به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، دكتر اصغر دادبه در پانزدهمين نشست درس گفتارهايي درباره سعدي كه به «حسبالحال مشتاقي» و بررسي غزل سعدي اختصاص داشت، گفت: غزل سعدي عارفانه است يا عاشقانه؟ سپس پاسخ داد، درباره اين سوال كه آيا غزل سعدي عارفانه است يا عاشقانه، هميشه بحثهايي در جريان بوده است. برخي حكم كلي صادر كرده و گفتهاند كه غزل سعدي يكسره عاشقانه است و گاه هم گفتهاند كه عارفانه محض است.
وي كه عصر روز چهارشنبه (2 ديماه) در مركز فرهنگي شهركتاب سخن ميگفت به توجه مردم به غزلهاي سعدي اشاره كرد و افزود: معمول چنين است كه اگر 70 - 80 درصد حكمي كه صادر ميكنيم درست باشد، حكم كلي ميدهيم. در اينگونه مواقع بسامد بالا ملاك قضاوت ماست. در نتيجه با ناديده گرفتن آن درصد نادر، درباره غزل سعدي چنان حكمهايي را صادر كردهاند.
غزل سعدي عارفانه است يا عاشقانه؟
مولف كتاب «فرهنگ اصطلاحات کلامي» خاطرنشان كرد: مدتي است باز چنين پرسشهايي تكرار ميشود. دكتر سعيد حميديان در كتاب «سعدي در غزل» همه آن حرفها و حكمها را گردآوري و طبقهبندي كرده است. وي گفته كه يكسري از غزلهاي سعدي را بايد عاشقانه دانست و برخي را نيز عارفانه. براي مثال غزل «ديدار مينمايي و پرهيز ميكني/ بازار خويش و آتش ما تيز ميكني» عاشقانه است.
وي افزود: دكتر حميديان غزلهاي عارفانه را هم تقسيمبندي كرده و معتقد است كه آنها را بايد عارفانه عاشقانه دانست يا عاشقانه عارفانه. در حالت اول، شعر در خدمت عرفان قرار ميگيرد و به حوزه نظم نزديك ميشود. اصطلاحات كلاسيك عرفان نيز در چنين غزلهايي بهكار برده ميشود. غزل «بر من كه صبوحي زدهام خرقه حرام است» سعدي را بايد از شمار اين گونه غزلها دانست.
به گفته اين استاد دانشگاه، اگر عناصري را كه در اين غزلها بهكار رفته است نگاه كنيم، درخواهيم يافت كه اصطلاحاتي وجود دارد كه مخصوص شاعران كاملا عارف است. همانند تقابل ميخانه و مسجد يا رو در رويي ايمان و شرك. در اين غزلها، طبيعي است كه مفاهيم اخلاقي، عرفاني و تصوف در هم ميآميزند. چون عرفان عملي يك نوع اخلاق و اخلاق نيز دستورالعمل جمعي است. اين دست از غزلها، عرفاني شاعرانه است.
غزلهاي شاعرانه - عارفانه سعدي
مصحح «ديوان نجيب کاشاني» يادآور شد: شمار معدودي از غزلهاي سعدي را بايد «عرفاني شاعرانه» دانست اما درصد آنها خيلي بالا نيست. نوع ديگر غزلهاي عارفانه او، وارون آن چيزي است كه گفتيم و آنها را بايد «شاعرانه عارفانه» دانست. همين نوع از غزلهاست كه سعدي را سعدي كرده است. در اين دست از غزلها، همه چيز در خدمت شعر است.
وي افزود: نه به شيوه كساني است كه شعر را يكسره اختصاص به اصطلاحات نجومي و علمي ميدهند و نه روش كساني مثل «شيخ محمود شبستري» است كه شعرش در خدمت عرفان است. درغزلهاي «شاعرانه عارفانه»، كمتر اصطلاحات كلاسيك عارفانه بهكار رفته است؛ همانند رندانههاي حافظ. در اين رندانهها ذهن خواننده به دو سو ميرود يا به سوي مجاز، يا به سمت حقيقت. اما واقعيت اين است كه اين شيوه اختصاص به حافظ ندارد و آغاز و اوج آن را بايد در غزل سعدي جستوجو كرد.
گزارههاي شاعرانه، يك معنا نميدهند و دو سويهاند
نويسنده «رساله منطق هنر شهر» در ادامه سخنانش خاطرنشان كرد: گزارههاي علمي و فلسفي مثل عكساند كه تنها يك چيز را نشان ميدهند. توصيهها، از عهد ارسطو تا به روزگار ما هم همين است كه گزارهها بايد يك معني بدهند. اما هنگامي كه با گزارش هنري سر و كار داريم، ديگر نميتوان اين حكم را درست دانست.
وي افزود: براي مثال همين كه «عكس» به «پرتره» تبديل شد، ذهن از يك سو به سوي ديگر ميرود. شعر نيز به همين گونه است. گزارههاي شعري نميتوانند مانند گزارههاي علمي و فلسفي تنها نشان دهنده يك چيز باشند. با اين حساب، درباره غزلهاي «عارفانه عاشقانه» سعدي نيز بايد به گونهاي ديگر انديشيد. مثلا آيا غزل «آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودم/ تا برفتي ز برم صورت بي جان بودم» عارفانه است يا عاشقانه؟
نويسنده كتاب «شناخت شناسي در فلسفه اسلامي» خاطرنشان كرد: آن كه از آمدنش سخن رفته است، معشوق زميني است يا پيوندي آسماني؟ اكثر غزلهاي سعدي و نيز حافظ، به همين گونه رندانه و دو پهلويند. اتفاقا آنچه غزل سعدي را امتياز بخشيده، همين غزلهاي دو سويه است. تا وقتي كه كلام در كار و زبان فارسي زنده است، اين غزلها حضور خواهند داشت و از بين نميروند.
عشق نتيجه معرفت و علم است
وي با اين پرسش به سخنانش ادامه داد و گفت عشق چيست؟ و در پاسخ يادآور شد: عشق نتيجه معرفت و علم است. آدمي، كسي را ميشناسد، ميبيند و سپس عاشق ميشود. اين پرسه هم در جهانشناسي و هم در معرفتشناسي عارفانه، معنا دارد. قصه عشق، از پلههاي نخستين آغاز ميشود، تا به عشق نهايي برسد. زيرا عشق نتيجه ادراك است.
دادبه خاطرنشان كرد: همانطور كه ادراك حسي، ادراك عقلي و ادراك شهودي داريم، عشق حسي، عشق عقلي و عشق شهودي هم داريم. عشق خيالي هم در اين ميان وجود دارد. پس چه نيازي داريم كه دست و پا بزنيم و عشقها را به بد و خوب تقسيمبندي كنيم؟
وي افزود: سعدي معتقد است كسي كه در سرايي را در همه عمر نكوفته باشد، چه ميداند كه عشق چيست. سعدي در اينجا به ما اجازه ميدهد كه دشواريها را تاويل كنيم. پس اساس و اصول انسان شدن و هنرمند شدن و شاعر و عارف شدن، همان عشق مجازي است.
حركت عشق از جزء به كل
نويسنده «کليات فلسفه» يادآور شد: اگر نكتههايي را كه برشمرده شد در نظر بگيريم، آنگاه به همه غزل يكجور ميتوان نگاه كرد. آن غزلها سخن عشق است، ولي با پذيرش اين امر كه عشق، همانند علم، از يك مرحله ابتدايي آغاز ميشود، مراحل مياني را پشت سر ميگذارد و به آنجايي ميرسد كه بايد برسد.
دادبه خاطرنشان كرد: با اين ديد جزيينگر اگر به ابيات و مضامين نگاه كنيم، چنين حركتي را خواهيم ديد. تمام اين ماجرا و حركت از عشق ابتدايي تا عشق انتهايي را در اين غزل سعدي ميتوان يافت: «يك امشبي كه در آغوش شاهد شكرم/ گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم».
پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۸۸ - ۰۹:۳۳
نظر شما