به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قزوین، کتاب «درسهایی درباره فیلمنامهنویسی» در ۱۷۶ صفحه منتشر شده و میکوشد با زبان ساده و روان درسهایی از فیلمنامهنوسی را به علاقهمندان بیاموزد.
در این کتاب مباحث مختلفی از جمله زبان سینما، فیلمنامه چیست، جای امن، آغاز نوشتن، روند خلق فیلمنامه، معرفی شخصیت، ایجاد حس همدلی با شخصیتها، شخصیت درون کشمکش، کاربرد صدا در فیلمنامه، نقش مکان و زمان در فیلمنامه، اطلاعات و نحوه پخش آن در فیلمنامه داستان، نوشتن فیلمنامه داستانی، فیلمنامه اقتباسی، نوزاد، بچه خوشبخت (فیلمنامه)، آشنایی با واژههای سینما، پیش روی مخاطب قرار گرفته است.
در بخش پیشگفتار کتاب به قلم نویسنده نوشته شده است:
همه چیز با نگاه آغاز میشود، هر چند در ابتدا چشمانت فقط سیاهی را میبیند. کورمال کورمال دستت را به دیوار میکشی و جلو میروی. نور شتابزدهای از دریچه کوچکی به بیرون فرار میکند، نور چشمانت را متوجه خود میکند. به سمت نور حرکت میکنی. جایی را نمیبینی، وحشت برت میدارد که با کسی برخورد نکنی. «آقا شما پای منو لگد کردید.» شتابزده و خجول خودت را عقب میکشی. حیرانی چرا که سفتی پایی را زیر کفشت احساس نکردهای. صدا ادامه میدهد: «درست همان پایی که یک میخچه دارد!» شرمنده به اطرافت سر میگردانی، سیاهی در سطح سالن پخش شده است. صدای دیگری از شرمندگیات میکاهد: عذر میخواهم میدانید من نزدیک بینم…» خیالت راحت میشود. پس تو پای کسی را لگد نکردهای! با خیال آسوده سر میگردانی و به پشت سرت به آن جایی که نور گریزان روی پرده پخش شده است نگاه میکنی. لگد شده و لگد کرده را میبینی که درون کافه نشستهاند. آن دو و دیگران را با بهت نگاه میکنی و دیگر توجهای به نور تند نداری که از روزنه بیرون میزند و خودش را روی پرده پخش میکند. وقتی فیلم تمام میشود، تو دیگر شیفتهای! شیفته سینما. آنقدر که ویرت میگیرد فیلم بسازی. اما نمیدانی چطور میشود فیلم ساخت و حتی نمیدانی برای ساختن فیلم، فیلمنامه لازم داری. اینها را زود در مییابی و یکی که به او احترام میگذاری کتاب فن سناریو نویسی با ترجمه پرویز دوایی را به تو معرفی میکند. کتاب را که میخوانی می دانی که کتاب خوبی است، اما دوست داری یوجین ویل طور دیگری برایت فیلمنامهنویسی را معنا کند. چند سال بعد که خودت سینما خواندهای و سینما تدریس کردهای به یاد آن خواسته میافتی، اصرار دوست نویسندهات، محمد حسینی را در شکل گیری این کتاب ارج مینهی و به آثار فیلمسازان ارزشمندی همچون بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی و… رجوع میکنی و کلاسهای فیلمنامهنویسی سیفالله داد، عبدالله اسفندیاری و کلاس کارگردانی بهروز افخمی را در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی به خاطر میآوری و در خیالت از همه کسانی که در این سالها از خواندن فیلمنامهها و دیدن فیلمهایشان لذت بردهای اجازه میگیری و قصد میکنی کتابی بنویسی که بتواند به جوانی مثل جوانی تو پاسخ بدهد پس قلم را بر میداری و مینویسی «استعداد یعنی شکیبایی مداوم…».
کتاب «درسهایی درباره فیلمنامهنویسی» سال ۱۳۸۳ منتشر شده و به تازگی به چاپ ششم رسیده است. حسن لطفی سال ۱۳۴۲ در شهر خواف به دنیا آمد و از سال ۱۳۵۳ در قزوین سکونت دارد. لطفی از با تجربهترین مدرسان سینما در قزوین به شمار میآید که هر ساله کارگاهها و دورههای آموزشی متعددی با حضور او در قزوین و دیگر شهرها برگزار میشود.
نظر شما