سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۶ - ۰۹:۰۹
دوست دارم شخصيت "فروغ فرخ‏زاد" را بازي كنم

اين بازيگر و نويسنده سينما با بيان اينكه،اقتباس ادبي در ايران و در كشوري كه ادبياتش غني‏ و پرمايه است به ندرت اتفاق مي‏افتد، گفت: شايد يكي از دلايل اين امر، ترس فيلمنامه نويسان، از نزديك شدن به آثار ادبي ا‏ست.كه به شخصه اميدوارم اين ترس تا اطلاع ثانوي پابرجا بماند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاري كتاب(ايبنا)، "نازنين فراهاني" بازيگر و نويسنده سينما و تلويزيون درباره اهميت اقتباس هاي ادبي در توليد آثار سينمايي و تلويزيوني طي يادداشتي نوشت: روزهايي كه گلشيري و نوشته‏هايش بخشي از زند‏گي ما بود، آن‏روزهايي كه بحث هر روزه‏ كافه‏‏نشيني‏هاي‏مان، ادبيات بود و عشق به ميلان‏كوندرا و فاكنر و هسه، آن‏روزها هم ، سينما عشق بود و جادويي كه به آن وابسته شده بوديم و هيچ طلسم‏شكني هم قادر نبود، جداي‏مان كند. همان‏روزها گاه، فكر مي‏كردم چقدر سينماي ما بي‏نصيب از ادبيات مانده و امروز فكر مي‏كنم سينماي ما از چه‏چيزها كه بي‏نصيب نمانده.
 
امروز كه پيشنهاد يك يادداشت در مورد اقتباس ادبي به من مي‏شود، نه به عنوان يك‏ بازيگر يا نويسنده، بلكه به عنوان يك شيفته‏ سينما و شيفته‏ ادبيات، هرچه فكر مي‏كنم مي‏بينم كه دممان گرم كه در اين آشفته بازار سينما كمتر سراغ ادبيات مي‏رويم و حداقل لطفي كه مي توانيم به اين سينما با وضعيت امروزه‏اش بكنيم اين است كه، ادبيات را خراب نكنيم. راستش قرار بوده بنويسم چرا اقتباس ادبي كم داريم، ولي بيش‏تر دلم مي‏خواهد بگويم، دست‏مان درد نكند كه ادبيات را كمتر دست‏مالي كرده‏ايم.
 
بحث اقتباس ادبي، در كشورهايي كه مي‏توان به آنها سينماي خاص خودشان را نسبت داد، مثل سينماي ايتاليا، سينماي فرانسه يا امروزه سينماي هاليوود، بحث ديگري است. اگرچه سينما، هميشه در ذات خود، در به تصوير كشيدنِ آثار ادبي، نمي‏تواند به طور كامل وفادارانه عمل كند و بيشتر فيلم‏هاي اقتباسي در قياس با اصل خود ضعيف بوده اند، اگر فيلم‏هاي موفق را جدا از ادبيات و با توانايي و ظرفيت سينما نگاه كنيم، در سينماي دنيا با فيلم‏هاي موفقي در اين زمينه روبه‏رو هستيم. 

ذات سينما با ادبيات متفاوت است و ادبيات مي‏تواند تنها، دست‏مايه‏ خوبي براي خلق يك اثر خوب سينمايي ـ تاكيد مي‏كنم، سينمايي نه ادبي ـ باشد. "برباد رفته" يكي از بهترين فيلم‏هاي كلاسيك سينما، اقتباسي ادبي‏ست. اقتباسي كه تا آنجا كه توانسته به اثر وفادار مانده است و به جرات مي‏توان گفت كه به مانده‏گاري رمان زيباي "مارگريت ميچل" نيز كمك كرده است.

اين جادوي سينماست. فيلم‏‏هايي كه برگرفته از آثار گراهم‏گرين است، نيز فيلم‏هايي‏ست كه اگرچه، به لحاظ تاثير، قابل قياس با نوشته‏هاي گرين نيست، اما فيلم‏هايي قابل توجه بوده‏اند. در اين ميان، گاهي نيز كسي مانند فيليپ كافمن،‌از بس شيفته‏ ميلان كوندرا و رمان بي‏نظيرش، بارهستي مي‏شود، دست به اقتباسي مي‏زند كه ناموفق از آب درمي‏آيد و يا تبديل رمان تصوير دوريان‏گري به سينما تأسف‏برانگيز است.

برخي آثار ادبي مانند رمان‏هاي ميلان‏كوندرا، ويليام فاكنر، هرمان هسه و بسياري از رمان‏نويسان ديگر به دليل جادوي نوشتاري‏شان، فضايي كه شايد فقط در قالب نوشتار قابل ترسيم است، قابل تبديل به فيلم نيستند و در اكثر موارد كه برخي دست به اقتباساتي از اين نوع زده‏اند با شكست مواجه شده‏اند.
 
اقتباس ادبي در ايران و در كشوري كه ادبياتش غني‏ و پرمايه است به ندرت اتفاق مي‏افتد.شايد يكي از دلايلش، ترس فيلمنامه نويسان، از نزديك شدن به آثار ادبي‏ست.كه به شخصه اميدوارم اين ترس تا اطلاع ثانوي پابرجا بماند!
 
تسلط نداشتن فيلمنامه‏نويسان‏ (نه همه‏ آن‏ها) به ادبيات كشورمان، مانع نزديك شدن آن‏ها به حوزه‏ ادبيات مي‏شود. امروزه، بسياري از فيلمنامه نويسان ايراني، به جاي رجوع به ادبيات ايراني، بيشتر تمايل به كپي برداري و ايرانيزه كردن فيلم‏هاي موفق خارجي را دارند (كه در اين مورد هم ما هيچ‏گاه موفق نبوده‏ايم). شايد به جاي پرداختن به اينكه چرا اقتباس ادبي، در ايران كم اتفاق مي‏افتد، بايد به مشكلاتِ مهم‏تري كه در عرصه‏ فيلم‏نامه‏نويسي وجود دارد، بپردازيم.

آيا فيلم‏نامه نويسي در ايران، هنر است يا ادبيات و يا هيچ‏كدام؟ آيا فيلم‏نامه‏نويس، لازم است ادبيات كشورش را بشناسد يا خير؟ آيا فيلم‏نامه‏نويس تنها بايد سينما را بشناسد يا...؟ و با معيارهاي استانداردِ فيلمنامه‏نويسي، ما چند فيلم‏نامه‏نويس در ايران داريم؟ اگر بتوانيم تمام مشكلات مربوط به فيلمنامه و فيلم‏نامه‏نويسي در ايران را حل كنيم كه عمده‏ترين مشكلاتِ فيلم‏هاي ايراني به همين مرحله باز مي‏گردد، شايد آن‏وقت بتوانيم به سراغ ادبيات و اقتباس برويم.

امروزه، ستاره‏سالاري نيز كار فيلمنامه‏نويسان را آسان كرده، نقش‏هاي اول فيلم‏ها معمولا تخت و بدون پيچيده‏گي و نياز به بازيگري در مرحله‏ اجرا، نوشته مي‏شوند. تنها سختيِ فيلمنامه‏نويسان ( تأكيد مي‏كنم به جز عده‏اي معدود) نوشتنِ نقشي كوتاه، با پيش‏بيني اجرايي فوق‏العاده است، كه معمولا اين نقش‏ها هم روي دوشِ كساني ا‏ست كه اين‏روزها، با يك (و) يا (با حضور افتخاري) حاضر به ايفاي آن هستند و الحق هم اين نقش‏ها وسوسه‏انگيزند.

ولي بي‏عدالتي اين‏جاست(خود به خود بازيگربودن، در نوشتن اين يادداشت تاثير گذاشته) كه نقش‏هاي اول سينماي ما، تنها به يمن حضورشان، اگر كاري هم نكردند، نكردند. كسان ديگري كه قدرتِ عرضه ‏اندام و هنرنمايي در چند سكانسِ يك فيلم بلند را دارند، بار ديگران را از بازيگر و فيلمنامه‏نويس، بردوش مي‏كشند.قرار بود اين يك يادداشت در مورد اقتباس ادبي باشد ولي...
 
در آخر هم از من خواسته شد، بگويم اگر قرار باشد، شخصيتي تاريخي را بازي كنم، دوست دارم آن شخصيت چه كسي باشد. جواب: فروغ فرخ‏زاد...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها