سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): ملیکا الهیاری نویسنده جوان ایرانی است که به تازگی رمان «دیدار با زوفا و خانههای قایقی» را از سوی انتشارات محراب منتشر کرده است. این اثر سومین اثر داستانی این نویسنده پس از «کیهانه» و «آژفنداک» است. در ادامه گفتگوی خبرنگار ایبنا را با این نویسنده جوان میخوانید.
نویسندگی در زندگی شما از چه زمانی آغاز و چگونه به صورت حرفهای قوت گرفت؟
نویسنده شدن از کودکی آرزوی من بود. از هشت سالگی مینوشتم. در سالهای ۱۴ تا ۱۸ سالگی چندین رمان نوشتم اما هیچکدام را به چاپ نرساندم. از نظر خودم فقط کاغذها را سیاه کرده بودم و ارزش چاپ شدن نداشتند. بعد از ۱۸ سالگی هم درگیر دانشگاه شدم و در مشاغل مختلف مشغول بودم تا بتوانم بیشتر خود را بیشتر بشناسم. تا اینکه در نهایت سال ۱۴۰۱ تصمیم گرفتم به عشق دوران کودکیام که نویسندگی بود برگردم، چون احساس میکردم این شغلی است که مرا خوشحال نگه میدارد. سال ۱۴۰۲ اولین کتاب من به اسم «کیهانه» منتشر شد که اثری است در رابطه با بهبود سبک زندگی فردی. بعد از آن کتاب «آژفنداک» را نوشتم که از لحاظ محتوایی مشابه کتاب قبلیام بود. در نهایت تصمیم گرفتم رمان بنویسم و کتاب سوم خود را با عنوان «دیدار با زوفا و خانههای قایقی» به چاپ رساندم.
چگونه متوجه شدید که قلم شما پختگی لازم را برای چاپ دارد و دیگر میتوانید نوشتههای خود را در قالب کتاب با مخاطب به اشتراک بگذارید؟
همیشه نوشتههایم را برای نزدیکانم میخواندم و آنها مرا تشویق کردند که آنها را به چاپ برسانم. در نهایت علاقه خودم و حمایت اطرافیان باعث شد تصمیم به چاپ کتاب بگیرم.
درباره عنوان کتاب، اصطلاح زوفا به چه معناست و همچنین ارتباطش با خانههای قایقی چیست؟
زوفا نام یک گیاه است و در کتاب، نام همسر مردی است که راوی قصه است. خانههای قایقی اشاره دارد به قایقهای خاصی که در دریاچه دال واقع در کشور هند هستند. به همین علت هم عکس روی جلد کتاب پرچم کشور هند است. علت نامگذاری اثر، در دو فصل پایانی کتاب کاملاً برای مخاطب روشن میشود.
روایت در رمان «دیدار با زوفا و خانههای قایقی» چگونه طرح و گسترده میشود؟
این رمان سکانسها و یا روایتهایی از یک زندگی مشترک قبل از فروپاشی است. روایتهایی با ربط و بیربط به یکدیگر که هر کدام جنبههایی از یک رابطه را قبل از آنکه یک خانه به طور کامل خالی از عشق و سکنه شود، نشان میدهد. در این رمان من این روایتها را در ۵۲ سکانس شرح دادم و سعی کردم آدمهای این قصه را که گاه غم دارند و گاه درگیر یک شادی نو ظهور میشوند، تصویر کنم.
متن کتاب تا چه اندازه برگرفته از تجربه زیسته شما در زندگی شخصی است؟
من بسیارفیلم میبینم، بسیار کتاب میخوانم و همچنین به تماشای تئاترهای مورد علاقهام مینشینم. تمام این موارد تجارب زیبایی برایم رقم زده که حتماً خود را در صفحات کتاب نشان داده است.
یعنی از مشاهدات خود تأثیر گرفتهاید؟
بله، تجربههایی که از تماشای آثار هنری و محیط داشتم. من شیفته فضاهای عمومی مانند مترو، اتوبوس، کافه و رستورانها هستم. چون در این محیطها میتوانم آدمهای مختلفی را با ظاهر و رفتار متفاوت ببینم. همواره دقت به دیگران و مردمی که پیرامونم هستند برای من الهام بخش بوده است.
راوی شما در رمان حاضر کیست و از چه زاویه دیدی برای شرح حالش استفاده کرده است؟
راوی کتاب اول شخص است. این زاویه دید را انتخاب کردم چون دوست داشتم این بار رمانی عاشقانه از زبان یک مرد بیان شود.
انتخاب این راوی و زاویه دید، چه امکانات و چه محدودیتهایی در پی داشت؟
زاویه دید مرد این امکان را به من میداد که بتوانم خودمانیتر و صمیمیتر احساسات یک مرد را در رابطهای عاشقانه به مخاطب منتقل کنم و از لحاظ محدودیت، گاهی در برخی موقعیتهای داستان احساس میکردم، اگر راوی عوض میشد شایدمیتوانستم راحتتر به مخاطب احساس خود را منتقل کنم.
آیا صدای نویسنده در خلال اثر بیانگر همان احساسات و یا قضاوتهای خودتان است؟
بله، در برخی موقعیتهای کتاب، دیگران به مرد قصه پیشنهادات مختلفی برای نحوه رفتارش در زندگی میدادند، برای خود من هم بارها این اتفاق پیش آمده بود. به این صورت که در موقعیتهای دشوار زندگیام گاهی دیگران مانند یک دانایکل به من پند میدادند و سعی میکردند انتخابهایم را زیر سوال ببرند یا بگویند چگونه میتوانستم بهتر رفتار کنم. شاید هم حرفهایشان درست بود اما آنها هرگز جای من نبودند.
کدام نویسندگان ایران و جهان را دنبال میکنید؟
من کتاب زیاد میخوانم برایم دشوار است بخواهم بگویم آثار کدام نویسنده را بیشتر دوست دارم. به نظر من هر کتابی و هر قلمی یک جهان متفاوت است که باید خواند و کشف کرد.
از ادبیات جهان کتابهای مختلفی خواندهام، مانند کتابهای آلن دوباتن و خالد حسینی که بسیار قلمشان را دوست دارم. در ادبیات ایران از فریبا وفی آثار بسیار خواندهام چرا که نگارش زنانهاش برایم بسیار قابل تامل و عمیق است.
بازخوردها را نسبت به اثرتان چگونه ارزیابی کردهاید؟
عدهای بسیار دوستش داشتند و آن را مشابه تجارب خودشان ارزیابی کرده بودند و عدهای دیگر میگفتند بعد از خواندن اثر دلشان گرفته است! به هر حال هر کسی یک نوع ارتباط عاطفی و روانی با کتابی که میخواند پیدا میکند.
در پایان چه پیشنهادی برای مخاطب امروز ادبیات دارید؟
اعتماد کنیم و آثار نویسندههای ایرانی را بخوانیم. من همواره سعی کردهام بهترینهای ادبیات جهان را بخوانم. همچنین بهترینهای سینمای جهان را ببینم اما همواره عاشق دیدن فیلمهای ایرانی و خواندن کتابهای نویسندگان ایرانی هستم.
نظرات