شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۴
«روز خداحافظی» اقتباسی از خاطرات مرحوم دیانی است/ توهم دانستن با مطالعه کتاب‌ها از بین می‌رود

فرزاد رنجبر گفت: پیش از دوره جدید فیلم‌سازی‌ام، یک سری کتاب‌ها را خواندم. وقتی که دوباره برگشتم، تازه فهمیدم که اصلاً آن‌ها را بلد نبودم و فکرمی‌کردم آن‌ها را بلدم. در واقع دچار توهم دانستن بودم. این توهم دانستن خیلی شایع است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم محمدی: طی گفت‌وگویی با فرزاد رنجبر کارگردان فیلم کوتاه «روز خداحافظی» که در بخش فیلم‌های کوتاه چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر شرکت دارد از اهمیت کتاب و کتاب‌خوانی در روند فیلم‌سازی پرسیده‌ایم. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانیم.

با چه فیلمی در بخش فیلم‌های کوتاه چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر شرکت کرده‌اید؟

من فرزاد رنجبرم کارگردان فیلم «روز خدافظی» این فیلم چهارمین و آخرین فیلم من است. قبل از این فیلم «رقص آب» را ساختم که در جشنواره کودک اصفهان جایزه برد. پارسال و سال قبلش هم با فیلم «آپولو» و فیلم «گودال» در جشنواره فیلم کوتاه تهران شرکت کرده بودم.

داستان فیلم را به صورت خلاصه تعریف می کنید؟

فیلم درباره مردی است که روزهای پایانی زندگی خود را سپری می‌کند. یک ماشین ثبت نامی؛ که وقتی سالم بوده، ثبت نام کرده‌اند حالا به آن‌ها تحویل می‌دهند و این اتفاق معنای خوشی تحویل ماشین را برای او و خانواده‌اش عوض می‌کند.

آیا فیلم شما اقتباسی است؟ ایده اولیه فیلم از کجا آمده است؟

اقتباس از روی کتاب انجام نشده‌است اما از روی واقعیت اقتباس شده است من ایده اولیه «روز خداحافظی» را از یک پستی که مرحوم حجت‌السلام دیانی گذاشته بود؛ گرفتم. همین اتفاق درواقع برایش افتاده بود که ماشین ثبت نام کرده بودند حالا مریض شده بود و حالا ماشین را به آن‌ها تحویل داده بودند من ایده را از آنجا گرفتم.

هیچ وقت تصمیم نگرفته‌اید از روی یک داستان اقتباس کنید؟

ممکن است یک جرقه یا نطفه دراماتیک در چیزی ببینم که بتواند در واقع قلابش گیر بکند به بخشی از دغدغه‌های من؛ یا بخشی از درونیات من را قلقلک بدهد تا از آن استفاده کنم. ولی هنوز برایم پیش نیامده که ازقبل تصمیم بگیرم اقتباس کنم.

نظر شما در مورد ساخت فیلم اقتباسی چیست؟ به نظرت نوشتن فیلمنامه اقتباسی و ساخت فیلم اقتباسی آسان‌تر است یا نوشتن فیلمنامه اورجینال و فیلمی که ایده اصلی‌اش از آن خودت است؟

اصلاً نمی‌شود گفت ساده‌تراست یا سخت‌تر است. اصلاً مقایسه به نظرم درستی نیست که بگوییم این کار سخت‌تراست یا راحت‌تراست. به نظر من فیلم خوب ساختن سخت است. چه فیلم اقتباسی باشد وچه فیلم غیر اقتباسی باشد. فیلم بد ساختن هم راحت است چه اقتباسی باشد چه فیلم غیراقتباسی. از نظرمن همه فیلم‌ها در ابتدا بد هستند. به قول همینگوی «همه نوشته‌ها اولش مزخرف است». سختی کار این است که کارگردان اثر، به احساس خوب اولیه خودش غلبه کند و مرتب صافی سخت‌گیری خودش را ریزتر کند تا بتواند به سمت خوب شدن، حرکت کند. هرچقدر کارگردان با خودش خشن‌تر و سخت‌گیرانه‌تربرخورد کند. مخاطب در سالن با مهربانی بیشتری با اثرش رفتار می‌کنند. هر چقدر او به خودش سخت نگیرد؛ در سالن سینما، مردم به او سخت می‌گیرند.

نظرتان درمورد کتاب و لزوم کتاب خواندن مخصوصاً برای فیلم سازان و کارگردانان جوان را بگویید؟ آیا یک فیلم‌ساز لزوماً باید کتاب بخواند؟

به نظرم بین ما فیلم‌سازها بی‌سوادی خیلی شایع است چون ما با یک «حرکت» گفتن می‌توانیم فیلم بسازیم و فیلم‌مان را فیلمبردار و دستیار و دیگران جمع کنند و ما همین فیلم را بفرستیم جشنواره‌های معتبر یا غیر معتبر و فیلم‌مان را قبول کنند. بعد ما فکر کنیم فیلم‌سازیم و رنج آموختن را به خودمان ندهیم. این برای خود من هم پیش آمده است من یک دوره فیلم‌سازی به این روش داشته‌ام. بالاخره هر کسی یک بارقه استعدادی دارد و می‌تواند یک کاری را انجام بدهد. من کار را انجام می‌دادم. خوب بود؛ ولی آن استعدادی پرورش پیدا نکرده بود. پس من در دوره جدید فیلم‌سازی‌ام، یک سری کتاب‌ها را خواندم. وقتی که دوباره برگشتم، تازه فهمیدم که اصلاً آن‌ها را بلد نبودم و فکرمی‌کردم آن‌ها را بلدم. در واقع دچار توهم دانستن بودم. این توهم دانستن خیلی شایع است.

امکان دارد چندی از کتاب‌هایی را که در مسیر فیلم‌سازی شما تأثیر گذاشته‌است معرفی کنید؟

برای بچه‌هایی که جدیدترهستند و می‌خواهند کار کنند؛ کتاب‌هایی را توصیه می‌کنم. چون به نظر من تعلم در سینما و در هنر و در هرچیزی از تعلیم مهم‌تراست. مثلاً کتاب «داستان» اثر رابرت مکی دیدگاه من را نسبت به فیلمنامه کاملاً دگرگون کرد. من به حدی این کتاب را خواندم، تا واقعاً نگرشم عوض شد. کتاب «داستان» اثر رابرت مکی همان چیزی است که هنرمند را می‌سنجد. چون آن نگرشی که هنرمند با خواندن خلاصه یک کتاب به‌دست می‌آورد هیچ‌وقت آن نگرشی نیست که با کامل خواندن یک کتاب به‌دست می‌آورد. کتاب دیگر، «نبردهنرمند» است که من واقعاً توصیه می‌کنم هنرمندان این کتاب را بخوانند. این کتاب نوشته استیون پرسفیلد است و در مورد غلبه بر مقاومت در نوشتن و در کار هنری نوشته شده است. همه هنرمندان این مقاومت را دارند برای همین است که توصیه می‌کنم کتاب «نبرد هنرمند» را حتماً بخوانند. این کتاب در فیلم «روز خداحافظی» در پلان اول کنار تخت است. از دیگر کتاب‌هایی که خواندن آن را توصیه می‌کنم کتاب «گربه را نجات بده» است. این کتاب خیلی می‌تواند به فیلمنامه‌نویس و فیلم‌سازها کمک کننده باشد. خواندن کتاب واقعاً مهم است. همچنین کتاب «راه داستان» نوشته کاترین آن جونز برای رسیدن به یک نگرش شهودی نسبت به سینما و نوشتن، واقعاً موثر است. شما زمانی که کتاب «داستان» اثر رابرت مکی را می‌خوانید، مکانیک فیلمنامه و مکانیک درام را یاد می‌گیرید ولی این مکانیک است روح نیست. شما اگر روح را داشته باشید اما این روح مکانیزه نشده باشد؛ مثل یک سنگ الماس تراش نخورده‌، هنوز ارزشمند نیستید. مواقعی اثر یک هنرمند مکانیک را دارد اما روح ندارد. کتاب «راه داستان» به شما کمک می‌کند تا بتوانید به وسیله آن لایه‌های روحانی درون با منبع الهام ارتباط برقرار بکنید و بتوانید الهاماتی در مراحل بالاتر بگیرید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها