یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۲
مروج جوان کتاب با قصه‌گویی، عشق به کتاب می‌پراکند

خوزستان - قصه‌گوی بندرعباسی معتقد است: هرچند با تکرارِ قصه‌ها، درخت تناورِ قصه‌ها شکل گرفت و با اضافه کردن نیازهایی براساس زمانه پیش رفت اما هنوز جای کار بسیاری برای قصه‌های بومی وجود دارد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): قصه‌گوی جوان بندرعباسی تلاش می‌کند با قصه‌گویی، داشته‌های فرهنگی و بومی هر منطقه را به بچه‌های آن دیار برساند و پای کودکان را به جهان شگفت‌انگیز قصه و کتاب بگشاید. حمزه خوشبخت به همت نشر نردبان، کوله‌بار پُر از قصه‌های شیرین و بومی‌اش را در استان خوزستان (باغ کتاب اهواز و آبادان) باز کرد. شنیدن قصه لی‌لی حوضک از زبان خوشبخت در کنار کودکان و بزرگسالان، من را به دنیای کودکی و اعماق قصه‌ها بُرد. مروج و قصه‌گوی جنوبی سفره تجربه‌هایش را برای مخاطبان اینگونه باز می‌کند.

- مروج برای ترویج کتابخوانی به غیر از کتاب، به چه وسایل دیگری نیاز دارد؟

در کوله پشتی من فقط کتاب است و چیز دیگری ندارم و ارتباطم با بچه‌ها و بزرگسالان از طریق کتاب است. باید در گام اول، برای بچه‌هایی که از فضای کتابخوانی کمتری برخوردارند، با بچه‌ها رفاقت ودوستی برقرار کنیم و زمانی‌که این دوستی اتفاق بیفتد، آرام آرام فضای کتابخوانی شکل می‌گیرد. در سفر خوزستان، به روستایی در آبادان برای قصه‌گویی دعوت شدم، اما وقتی به مکان مورد نظر رفتم بچه‌ها را ندیدم. به من اعلام کردند به علت نیامدن بچه‌ها، برنامه کنسل شده است. از آن‌جا بیرون آمدم و در حال قدم زدن چند بچه را دیدم که داشتند زمین را می‌کندند. پیش آن‌ها رفتم در ابتدا با بچه‌ها بازی کردم و حرف زدیم و کمی که ارتباط برقرار شد، برای بچه‌ها قصه گفتم. بچه‌ها علاقه زیادی به شنیدن دارند و هرچه وظیفه است به آدم بزرگ‌ها برمی‌گردد. آن‌ها جا و کار خودشان را دارند و همه خوب و بزرگوار هستنند و برای کم‌کاری، ما را می‌بخشند.

- به نظر شما چگونه می‌توانیم قصه‌های فولکور، و باورهای قدیمی که از پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها سینه به سینه نقل شده را دوباره بازآفرینی کرده و با فرهنگ امروزی به نسل جدید انتقال دهیم؟

در زمینه فولکور سال‌ها کار انجام شده است. از سال ۱۳۱۰ تاکنون کتاب‌های زیادی منتشر و بازنویسی شدند که مورد توجه نیز قرار گرفتند. اما دنیای قصه‌ها وسعت زیادی دارد و به طبع آن قصه فولکلور هنوز هم جای کار کردن دارد. به شخصه بر این باورم که علت رسیدن قصه‌های فولکلور از نسل گذشته تا به ما، این است که قصه‌گوها چه مادران، پدر بزرگ‌ها، مادر بزرگ‌ها و نقالان یا گوینده قصه‌ها؛ همه ضرورت زمانه خودشان را درک کردند و آن قصه را از زمان گذشته به دنیای کنونی وصل کرده و به گونه‌ای قصه‌ها را بیان کردند و با تکرار قصه‌ها درخت تناوری شکل گرفت. این درخت تناورِ قصه‌ها، با اضافه کردن نیازهایی، براساس زمانه پیش رفت. اما در این دوره با توجه به تئاتر، موسیقی، تجسمی و… می‌توانیم انواع و اقسام فرم‌های هنری را در قصه‌ها عرضه کنیم. پژوهش‌گرهایی مثل آقای انجبی شیرازی، آقای عیاش درویشان و آقای محمدرضا یوسفی این کارها را انجام دادند. ما هم باید تلاش کنیم تا در فرم‌های جدید قصه‌ها را ارائه دهیم. پیشنهاد من، تولید تئاتر است. متأسفانه در بخش تئاتر کودک ضعف داریم. همه این عوامل، مواد لازم برای کار در هر زمینه‌ای است و این فرم‌ها در قصه‌گویی یک فایده بزرگ دارد و آن هم توجه کردن بچه‌ها به داشته‌هایشان و بهره یردن از این داشته‌ها است. جای این هنر هنوز خالی است و باید روی این بخش تمرکز بیشتری شود.

دقیقاً مشکل نبود اجرای نمایش قوی در همه شهرستان‌ها وجود دارد. سالیانی است که نمایش کودک قوی در شهر خودم ندیدم و به نظر می‌رسد باید این مجال را برای کودکان فراهم کنیم تا همان‌گونه که برای رفتن به سینما، حق انتخاب فیلم دارند در نمایش نیز این تنوع و تعدد وجود داشته باشد. این ضعف در شهرستان‌ها بیشتر است و کمتر از متن‌ها، قصه‌های قدیمی و افسانه‌ها استفاده می‌شود و کمکی که تئاتر می‌تواند به بچه‌ها کند، خیلی مهم است.

مروج جوان کتاب با قصه‌گویی عشق به کتاب می‌پراکند/ جای کار زیاد برای قصه‌های بومی

- در قصۀ لی‌لی حوضک، شما با کمک حرکات ریتمیک و بهره‌گیری از ابزار قصه‌گویی برای بچه‌ها اجرا کردید. بچه‌ها با هم‌سُرایی قصه را، عمیق گوش دادند اما متأسفانه این خلاء در کتابخوانی وجود دارد.

بله. درست اشاره کردید. کتابخوانی مواد خامی است که امکانِ هزاران استفاده از آن وجود دارد. اما همچنان زمین مانده است.

- آقای خوشبخت در خلال گفت وگو به این موضوع پرداختیدکه تنها در کوله‌تان کتاب دارید. اما مروجان دیگری در کوله‌شان به غیر از کتاب، ابزار دیگر پیدا می‌شود، با توجه به تجربه شهر به شهرتان که تنها با کوله کتاب ترویج کتابخوانی می‌کنید، آیا به جز کتاب ابزار دیگر در کوله می‌تواند به مروج، در علاقه‌مند کردن کودکان به کتاب و قصه کمک کند؟

هر کسی یک واکنش هنری در کار می‌خواهد. کار هنری حاصل تجربیات اجتماعی زیستی و نگاه حتی روان‌شناسانه هنرمند است. هنرمند به خودش نگاه می‌کند و من به جای دیگری‌ها نمی‌توانم حرف بزنم. طبیعتاً هر کسی هنری دارد. به فرض مثال: عروسک‌گردان، خیلی خوب از هنر عروسک‌گردانی استفاده می‌کند و این زمینه را در خودش می‌بیند. هر فرد اگر هنر و ابزارهای دیگر در ترویج کتابخوانی داشته باشد، خیلی عالی است که از این ابزارها استفاده کند. اما در مقابل گزاره‌ای که می‌گویند مردم کتاب نمی‌خوانند، می‌خواهم یک بار برای همیشه با دست خالی صدا، بدن و همه توانم را به وسط بیاورم و به شما ثابت می‌کنم که مردم کتاب و قصه را دوست دارند و به آن علاقه‌مند هستند. مشکل جای دیگر و به یک سری کم‌کاری‌ها برمی‌گردد. این حرف خیلی ساده است. اول کار با یک مقوله مواجه می‌شوند و می‌گویند اینکه نیست! رهایش کنیم. اما اینگونه نیست. مردم کتاب دوست هستند. من به جای خودم صحبت می‌کنم و با دست خالی و فقط کتاب، بدون هیچ ابزاری می‌توانم برای بچه‌ها ۴۰ دقیقه اجرا کنم و کنارشان باشم. دیگری‌ها نیز تجربیات خاصِ خودشان را دارند و می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. اما هیچ گزارۀ ثابتی وجود ندارد که حتماً باید این‌شکلی باشد.

- بعضی‌ها معتقدند اگر کنار کتاب ابزارهای تشویقی قرار دهیم مثل هدیه کوچکی که در این برنامه توسط نشر نردبان به پچه‌ها داده شد، می‌تواند تأثیرگذار باشد. آیا این ابزارها می‌تواند کودکان را نسبت به دریافت پاداش شرطی کند؟

به‌نظرم باید بی‌پیرایه‌تر برخورد کنیم. طبیعتاً هرکس در هر مکان و موقعیتی یک کاری انجام می‌دهد و همیشه یک کلید برای تمام گزاره‌ها وجود ندارد. ممکن است هدیه در اینجا جواب دهد ولی در جای دیگری بی‌نتیجه باشد. واقعیت این است که معتقدم در جاهایی که اجرای مستمر دارم، نباشد و بچه‌ها فقط برای کتاب بیایند و می‌آیند و ارزش می‌گذارند. اگر در ماه یک بار هدیه به بچه‌ها همراه توضیحات داده شود، خوب است. اما اینکه شرطی می‌شوند یا نه، بستگی به خود ما دارد. بچه‌ها متوجه وزن سنگین اجرا و ارائه کتاب نسبت به هدیه می‌شوند و خود بچه‌ها قضاوت می‌کنند و می‌گویند که کجا هدیه گرفتند و یا اینکه کتاب خواندند؟ و در طرف دیگر وزن سنگین اجرای ما است که درست انجام شده یا نه؟ حرف من این است اگر دوتا سوزن به بچه‌ها می‌زنیم باید چهار تا جوالدوز به خودمان بزنیم.منِ مروج کتاب، ممکن است با هدیه یا بی هدیه باشیم. باید دید وزن ماجرا کدام سمت برای بچه‌ها چربیده و چه قسمت برایشان جذاب و مطرح است. قضاوت برعهده بچه‌ها است و البته تلاش می‌کنیم به آن سمتی که بچه‌ها علاقه دارند، ماجرا را پیش ببریم. اما در نهایت فکر می‌کنم همه چیز به رابطه ما با بچه‌ها بستگی دارد.

- آقای خوشبخت با اینکه داستان بزرگسال نوشتید آیا قصد دارید که کار نوشتن برای کودکان را شروع کنید؟ هرچند نوشتن برای کودکان برعکس اجرا، خیلی سخت‌تر است و باید از زاویه دیدکودکان داستان بنویسیم؟

قدر مسلم این است ناگریزم تجربیاتی را که با بچه‌ها دارم مکتوب کنم و در این زمینه گام‌هایی برداشتم. اما گام دیگر، در حوزه آموزش است. دوست دارم تجربیاتم را با کسانی که قصدِ ادامه این راه را دارند، به اشتراک بگذارم. البته در حوزه تألیف، انتقال تجربیات و ثبت خاطرات سفرها اتفاقات خوبی در راه است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین