چهارشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۹:۳۵
«ادموند هوسرل» در كتاب ماه فلسفه پديدار شد

بيست و نهمين شماره ماهنامه تخصصي اطلاع‌رساني و نقد و بررسي كتاب با عنوان «كتاب ماه فلسفه» ويژه‌نامه «ادموند هوسرل» به سردبيري علي‌اوجبي از سوي خانه كتاب منتشر و روانه بازار نشر شد._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اين مجله، با هدف رونق بازار نقد، بالا بردن سطح كيفي كتاب‌هاي فلسفي، پيشبرد فرهنگ كتابخواني و ايجاد پيوند خلاق ميان ناشران، پديدآورندگان و خوانندگان حوزه فلسفه منتشر مي‌شود و با تحليل وضعيت نشر آثار فلسفي، دست‌اندركاران اين حوزه را ياري مي‌كند.

ادموند هوسرل (1859-1938)، رياضي‌داني چك‌ـ اتريشي‌ـ آلماني بود كه به فلسفه روي آورد و پديدارشناسي را كه رويكرد جديدي به مطالعه آگاهي و نقش آن در شكل دادن يا معنا بخشيدن به جهان به حساب مي‌آمد بنيان گذاشت. در اروپاي روزگار او، رياضي‌دان‌ها مشغول پي افكند بنيان‌هاي جديدي براي رياضيات (در قالب نظريه مجموعه‌ها و هندسه غير اقليدسي) و فيزيكدان‌ها مشغول يافتن بنيان‌هاي جديدي براي فيزيك (در قالب نظريه نسبيت و مكانيك كوانتومي) بودند، و روان‌شناسان نيز به تبيين چارچوبي علمي براي روان‌شناسي سرگرم بودند (از فرانتس برنتانو گرفته تا ويلهلم وونت، و در مسيري متفاوت، زيگموند فرويد). هوسرل نيز همگام با روزگار خويش تلاش كرد با ديدگاه و روش‌هايي جديد، فلسفه را در مسيري كاملا نو قرار دهد.

بر اساس مطالب اين ماهنامه، هوسرل پيشنهاد كرد كه كل فلسفه و در واقع كل علوم و دانش را بر پايه‌هايي استوار سازيم كه او بعدها پديدارشناسي استعلايي‌اش خواند. او در جست‌وجوي معناي مثالي انواع مختلف تجربه از ادراك و تخيل گرفته تا حكم و شكل‌گرفتن معرفت و شناخت بود. عقل‌گراياني تعليم دكارت، لايب‌نيتس، اسپينوزا و ديگران معتقد بودند كه معرفت اعتقاد داشتند كه معرفت و شناخت نهايتا بنياد در ادراك حسي دارد؛ و كانت در نقد عقل محض (و احساس محض) تركيبي از آموزه‌هاي عقل‌گرايان و تجربه‌گرايان ارائه داد و سهم ذهن را در درك ساختار فضا، زمان، و اشيا آن‌گونه كه به آنها معرفت مي‌يابيم مشخص كرد. در اين بحبوحه بود كه هوسرل به صحنه آمد، و مدعي شد ساختار خودآگاهي از ساختار عقل يا احساس، يا مقوله‌هاي كانتي فاهمه، عميق‌تر است و آن را قصديت ناميد، يعني نحوه «التفات» يا بازنمايي آگاهي از اوبژه‌هاي مختلف در جهان. پديدارشناسي فقط به مطالعه اين ساختار مي‌پردازد، و بدين ترتيب بنيان مناسبي براي معرفت و شناخت مهيا مي‌سازد.

با وجود اين، ايده بنياد فلسفي هوسرل در عمل با آنچه متفكران قبلي نظير دكارت و كانت مطرح ساخته بودند متفاوت بود. هوسرل فلسفه روشمند و نظام‌داري را بسط داد كه در آن پديدارشناسي، وجودشناسي، معرفت‌شناسي، و منطق، نقش اجزاي لاينفكي از آن نظام را دارند كه هر يك به ديگري وابسته و بر بنياد ساير اجزاء استوار است. از نظر دكارت، كل فلسفه بر بنياد معرفت‌شناسي است (نظريه معرفت و شناخت) و كل معرفت در «روشنايي محض» عقل بنياد دارد. از نظر كانت، كل فلسفه، از نظريه معرفت گرفته تا نظريه اخلاق، بنياد در عقل محض و عملي دارد كه به همراه احساس عمل مي‌كند. ولي از نظر هوسرل، كل فلسفه بر بنيان نظريه پديدارشناختي قصديت استوار است. با اين همه، پديدارشناسي، منطق، وجودشناسي، و معرفت‌شناسي به نحوي به يكديگر وابسته‌اند. بنابراين، فلسفه هوسرل با نوعي كل‌نگري ساختاري بسط يافت، هر چند پديدارشناسي به محور اصلي و بنيان كل نظام فلسفي هوسرل تبديل شد.

به موازات بسط و گسترش فلسفه هوسرل، و توسع و تعديل مفهوم پديدارشناسي از سوي متفكران بعدي (به‌ويژه مارتين هايدگر، ژان پل ساتر، و موريس مرلوپونتي)، دل‌مشغولي‌هاي پديدارشناسي به وراي بنيادهاي منطق، علم، و معرفت گسترش يافت و معناي تجربه انسان و اهميت آن براي واقعيت اجتماعي را نيز در برگرفت. اگزيستانسياليسم و مكاتب‌هاي بعدي (ساختارگرايي و پساساختارگرايي) پديدارشناسي را از حوزه رياضيات و علوم به حوزه تحليل‌هاي اجتماعي كشاندند. (براي شرح مفصلي از انواع پديدارشناسي كه در قرن بيستم ظهور كرد، نگاه كنيد به موران.)

هوسرل فيلسوف فلاسفه بود و مسائل بنيادين را كه افلاطون، ارسطو، دكارت، هيوم، و كانت مطرح كرده بودند در كنار مسائل مهم نظريه منطقي ـ رياضي در آثار فلاسفه بزرگ روزگارش نظير كانتور، فرگه، هيلبرت، كارناپ، وايتهد و راسل مورد نظر و تأمل قرار مي‌داد. به همين دليل، در فلسفه هوسرل مسائل كلاسيكي از نظير كلي و جزئي، ذهن و جسم، فرد و جامعه، امر واقع و ارزش، و به‌ويژه مسائل جديد مربوط به چگونگي بازنمايي جهان توسط ذهن و زبان مطرح است. تكنيك‌هاي امروزي علوم رايانه‌اي به خوبي با الگوي بازنمايي ذهني هوسرل مطابقت دارد، ولي هوسرل اصرار مي‌ورزيد كه تكنيك‌هاي الگوسازي صوري بايد در فعاليت‌هاي واقعي آگاهي، يعني وقتي كه اذهان ما اشياي پيرامون را مي‌نماياند و به آنها التفات مي‌يابد، بنياد داشته باشد، از اين چارچوب رياضي صوري ايده‌ها بود كه مفهوم پديدارشناسي هوسرل، با تاكيد بر تجربه محسوس انسان و اهميت جهان زندگي روزمره، ظهور كرد. ن

وشته‌هاي هوسرل كه از رياضيات به فلسفه روي آورده بود پيچيده و انتزاعي، ولي به طرز غريبي جذاب هستند. هرچه بيشتر آثارش را مي‌خوانيم، درك بهتري از وسعت ديدش به دست مي‌آوريم. نثر پيچيده‌اش مانند يك هولوگرام است كه با دقت فراوان در آن مي‌توانيم طرح كلي تفكر او را در هر يك از اجزا مشاهده كنيم. در آثار متقدمش مي‌توان همان دغدغه‌هايي را ديد كه در آثار متاخرش مطرح است، مانند دل‌مشغولي انسان‌گرايانه‌اش به جهان زندگي، كه در دهه‌هاي بعد به يكي از دغدغه‌هاي مكتب اصالت وجود مبدل شد؛ و در آثار متاخرش مي‌توان همان دغدغه‌هايي را يافت كه انگيزه نگارش آثار متقدمش بود، نظير دل‌مشغولي به نظريه منطق در حكم طرحي براي بازنمايي جهان.

سخن سردبیر این شماره ماهنامه به موضوع «پديدارشناسي پديدارسناسي» پرداخته است. علی اوجبی می‌نویسد: « كوگيتو "من مي‌انديشم، پس هستم" گزاره ديرآشناي دكارت كه حتي گاه در ساحت‌هاي غير فلسفي نيز شنيده مي‌شود، بيانگر اساس تاملات دكارت، يعني معرفت و آگاهي است. مقوله بسيار مهم و بغرنجي كه از يونان باستان ذهن انديشمندان سترگي چون افلاطون را به خود مشغول ساخت و در قالب نظريه مثل نمودار شد تا فيلسوفان مسلماني چون فارابي، ابن‌سينا، سهروردي، ميرداماد و ملاصدرا كه در مبحث وجود ذهني متجلي گشت و تا فيلسوفان معاصر غربي مانند دكارت، كانت، هگل، ... و ادموند هوسرل، بنيانگذار مكتب پديدارشناسي (phenomenology).
شايد به جرات بتوان ادعا كرد كه اوج تلاش‌هاي فليسوفان غربي در حوزه معرفت‌شناسي در دو رهيافت پديدارشناسي هوسرلي و پديدارشناسي هيدگري شكل گرفته است.
به گمان قوي، شيستوف فريدريش اوتينگر، نخستين كسي است كه در سال 1736 ميلادي واژه "فنومنولوژي" را به كار برد. او بر آن بود كه پديدارشناسي، مطالعه نظام الهي حاكم بر روابط ميان محسوسات و موجودات مادي است. بعدها يونان هاينريش لامبرت، در كتاب Neues Organon آن را در نمودهاي بنيادين دانش‌هاي تجربي استعمال كرد [ر.ك: زمينه و زمانه پديدارشناسي، صص 84-58] هگل و كانت نيز از جمله متفكراني بودند كه در تبيين نظام فكري خود از اين واژه بهره‌مند شدند.
اما هوسرل كه در پي راهيابي به چيستي و ذات پديده‌ها نه از راه حس و برهان، بل از طريق كشف و شهود بود، فنومنولوژي را در معنايي جديد كه پيشينه‌اي نداشت به كار برد. او در عين پايبندي به توصيف پديدارها، در پي دست‌يابي به چيستي آنها و ارائه فلسفه به مثابه دانشي يقيني بود. پديدارشناسي هوسرلي، به معناي توصيف پديدارها آن‌گونه كه در نخستين شهود نمودار مي‌شوند و سپس كشف چگونگي اين ظهور و فرا رفتن از آن به ظهوري عام، مطلق و غير شخصي است.
خوشبختانه از او آثار متعددي به يادگار مانده كه عمده آنها متن ويراسته سخنراني‌هايش مي‌باشد. متاسفانه بيش از 40000 صفحه از نوشته‌هايش تا زماني كه در قيد حيات بود، چاپ نشده باقي ماند و همين باعث شد آموزه‌هايش تا مدت‌ها ناشناخته ماند و آشنايان با انديشه‌هايش در تفسير آنها دچار اضطراب و اختلاف شوند. شايد علت ديگر تاويل‌ها و تفسيرهاي گوناگون و متكثر پديدارشناسي هوسرلي آن باشد كه او خود پيوسته در حال بازبيني و بازنگري آثار و انديشه‌هايش بود. بي‌ترديد حتي آخرين كتابش يعني تاملات دكارتي را كه در اوج پختگي نوشته، نمي‌توان به عنوان قطعي‌ترين انديشه‌هايش دانست و چه بسا اگر زنده بود در آن تاملات نيز تامل مي‌كرد.
او همانند بسياري از فيلسوفان و خرد ورزان صاحب نام و تاثيرگذار در حيات علمي خود پيوسته دچار قبض و بسط و فراز و نشيب بود. هوسرل گرچه خود را وامدار دكارت مي‌دانست، اما بيش از همه از دو شخصيت معاصر خويش تاثير پذيرفت: كارل اشتراوس
 (Karl Weierstrass) و فرانز برنتانو (Franz Brentano).» 

پديدارشناسي پديدارشناسي، سال‌شمار زندگي هوسرل (مصطفي اميري)، با هوسرل از آغاز تا انجام (مصطفي اميري)، آثار هوسرل (مهران رضايي)، مقدمه‌اي به پديده‌شناسي شناخت؛ درس گفتار 1909 (ابوالفضل مسلمي)، آخرين متون مربوط به تقويم زمان (اميرحسين رسول‌زاده)، نگاهي توصيفي به ايده‌شناسي هوسرل (فاطمه محمد)، درآمدي بر پژوهش‌هاي منطقي: درنگ‌گاه نظريه منيفلدها (محمدرضا قرباني)، پژوهش‌هاي منطقي هوسرل در قرن جديد از منظر غرب و چين (كووك يينگ لو و جان جي دروموند "ويراستار" (ابوالفضل مسلمي)، مساله «من آغازين» نزد ادموند هوسرل؛ پرسش از «نزديكي» بديهي خود (شيگرو تاگوشي، اميرحسين رسول‌زاده)، زيادتي‌هاي تجربه؛ ابعاد مرزي من از ديدگاه هوسرل (استفانو ميكالي، سياوش سينايي)، پديده‌شناسي تقويمي هوسرل (باب زاندماير، شكوفه همتي)، شناخت و تقليل؛ توسعه عملي تقليل پديده‌شناختي در تفكر ادموند هوسرل (لينا ريتسولي، آذر شكوهي)، هوسرل (ديويد وودروف اسميت (ابوالفضل مسلمي)، بازخواني پديده‌شناسي در سنت فارسي (مهدي پاك‌نهاد)، زبان و پديدارشناسي (سيدمجيد كمالي)، تاملي در تاملات دكارتي (ابوالفضل مسلمي)، بحران در بحران (علي‌رضا صادقي)، دقت در ترجمه! (سهراب ملكي)، از تاثر پذيري تا ذهنيت‌گرايي: نگاهي تازه به پديدارشناسي هوسرل (مطصفي اميري)، پديده‌شناسي و مباني علوم (ادموند هوسرل، ترجمه ابوالفضل مسلمي و بهنام آقايي)، حكمت اشراق و پديدارشناسي (حسن حنفي، ترجمه محمد باهر)، ايده علم از نظر هوسرل (بهنام آقايي)، آشنايي با رويكرد پديده‌شناختي (حسن فتح‌زاده)، اصطلاح‌شناسي هوسرل (مهدي ابراهيمي)، كتاب‌شناسي (رضا رضايي) و مقاله‌شناسي (رضا رضايي) موضوعاتي‌اند كه در اين شماره از كتاب ماه آمده‌اند.

بيست و نهمين شماره ماهنامه «كتاب ماه فلسفه» در 136 صفحه و بهاي 12000 ريال راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط