینی در وجود تناسب این چهار میزبان با ترکیببندی «داستان شد» به ایجاد فضایی صمیمانه و نزدیک به زبان عام مرتبط است؛ طبق صحبتهای تهیهکننده: «میتوانستیم از چهار نویسنده دعوت کنیم که مخاطب [داستان شد] تا به حال آنها را ندیده. البته همه نویسندهها نه، اما بسیاری از نویسندهها، افراد برونگرا و گرمی نیستند که اقتضائات یک برنامه تلویزیونی را داشته باشند.»
علاوهبراین بهنظر حسینی، حضور میزبانانی از جنس نویسنده، مثلاً هوشنگ مرادیکرمانی، صاحب آثار متعددی داستانی که اتفاقاً «مهمان مامان» او سوژه یکی از نمایشهای «داستان شد» هم بوده، برای مخاطب عام برنامه، «جذاب نیست». مخاطبانی که اصلاً برنامه برای آنها تولید میشود جمعیتی هستند که گویا با دنیای کتاب غریبهاند و اصلاً هدف بسیاری از برنامههای کتابمحور؛ ازجمله «داستان شد» به شمار میروند.
استدلال تیم برنامهساز در انتخاب این چهار میزبان، بهرهمندی از فرصت آشنایی مخاطب با آنها برای انتقال پیام اصلی برنامه است؛ اگر این استدلال را هم بپذیریم، در این جمع، تنها جواد خیابانی عنصر شهرت را دارد و دکتر عزیزی بیشتر برای مخاطبان صمیمیتر برنامههای خانواده تلویزیون، آشنا است؛ دو نفر دیگر یعنی خانم دکتر لبنانیالاصل و مامانپری، پیشتر در قاب تلویزیون دیده نشده بودند.
سیدمهدی حسینی، تهیهکننده «داستان شد» در گفتوگو با خبرنگار ایبنا بیشتر درباره جدیدترین محصول کتابمحور تلویزیون گفته است.
- «داستان شد» را چطور باید تعریف کرد؟
«داستان شد»، یک برنامه سرگرمیمحور با هدف ایجاد علاقهمندی مردم به کتاب است. آیا این برنامه، تخصصی و برای مخاطبان حرفهای حوزه کتاب است؟ حتماً نه. آیا این دسته ازمخاطبان میتوانند از این برنامه لذت ببرند؟ بله؛ حتماً میتوانند لذت ببرند. اگر درباره مخاطبی صحبت میکنیم که سرانه مطالعه به شدت پایینی دارد، نمیتوانیم یک برنامه ثقیل با کتابهایی که برای مخاطب تخصصی کتاب طراحی شده، صحبت کنیم. پس میزند… بنابراین نگرش کلی این بود، برنامهای با مولفههای جذابیت و سرگرمی بسازیم؛ برنامهای که ابتدا مخاطب عمومی را جذب کند و در ادامه و آرامآرام، کارهای مختلفی در حوزههای مختلف تولید کنیم و بعد از جذب مخاطب، براساس علاقهمندی مخاطب کتابهای مرتبط را معرفی کنیم؛ بنابراین باتوجه به سوژه و فضای برنامه مثلاً ورزشی، آشپزی یا هر موضوع دیگر، در قسمتهای مختلف، کتاب مرتبط با ورزش و آشپزشی را معرفی میکنیم که محور اصلی نخست برنامه «داستان شد» را تشکیل میدهد.
- اما انتخاب مهمانان با رویکرد «داستان شد» چقدر متناسب است؟ اینکه مثلاً آقای جواد خیابانی بهعنوان یک چهره ورزشی نامآشنا و محبوب یا دکترعزیزی، خانم دکتر لبنانی و شخصیت «مامان پری» درباره کتاب و کتابخوانی صحبت کند چقدر پذیرفتنی است؟
متناسب است؛ بستگی دارد به موضوع چطور نگاه کنیم. عین بحث قبلی است. میتوانیم از چهار نویسنده دعوت کنیم که مخاطب تا به حال آنها را ندیده. البته همه نویسندهها نه بسیاری از نویسندهها، افراد برونگرا و گرمی نیستند که اقتضائات یک برنامه تلویزیونی را داشته باشند و حضور آنها یک مسیر است؛ بهعبارت دیگر کتابخوانها از دیدن و صحبت کردن آنها بسیار لذت ببرند. بهعنوان مثال شاید من از دیدن آقای مرادی کرمانی به شدت لذت ببرم اما الزاماً برای مخاطب این طور نیست و بپرسد «او کیست؟» بنابراین برای مخاطب عمومی تلویزیون این دست افراد نمیتواند جذاب باشد.
علاوهبراین اگر کمی دقت کنیم فضای ورزشی بین مخاطب عمومی محبوب است؛ بنابراین حتماً باید در میز میزبانان «داستان شد» یک نفر که دارای شانیت ورزشی دارد، حضور داشته باشد؛ یعنی فردی که ملت او را میشناسند و از دیدنش لذت ببرند و از سوی دیگر، فردی اهل مطالعه و با فضای کتاب بیگانه نیست.
شأن حضور دکتر عزیزی بهعنوان یک کارشناس خانواده و روانشناس، نیز بهواسطه آشنایی و علاقه مخاطب به ایشان است؛ همچنین خانم دکتر مضنق، نه بهعنوان یک جراح، بلکه بهعنوان یک فرد غیرایرانی و شهروند لبنانی برای بیان روایتهایش از چیزهایی که میبیند در نهایت مامان پری، که نماد یک مادر دوستداشتنی است.
- با این وجود باز هم حضور این افراد در «داستان شد» شبیه یک وضعیت سینوسی است و بهاصطلاح با خط اصلی برنامه پیوستگی ندارد؛ بهعبارت دیگر مخاطب در جریان برنامه از یک کارشناس خانواده به یک کارشناس ورزشی یا به یک پزشک خارجی رفت و برگشت دارد.
من این حس را ندارم. اگر قرار بود در برنامه تخصصی به حوزه کتاب، یعنی مخاطب جدی اهل کتاب، پرداخته شود، بله همین وضعیت وجود داشت اما مخاطب عمومی که دکتر عزیزی و آقای خیابانی را میشناسد و آرام آرام با خانم دکتر مضنق و مامان پری ارتباط میگیرد، این طور نیست.
نگاه من اینگونه است، افراد متنوعی برنامه را نگاه میکنند، هرکدام باید از منظر خودشان چیزی برای صید کردن، در برنامه پیدا کنند؛ بنابراین شخصیتها متنوعاند، جنس هر قسمت از برنامه، متنوع طراحی شده و ممکن است موضوعی مرتبط با ازدواج دیده شود، شاید خیامخوانی یا برنامهای ورزشی ببینیم تا مخاطبان متنوع بتوانند از برنامه استفاده کنند و لذت ببرند.
- هرچند بارها بر رویکرد عمومی «داستان شد» تاکید کردید، اما بهنظر میرسد با توجه به آفتهای جدی در صنعت نشر، جا دارد از منظر عمومی برنامه برای مخاطب ناآشنا با کتاب هم به این آسیبها پرداخته شود. مثلاً توجه دادن مخاطب به شناخت کتاب سالم و ناسالم؛ یا همان کتاب قاچاق که در نقاط مختلف شهر یا فضای مجازی فروخته میشود و یادآوری اهمیت خرید از کتابفروشیها بهعنوان مراکز عرضه کتابهای سالم.
اولین مرحله یا اولین قدمی که باید برداریم این است؛ کتابهایی را معرفی کنیم که خواندنش درست است؛ مثلاً بعد از ایجاد یک فضای دوستداشتنی برای مخاطب، کتاب متناسب با آن فضا را معرفی کنیم. در ادامه، آرامآرام و لفافه باید بگوییم، یکسری کتابها حتماً نخواندنیاند آیا میتوانیم اسم ببریم البته نه؛ نمیتوانیم اما کتاب خواندن و شروع به کتاب خواندن حتماً مشورت میخواهد. به نظرم این نکات را باید خیلی خیلی آرام و در لفافه گفت؛ چون مخاطبی که با کتابخوانی بهاصطلاح درگیر نیست، این حرف را متوجه نمیشود.
- شاید به نظر برسد «داستان شد» قرار است جایگزین «کتابباز» باشد. بهویژه که شما تهیهکننده چند برنامه پُرمخاطب بودید و احتمالاً تلویزیون به دلیل همین کارنامه، بهدنبال تولید برنامهای در حوزه کتاب و پُرکردن جای «کتابباز» است. این طور نیست؟
«جایگزینی» را عبارت درستی نمیبینم. معتقدم سازمان صداوسیما دارای وظایفی است. در یک برهه درحوزه کتاب، «کتابباز» تولید شد؛ در آن برهه برنامههای کتابَمحور دیگری هم تولید میشد و این روزها هم علاوه بر «داستان شد» برنامههای دیگری در حوزه کتاب در شبکههای مختلف تلویزیون تولید میشود. الزاماً این طور نیست که بگوییم، حالا که «کتابباز» رفت، بیاییم «داستان شد» را بسازیم. من که مسیر شکلگیری برنامه را میدانم میگویم، اصلاً مسیر این نبود. مسیر این بود؛ دغدغهمندی تولید برنامهای خوب برای مخاطب عام، تا به کتاب علاقهمند شوند.
- ایده «داستان شد» از کجا آمد؟
اردیبهشتماه امسال در یک جمع چند نفری، ایده شکل گرفت؛ به شبکه سه سیما ارائه شد و در رفت و برگشت مفصل و پیشتولید مفصل داشت. این نبود که سازمان اعلام کند، «کتابباز» رفت، بیایید برنامه جدید بسازید؛ اصلاً این طور نبود.
- فصلهای بعدی «داستان شد» تولید خواهد شد؟
علاقهمند به ادامهدار شدن برنامه هستیم؛ چراکه استمرار موجب دیده شدن و اثرگذاری برنامهها میشود اما تصمیمگیر اول و آخر، بنده نیستم؛ سازمان درباره برنامه تصمیم خواهد گرفت. در مجموع میل شخصی من ادامهدار شدن برنامه است و تصورم این است که در تداوم قسمتها است که به نتیجه خواهیم رسید.
به گزارش ایبنا؛ هرچند برنامهسازی در تلویزیون درباره کتاب، همواره مطالبه جدی فعالان فرهنگی و بدنه نشر بوده و هست اما این رسانه، جز خلقِ اندک تجربههای ماندگاری برای کتابدوستان و حتی مردم کمتر آشنا با یارمهربان، در برنامهسازی برای کتاب، موفقیت چندانی نداشته و در جدیدترین تجربه برنامهسازی تلویزیون، بهنظر میرسد «داستان شد» دچار نوعی آشفتگی است. گویا آنچه در برنامهسازیها چندان دیده نمیشود، توجه به استفاده از ابزارهایی از جنس خود کتاب و البته شخصیتهای مانوس با کتاب است.
«داستان شد» در حالی تولید میشود که پیش از آن دهها برنامه و بخشهای کوتاه تلویزیون درباره کتاب با سطوح کیفی و اثرگذاریهای متفاوت، تولید شده است؛ بنابراین شکلگیری تعریفی از برنامه کتابمحور خوب، متوسط و ضعیف در ذهن مخاطب، چندان بعید نیست. با این وجود میدانیم این دست برنامهها برای اثرگذاری حداکثری به ایدهها و ابزارهای قدرتمندی نیاز دارند تا در انتقال پیام، موفق باشند؛ چراکه هنوز جایگاهی شبیه برنامههای ورزشی، سینمایی و سیاسی ندارند که مخاطبان حداقلی و وفاداری داشته باشند. اگر اهداف برنامههای کتابمحور تلویزیون را به دو دسته «برای مخاطب فرهیخته» و «برای مخاطب عادی» تقسیم کنیم، ابزارهای جذب مخاطب نیز مشخص خواهد شد.
تلاش و همیّت برنامهسازان «داستان شد» آنقدر بلند هست که نقد رسانه را فرصت خواهند دید؛ بنابراین نگاهی به تک برنامههای موفق تلویزیون، نشان میدهد اصل بهرهمندی از «چهره» برای نگهداشتن مخاطب پای قاب تلویزیون بهعنوان یک ایده مرکزی و البته پُرتکرار همچنان فرمول اصلی این دست برنامههاست. اما سطح چهره بودن افراد و میزان ارتباط این چهره ها با حوزهای که قرار است درباره آن صحبت کنند، موجب میشود حضور چهرهها در برنامه نهتنها کارکرد مورد انتظار را نداشته باشد بلکه موجب آشفتگی برنامه و ریزش مخاطب خواهد شد.
وقتی از مخاطب گریزپا و نهچندان صبور پیامهای طولانی حرف میزنیم، به صحنه آوردن «چهره متناسب» با کتاب و گفتن حرفهای عمیق بهسادهترین لحن، ستون اصلی یک برنامه کتابمحور میشود. آیا «داستان شد» این ستون را دارد؟ آیا تنها دکور عظیم و چیدمان تکراری شبیه دیگر برنامههای پُرخرج مثل «عصر جدید»، «محفل»، «معلی»، «میدان»، «همه فن حریف» و… که در هرقسمت مهمان برنامه در مقابل چند چهره یا میزبان قرار بگیرد و از آنها نظر و امتیاز دریافت کند برای موفقیت این برنامه کافی است؟ چه آنکه در همه نمونههای مشابه چهرههای ثابت برنامه درباره موضوع برنامه تخصص و با آن حوزه ارتباط دارند اما در «داستان شد» حتی یک میزبانان، مرتبط با کتاب و ادبیات هم حاضر نیست.
حتی اگر از نمایشهای کممایه با سناریو و اجرای ضعیف، که بهگفته تهیهکننده ترفندی برای گفتن از کتاب در لفافه است و طراحی شبهچیستانهای برنامه که اغلب سیدبشیر حسینی پاسخهایش را لو میدهد، عبور کنیم بهنظر میرسد، «داستان شد» تجربهای پا در هوا و یک سوءتفاهم دیگر در تولید برنامههای کتابمحور است.
نظر شما