نويسنده كتاب «فلسفه اخلاق در ايران معاصر» شكلگيري اين فلسفه در دهههاي اخير را از پيامدهاي ورود انديشه غربي نظير ماركسيسم به ايران دانست و گفت: فلسفه معاصر كشورمان خالي از مفاهيم قابل توجه درباره اخلاق نيست، اما اين مفاهيم در سطح نظري و انتزاعي باقي ماندند و به عمل در نيامدند.
وي افزود: اين جريانات زمينه را براي شكلگيري پرسش فلسفي از اخلاق فراهم كردند و به اين ترتيب، انديشمندان ايراني در مقام پاسخ به اين سوال برآمده، انديشههايي را در حوزه اخلاق خلق كردند.
اميد درباره دليل معطوف شدن توجه فضاي فلسفي كشورمان به اخلاق گفت: دين اسلام بر سه ركن عقايد، احكام و اخلاق استوار است، بنابراين اخلاق براي دينداران ما موضوعيت دارد و آنان كه از شم فلسفي برخوردارند نيز در پي جستن نسبت دين و بينش فلسفياند.
وي افزود: همچنين بديهي است كه بدون اخلاق نميتوان زيست و اين امر براي جامعه ديني و غيرديني يكسان است. بنابراين، اگر ابعاد اخلاق را مشخص كنيم، به زيست انسانها كمك كردهايم. انسانها دين داشته باشند يا نداشته باشند، بايد اخلاقي زندگي كنند و اين الزام ضرورت پرسش فلسفي از اخلاق و تبيين ماهيت آن را مشخص ميكند.
اميد درباره نتايج حاصل از فلسفه اخلاق معاصر ايراني گفت: اهالي فلسفه كشورمان تلاش بسياري در اين راه به خرج دادند و افقهاي مختلفي را در فلسفه اخلاق باز كردند، اما متاسفانه حاصل اين تفكرات در عمل به كار گرفته نشد. براي مثال، آن چه در بررسي فلسفي اخلاق طرح شده است، در برنامههاي آموزشي و رسانهاي وارد نشد.
وي افزود: براي جامعهاي كه تا حد زيادي درگير مسايل اقتصادي و سياسي باشد، انديشيدن به اهميت اخلاق در مسايل اقتصادي، فرهنگي و آموزشي چندان جذابيت ندارد. چنين جامعهاي دغدغهاي براي شركت دادن فلاسفه اخلاق در برنامهريزيهاي سياسي و آموزشي و استفاده از نظراتشان ندارد.
مدرس فلسفه دانشگاه تبريز ادامه داد: مطالعه فلسفه اخلاق به ما كمك ميكند تا دريابيم انسانها فعل اخلاقي را بر چه مبنايي انجام ميدهند و همچنين اين مباني در نزد انسان مدرن چه تحولاتي را شاهد بوده است. مهمترين سوژه برنامهريزيهاي يك جامعه، افراد آن جامعهاند، بنابراين آگاهي از ارزشهاي آنها از سوي برنامهريزان ضروري است.
وي در تبيين گفتههايش مثالي ذكر كرد و گفت: براي مثال، معناي اسراف در روزگار كنوني با چند دهه پيش بسيار متفاوت است. اكنون داشتن تلفن همراه نوعي مد يا اسراف به شمار نميرود، بنابراين ميبينيم كه مفهوم اسراف تغيير يافته است. فيلسوف اخلاق بهخوبي از چنين تغييري آگاه است و مباني اين تحول را بررسي ميكند.
اميد يادآور شد: آن چه اهالي فلسفه كشورمان در دهههاي اخير درباره اخلاق اظهار كردهاند، در برنامهريزيهاي كلان مورد توجه قرار نگرفت. اين گونه است كه دانشآموزان ما در كتابهاي درسي مطالبي را فراميگيرند كه ديگر در جامعه وجود ندارند يا حتي با واقعيات جامعه در تناقضاند.
وي به شاخهاي از علم اخلاق با عنوان «اخلاق كاربستي» اشاره كرد و گفت: در دنياي مدرن براي هر نهادي اخلاقي ويژه تعريف شده است. براي مثال، هنگام ورود به بانكها به منشورات اخلاقي برميخوريم كه به ديوار آويخته شدهاند و گوياي چگونگي رفتار با مشتري و ساير مواردند، اما اخلاق، كاربستي بسيار فراتر از يك منشور اخلاقي است.
اميد ادامه داد: فلسفه معاصر كشورمان خالي از مفاهيم قابل توجه درباره اخلاق نيست، اما اين مفاهيم در سطح نظري و انتزاعي باقي ماندهاند و به عمل در نيامدهاند.
كتاب «فلسفه اخلاق در ايران معاصر» از سوي نشر علم منتشر شده است.
نظر شما