سه‌شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۶
نقش پدر در خانواده ایرانی نباید نادیده گرفته شود

به مناسبت ولادت امام علی (ع) و روز پدر، به‌سراغ سه نویسنده فعال حوزه کتاب کودک و نوجوان همچون تیمور آقامحمدی، سیدمحمد مهاجرانی و احمد اکبرپور رفته‌ایم و در گفت‌وگوهایی، نگاه هر یک از این نویسندگان به بازنمایی شخصیت پدر در ادبیات کودک و نوجوان بررسی شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا بازنمایی شخصیت پدر در ادبیات کودک و نوجوان یکی از موضوعاتی است که می‌تواند به‌طور مستقیم بر درک و تربیت نسل‌های آینده تأثیر بگذارد. شخصیت پدر در آثار ادبی از نقشی مقتدر و راهنما تا چهره‌ای صمیمی و دوست، با ابعاد مختلف زندگی خانوادگی درهم آمیخته است؛ اما این بازنمایی چگونه در آثار نویسندگان مختلف شکل می‌گیرد؟

برای بررسی نقش پدر در ادبیات کودک و نوجوان به‌سراغ سه نویسنده برجسته این حوزه، تیمور آقامحمدی، سیدمحمد مهاجرانی و احمد اکبرپور رفتیم. در این گفت‌وگو نگاه هر یک از این نویسندگان به بازنمایی شخصیت پدر در آثار تألیفی‌شان بررسی شد. گفتنی است این مصاحبه به‌طور ویژه به تحلیل آثار این سه نویسنده از نگاه خودشان اختصاص دارد و به دنبال ارزیابی کلی ادبیات کودک و نوجوان در این زمینه نیست؛ زیرا بررسی بازنمایی نقش پدر در ادبیات کودک و نوجوان تحقیق عظیمی است که به بررسی‌های داده‌محور دقیق نیاز دارد.

شرح این گفت‌وگوها را در ادامه این گزارش می‌توانید بخوانید:

نقش پدر در خانواده ایرانی نباید نادیده گرفته شود/ نمایش تصویر واقعی پدر در ادبیات کودک و نوجوان امروز

تیمور آقامحمدی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان نقش پدر را در آثارش به‌عنوان حامی و همراه کودک برجسته می‌بیند. او در این خصوص گفت: زمانی که به یک خانواده ایرانی فکر می‌کنم نمی‌توانم نقش پدر و اهمیت آن را نادیده بگیرم. پدر رونی در «رونی یک پیانو قورت داده» و پدر میکائیل در «تو خواب میکائیل هستی» آدم‌هایی هستند که به این امر واقف‌اند. آن‌ها می‌دانند در مواجهه به نوجوان خود، افزون بر پرکردن جای خالی مادر و ظاهرشدن در هیئت یک دوست، نباید نقش مهم پدری را فراموش کنند. نباید اصلی‌ترین نقش خود را از خاطر ببریم، پدر پدر است، مادر مادر است، فرزند فرزند است و همین‌طور همسر، خواهر، برادر و…. زمانی می‌توانیم سایر نقش‌ها را بپذیریم که در ادای اولی کاستی نداشته باشیم؛ بنابراین همیشه کوشیده‌ام به آدم‌هایی فکر کنم که سعی می‌کنند پدر مناسبی برای فرزندشان باشند، هرچند مشکلاتی بر سر راه این موضوع دارند.

او درباره اینکه پدرها در داستان‌هایش بیشتر چه خصوصیاتی دارند؟ آیا این خصوصیات متنوع هستند یا تکراری؟ بیان کرد:

هم‌پایی و سعی در فهم جهان متفاوت نوجوان مدّنظر من است. درست است که تفاوت نسل‌ها روزبه‌روز بیشتر می‌شود؛ اما این دلیل بر جدایی فرزند از والدین نیست. درک دنیای عجیب‌وغریب نوجوان امروز، کاری است دشوار و زمان‌بر: شدنی و عملی. اگر می‌خواهیم رابطه‌ها در مسیر درست خود قرار گیرد، به‌رسمیت‌شناختن نوجوان و تلاش برای فهم جهان او می‌تواند به ما کمک کند. تا نوجوان متفاوت امروز را نپذیریم نمی‌توانیم به او و به خودمان کمک کنیم.

این نویسنده با اشاره به کم‌رنگ‌بودن نقش پدر در برخی آثار ادبی عنوان کرد: چیزی که مرا آزرده می‌کند، تصویر جعلی پدر در خانواده است. بخشی از ادبیات و هنر معاصر برای آشنازدایی از مفهوم پدر، تصویری ساختگی از او ارائه می‌دهند؛ تمسخر پدر توسط فرزندان، بی‌دست‌وپایی پدر در انجام امور مربوط به خانواده، درک‌نکردن جهان نوجوان توسط پدر و… از ویژگی این آثار است. این شکل از ارائه، فراتر از نمایش واقعیت‌های اجتماعی است و غالباً غلتیدن در دامن ابتذال و ایجاد جذابیت کاذب است. روزگاری به انتقام‌کشی از مسئولان مدرسه توجه می‌شد، مدتی است بر زیرسؤال‌بردنِ والدین –به‌ویژه پدر- متمرکز شده است. نشانه‌رفتن عضو مهم خانواده چه دستاوردی خواهد داشت؟ خانواده یک اصل است، نبود آن یعنی خودِ تباهی؛ بدون خانواده ما چه داریم، تقریباً هیچ.

نقش پدر در خانواده ایرانی نباید نادیده گرفته شود/ نمایش تصویر واقعی پدر در ادبیات کودک و نوجوان امروز

سیدمحمد مهاجرانی که بسیاری از آثارش بر پایه داستان‌های مذهبی و حماسی نوشته شده، شخصیت پدر را در دو بخش بازنمایی کرده است.

مهاجرانی در بخش اول از آثار خود بر ارتباط عمیق پیامبران و ائمه (ع) با فرزندان‌شان تمرکز دارد. او در این‌باره توضیح داد: حقیقت این است که جواب‌دادن به سؤال شما کمی زمان می‌برد. اینکه من بخواهم جواب دقیقی بدهم، نیاز دارم که مجموعه آثارم را مرور کنم و یکی‌یکی بررسی کنم که پدر در این داستان‌ها چه نقشی داشته است. این کار سخت است و فرصت محدود. به همین خاطر، یک‌سری پاسخ کلی خدمت شما می‌دهم.

بخشی از داستان‌های من درباره اولیای الهی است، مثل پیامبر گرامی اسلام (ص) و سایر پیامبران مثل حضرت نوح. در اینجا می‌توانیم بگوییم که آن ولی خدا، آن پیامبر الهی و امام معصوم به‌عنوان یک پدر با فرزندانش چگونه برخورد داشته است.

این موضوع به شکل‌های مختلف در قصه‌های من آمده است. مثلاً ماجرای حضرت نوح و پسرش که من در یکی از قصه‌هایم نوشتم، دلسوزی حضرت نوح در قبال فرزندش را نشان می‌دهد. او نگران است که فرزندش گمراه شده و می‌خواهد او را نجات دهد. تلاش حضرت نوح برای نجات فرزندش قضیه خیلی جالبی است و یکی از داستان‌های قرآن کریم است که رابطه صمیمانه پدر و پسر را نشان می‌دهد. ماجرای حضرت نوح و پسرش این است که حضرت نوح تلاش می‌کند پسرش را نجات دهد، اگرچه پسرش غرق می‌شود، اما او تمام توان خود را برای نجات او به کار می‌گیرد. این یکی از ماجراهای جالبی است که در یکی از قصه‌های من آمده است.

یا ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل، پسرش که باز هم در بعضی از کارهای من آمده است. روابط صمیمانه‌ای که بین حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل وجود داشته، نشان‌دهنده همکاری نزدیک این پدر و پسر است. پدر به‌عنوان یک همکار در کنار پسرش حضور دارد.

در مورد پیامبر اسلام به‌عنوان یک پدر، آن روابط صمیمی که با حضرت زهرا (س) داشته، نشان‌دهنده الفتی است که با ایشان داشته. مثلاً همیشه قبل از اینکه سفر برود، آخرین کسی که از او جدا می‌شده حضرت زهرا بوده و از سفری که برمی‌گشته، ابتدا با او دیدار می‌کرده است. این ارتباط عاطفی بین پدر و دختر دائماً برقرار بوده و باز هم بخش‌هایی از نقش یک پدر در سیره حضرت رسول را نشان می‌دهد یا در زندگانی امام علی (ع) نیز ایشان به همین شکل با فرزندان‌شان ارتباط داشتند. در بعضی از آثارم که پیرامون محرم نوشته‌ام، مثلاً امام حسین (ع) به علم‌آموزی فرزندش توجه ویژه‌ای داشته است. یکی از قصه‌هایم درباره فرزند امام حسین است که وقتی او به مکتب می‌رود، معلم داشته و وقتی برمی‌گردد، متوجه می‌شود که معلمش نکات خیلی خوبی را به او یاد داده و خیلی تقدیر ویژه‌ای از معلم فرزندش به‌عنوان یک پدر انجام می‌دهد.

حضرت سیدالشهدا در عین حال که مشغول نبرد و حماسه بود، به‌عنوان یک پدر دائماً مراقب فرزندان و خانواده‌اش بود. پس می‌توانیم بگوییم بخشی از معرفی پدر در آثار من از طریق اولیا الهی است.

بخشی هم مربوط به سایر داستان‌هایی است که من نوشته‌ام؛ داستان‌هایی که معمولی هستند و در این‌ها هم گاهی این کار انجام می‌شود. مثلاً یک کتاب دارم به نام «بابای من مثل گل سرخ» که از زبان یک فرزند شهید است. پدر او از شهدای مدافع حرم است که در سوریه به شهادت رسیده و ویژگی‌های برجسته پدر را از زبان فرزند شهید می‌شنویم. این فرزند پدرش را خیلی دوست دارد و او را معرفی می‌کند.

یک کتاب دیگر دارم به نام «برگه‌های سفید دیوهای سیاه» که درباره حماسه «طوفان الاقصی» در غزه است. در اینجا هم پدری هست که دو فرزند به نام‌های مهیا و یحیی دارد. خود این پدر رزمنده است و در جبهه مقاومت در کنار رزمندگان فلسطین مشغول مبارزه است. او به‌عنوان یک پدر هم به فرزندانش توجه ویژه‌ای دارد و هم اینکه در میدان مبارزه حضور دارد؛ در واقع یک پدر مجاهد و مبارز است.

مهاجرانی در آثار غیردینی خود نیز به نقش‌های متنوعی از پدر پرداخته است. او گفت: در بعضی از قصه‌هایم، نقش‌های متفاوتی از پدر معرفی شده است. مثلاً پدر به‌عنوان یک آموزگار و معلم در بعضی داستان‌هایم که درباره احکام شرعی و غیره هستند، حضور دارد. این احکام گاهی از زبان مادر یا مادربزرگ بیان می‌شوند و گاهی هم از زبان یکی از فرزندان خانواده یا خود پدر. یعنی پدر گاهی می‌تواند یک آموزگار باشد و نکاتی را به فرزندش یاد بدهد.

مثلاً در کتاب «بوستان عمو یونس»، پدری وجود دارد که ویژگی‌های بسیار ارزشمندی دارد یا در یکی از داستان‌ها به نام «برف شادی»، پدر خانواده فرزندانش را به تفریح و گردش و کوهنوردی می‌برد که این یکی از وظایف پدران است؛ اینکه برای تفریحات سالم و ارزشمند فرزندان‌شان تلاش کنند. این موضوع در این داستان خیلی خوب معرفی شده است.

گاهی هم فداکاری یک پدر بیان شده است. در داستانی به نام «یک سبد انجیر بچین»، من فداکاری یک پدر را توضیح داده‌ام.

گاهی هم از باب طنز نکاتی را مطرح کرده‌ام. واقعاً پدر در عین حال که پدر است، خیلی طناز هم است و با بچه‌ها شوخی می‌کند و می‌خندد. در داستان «آقای رنگارنگ»، پدری وجود دارد که به پرخوری خیلی علاقه‌مند است و یکی از بچه‌هایش هم مثل خودش است. زندگی این پدر (که البته نه اینکه پدر رفتارهای منفی داشته باشد) به‌عنوان پدری که در عین حال که نقش پدر را ایفا می‌کند، رفتارهای غلطی مثل پرخوری دارد و مشکلاتی برایش پیش می‌آید در این داستان روایت شده است. آن پدر بعد به بیمارستان می‌رود و اتفاقات بدی برایش میفتد. این هم بالاخره تصویری از رفتارهای یک پدر است که در قالب طنز آمده است. این چکیده‌ای از بعضی کارهایم بود.

سیدمحمد مهاجرانی در پایان تأکید کرد: پدر می‌تواند در عین نقش‌آفرینی جدی، انسانی عادی و حتی گاهی خطاکار باشد. این تنوع نقش‌ها در آثار من دیده می‌شود.

نقش پدر در خانواده ایرانی نباید نادیده گرفته شود/ نمایش تصویر واقعی پدر در ادبیات کودک و نوجوان امروز

احمد اکبرپور، نویسنده نام‌آشنای ادبیات کودک و نوجوان، در آثار خود تلاش می‌کند تصویری متفاوت از پدر ارائه دهد. او معتقد است که رابطه میان پدر و فرزند باید به‌گونه‌ای باشد که استقلال نوجوان حفظ شود و پدر در نقش یک حامی، او را در مسیر رشد و بلوغ همراهی کند. اکبرپور در این زمینه توضیحاتی ارائه داده است: معروف‌ترین کتاب من درباره ارتباط پدر و فرزند، کتاب «من نوکر بابام نیستم» است. در این داستان، پدر شخصیتی دیکتاتور دارد؛ اما در یکی از فصل‌ها، نوجوان داستان حق دارد دیدگاه خود را بیان کند و متوجه می‌شود که زمانی که او نظراتش را مطرح می‌کند، چقدر مهم است! من به‌عنوان نویسنده تلاش کرده‌ام تا تصویری واقعی و چندلایه از این رابطه ارائه کنم. به نظر من، همه نوع پدری باید در داستان‌ها حضور داشته باشد. نویسنده نباید از یک نوع خاص از پدرها جانب‌داری کند؛ بلکه باید پدرهای متفاوت با عقاید گوناگون بتوانند خود را نشان دهند.

او در ادامه افزود:

این موضوع در زمان نوشتن داستان برای من آگاهانه نیست؛ مثل حالا که ما درباره‌اش صحبت می‌کنیم و من می‌گویم این نظر را دارم، وقتی به آثارم نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم که چه در شخصیت‌های واقعی و چه تخیلی‌ای که خلق کرده‌ام، همواره چیزی که برایم اهمیت داشته نقش فرزندان در کنار پدر و مادر بوده است. نوجوان باید مستقل از والدین بار بیاید. در داستان «سه سوت جادویی»، پدر و مادری هستند که طلاق گرفته‌اند و دخترشان که افسرده است، با کمک موجودی خیالی به آرامش می‌رسد و درمی‌یابد که می‌تواند هر دو را دوست داشته باشد. در نهایت، پدر و مادر هر دو ازدواج می‌کنند و او با هر دو زوج جدید ارتباط دارد.

اکبرپور معتقد است که نوجوان باید یاد بگیرد حتی در نبود پدر نیز زندگی‌اش را ادامه دهد. در این خصوص بیان کرد: ما سالانه فقط در جاده‌ها حدود ۲۰ هزار کشته داریم، یعنی از بسیاری از جنگ‌ها بیشتر. بخشی از وظیفه نویسنده این است که همه‌نوع ارتباط با پدر را در داستان‌هایش بازنمایی کند؛ چه پدری که سالم و در نقش حقیقی خود باشد و چه پدری که مرده یا از مادر جدا شده است. در همه این موارد، نوجوان باید یاد بگیرد استقلال خود را حفظ کند و کمترین آسیب را از این مسیر ببیند.

او در مورد رابطه پدر و نوجوان در کتاب «من نوکر بابام نیستم» بیشتر توضیح داد: خیلی اوقات نوجوانان یا مدارس از من می‌پرسند رابطه این پدر و فرزند چگونه است؟ این کتاب می‌گوید که هیچ نوجوانی نباید نوکر پدرش باشد. او باید دوست و رفیق پدرش باشد. البته این رابطه دوطرفه است؛ نه پدر نوکر فرزند است و نه فرزند نوکر پدر. پدر نباید صرفاً یک قدرت مسلط یا چهره‌ای اقتدارگرا باشد، بلکه باید دوست فرزندش باشد و کمک کند تا خودش را کشف کند. رضی هیرمندی در جلسه نقدی درباره این کتاب گفت که این اثر می‌تواند در آموزش «نه» گفتن به نوجوانان نیز مفید باشد. نوجوان نباید همیشه در برابر پدر بله‌گو باشد.

اکبرپور در مورد کلیت نقش پدر در ادبیات کودک و نوجوان ضمن اشاره به اینکه حضور والدین در داستان‌ها باید محدود و همراه با توازن باشد، مطرح کرد: من دوست دارم که پدر در داستان‌ها حضور داشته باشد و کمک کند اما شخصیت فاعل اصلی داستان، نوجوان یا کودک باشد. اگر پدر و مادر در داستان‌ها حضور داشته باشند، بهتر است نقش فاعل مطلق را نداشته باشند. باید دست‌کم یک رابطه ۵۰-۵۰ میان قدرت و اختیارات والدین و شخصیت نوجوان برقرار باشد.

این نویسنده با اشاره به تاریخچه تصویر پدر در ادبیات گفت: در طول تاریخ غالباً ذهنیت مردسالاری از پدر داشته‌ایم؛ اما به نظر من کتاب‌هایی موفق خواهند بود که این نقش سنتی را بشکنند و بازپروری کنند. رابطه‌ای که در آن پدر به‌عنوان حامی حضور دارد اما دیکتاتور نیست و به نظرات فرزند احترام می‌گذارد، بهترین الگو برای داستان‌هاست.

احمد اکبرپور بر این باور است که بازنمایی نقش پدر در ادبیات کودک و نوجوان باید هم واقع‌گرایانه باشد و هم نقش استقلال نوجوان را برجسته کند. او تأکید دارد که داستان‌ها باید همه‌نوع پدر را به تصویر بکشند و در عین حال، پیام حمایت و همراهی والدین را به نسل جدید منتقل کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها