چاپ نخست كتاب «تفسيرالقرآن الكريم: تفسير سوره فاتحه» (جلد اول) تاليف صدرالدين محمد شيرازي(ملاصدرا) به تصحيح و تحقيق محمد خواجوي و با مقدمه و اشراف آيتالله سيدمحمد خامنهاي، از سوي انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا منتشر و روانه بازار نشر شد.\
بيشتر تفاسيري كه بر قرآن نوشته شده ـبهلحاظ اهميت موضوع و عظمت محور آن، يعني كلام و كتاب الهيـ داراي اهميت و احترام است، اما در اين ميان، تفسير صدرالمتالهين حكيم ملاصدرا، امتياز و ويژگي بيشتري دارد كه به سبب امتيازات كتاب و شخصيت والاي مولف آن است.
با يك بررسي ميتوان اثبات كرد كه كمتر مفسري به تفسير كلام الهي پرداخته كه داراي اين عمق و گستره دانش اكتسابي و ارج معرفت شهودي و الهامي باشد كه در صدرالمتالهين بوده و در عين حال سليقه و ذوق ادبي و نگاه عرفاني و فلسفي او را داشته باشد و با نگاهي آميخته با همه اين مزايا و مكارم، به كلام الهي نظر كند و يافتههاي شهودي و شخصي خود را در قالب شرح و بيان علمي و ذوقي قرآن بيان كند.
با وجود يكدست نبودن تفسير قرآن صدرالمتالهين، به سبب تصنيف آن در دورههاي مختلف عمري خود، باز روح حاكم بر آن، روحي واحد است و سيماي مولف و خاستگاه كلام او را نشان ميدهد.
آيتالله سيدمحمد خامنهاي، مقدمه مفصل خود بر تفسير قرآن ملاصدرا را در سه دفتر تنظيم كرده است: قرآنشناسي، تفسيرشناسي و تفسير كبيرصدرالمتالهين.
دفتر اول: قرآنشناسي
قرآن، آخرين كتاب آسماني است كه به آخرين پيامبر وحي شده و بدون هيچگونه تغيير و تبديل به دست پيامبر(ص) رسيده است. قرآن به زبان عربي رايج در عصر پيامبر(ص) نازل شد و در 114 سوره كوچك و بزرگ گنجانده شده است كه آن را در 30 جزء (بخش) مرتب كردهاند.
قبل از قرآن، كتابهاي ديگري هم به صورت وحي براي پيامبران پيش از پيامبر(ص) نازل شده كه از ميان آنها، ميتوان به تورات موسي(ع)، انجيل عيسي(ع) و زبور داود(ع) در قرآن اشاره كرد. به جز قرآن كريم، از هيچيك از كتب آسماني، متن كامل و مطابق اصل باقي نمانده است زيرا تورات دستخوش حذف و اضافات علماي يهود شد و انجيل كه به زبان آرامي و شايد عبري بود به كلي از ميان رفت ولي حدود يك قرن بعد از حضرت عيسي(ع)، چندين نوشته و گزارش غير مستند بنام انجيل به ميان آمد كه اعتقاد محققان بر آن است كه انجيل حقيقي در ميان آنها نبوده است.
دفتر اول در پنج فصل سامان يافته است كه فصل اول آن به مساله وحي ميپردازد. قرآن مجيد با وحي بر پيامبر مكرم(ص) نازل شده است و شناخت قرآن نياز به شناخت وحي دارد.
كلمه وحي در لغت عرب به معناي سرعت و يا پيامي پنهاني (و سريع) آمده است وقتي كه ميان دو طرف واقع شود. اين كلمه مكرر در قرآن به كار رفته و از آيات مربوط به آن بدست ميآيد كه اين كلمه به دو معناي خاص و عام بهكار رفته است.
معني عام وحي، ارتباطي «تدبيري» است كه از سوي خداوند متعال ارسال و ايجاد ميشود و مقصود از آن القاء يك امر يا پيام چارهساز يا يك عمل غريزي به طرف مقابل است و توجه و آگاهي مخاطب در آن شرط نيست.
قرآن براي ارتباط با پيامبر(ص) سهگونه و سه طريق معرفي كرده است. يعني همانگونه كه وحي به انسان با وحي به زنبور يا ديگر موجودات فرق دارد، در انسانها نيز وحي به حسب درجه تكامل روحي و عقلي و ويژگيهاي آفرينشي آنها (كه از آن به نور يا گوهر ويژه يا شعور خاص تعبير ميشود) متفاوت است و حتي در ميان پيامبران نيز وحي يكسان نخواهد بود. قرآن مجيد شكل ارتباط خداوند متعال را با بشر (پيامبران) بر سهگونه و از سه راه تعريف كرده و در سوره شورا چنين آمده است: «و ما كان لبشر ان يكلمه الله الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا فيوحي باذنه ما يشاء انه علي حكيم(شوري، آيه 51)».
فصل دوم اين دفتر، به اعجاز قرآن پرداخته است. اعجاز به معناي «اثبات عجز طرف مقابل» است كه به اصطلاح درباره پديدههايي غيرعادي و شگفتآور گفته ميشود كه پيامبران راستين خداي متعال براي اثبات رسالت خود براي مردم زمان بعثت پديد ميآوردند و به آن معجزه، (يعني سبب عجز) نام دادهاند. نمونههاي معروف قرآني و تاريخي آن، معجزات موسي و عيسي و سليمان و شعيب و صالح و هود(عليهمالسلام) است.
از پيامبر اكرم(ص) بيش از همه پيامبران معجزه نقل شده است كه آن حضرت به هر مناسبت براي اثبات ادعاي خود و باور مخاطبان عرب در مكه و مدينه، پديد ميآورد و مردم را حيرتزده و عاجز از انكار ميساخت.
قرآن را از ديرباز، معجزهاي از راه بلاغت و ادب زبان عربي ميدانستند ولي هرچه از عمر آن گذشته، شگفتيهاي بيشتري از جهت لفظ و معناي آن پديد آمده و كشف شده كه امروز آن را ميتوان مجموعهاي از معجزات پيامبر دانست. معجزهاي كه از معجزه سخن گفتن حيوانات و جمادات با پيامبر(ص) و شفاي بيماران بدست آن حضرت، به مراتب مهمتر است.
تاريخ قرآن، عنوان فصل سوم اين دفتر است. اين فصل در 12 عنوان، تاريخ قرآن را از نزول آن تا قرائات سبعه بررسي كرده است.
فصل چهارم، ساختار و سيماي قرآن را ميكاود. و به مطالبي چون: محكم و متشابه، نسخ، حروف مقطعه، نامهاي قرآن، قسمهاي قرآن و تمثيل در قرآن ميپردازد.
كاركرد و نقش اجتماعي آن، عنوان فصل پنجم را تشكيل ميدهد.
دفتر دوم: تفسيرشناسي
كلمه تفسير در لغت تازي به معناي نقاب برگرفتن از چهره كلام يا هرنشانه با معناست و بيشتر در بيان و شرح (يعني باز كردن) مفهوم متن يا كلام يا حتي يك پديده و رويداد به كار ميرود. تفسير قرآن، به معناي كشف و توضيح مفاهيم و معاني پسپرده الفاظ آن و بيان (يعني روشنسازي) مقاصد نهفته در آيات قرآني است.
كلمه تفسير را هم بهلحاظ ماهيت نيمهپنهاني كه دارد بايد به كارگاه تفسير و تشريح معنا و ماهيت آن برد و هم بايد ريشه روانشناختي و فلسفه آن را دريافت تا بدانيم كه چرا در همه زمانها و دورانها به شكل يك عادت بشري و بلكه يك ضرورت فردي و اجتماعي وجود داشته است.
كلمه تفسير از ديرباز براي مسلمانان شناخته شده بود زيرا در قرآن اين كلمه آمده و در حديث هم درباره تفسير آيات قرآن و شروط آن مطالبي ذكر شده است، از اينرو كلمه تفسير، معادل و مترادف با شرح و بيان و ترجمه آيات معني ميداد و نكاتي بلاغتي هم در اين كلمه بود كه در الفاظ ديگر نبود.
اين كلمه همزمان با نزول قرآن ـبه معني شرح معناي (ظاهري) الفاظـ معمول شد و مسلمانان بالطبع براي فهم برخي آيات يا الفاظ قرآن به پيامبر(ص) پس از رحلت پيامبر اعظم(ص)، به امام اميرالمومنين علي(ع) و اهلبيت آن حضرت مراجعه ميكردند و تفسير و توضيح آن را ميخواستند و نتيجه همه اين تفاسير به صورت كتب حديث باقي مانده و برخي از متخصصان حديث، تفسيرهايي برپايه اين حديثها بر قرآن فراهم آوردهاند كه بنام تفاسير روايي معروف است.
تاريخچه تفسير و تفسيرنگاري
شرح و بيان آيات و مشكلات الفاظ قرآن ـيا همان تفسيرـ نخستينبار با شرح و بيان شخص پيامبر اكرم(ص) آغاز شد زيرا گاهي براي اصحاب با نزول هر آيه پرسشي پيش ميآمد و بيش از همه علي(ع) و اهلبيت پيامبر(ص) ـكه معاشر دائمي رسول اكرم(ص) بودندـ از معني باطني آيات پرسش ميكردند.
بديهي است كه پيامبر(ص) به حكم مقام نبوت و ارتباط با مبدء وحي، كاملترين فرد در فهم قرآن بود و اصولا وحي با فهم آن ملازمه كامل دارد، از اينرو بهترين مفسر قرآن خود پيامبر(ص) بود. پس از پيامبر(ص)، از عليبن ابيطالب(ع) كسي نزديكتر به پيامبر(ص) و به قرآن نبود و بر كرسي پيامبر(ص) نشست و به تفسير پرداخت، زيرا كسي آگاهتر از او به قرآن نبود همانگونه خود او فرمود: «نيك ميدانم كه هر آيه، در كجا و درباره چه چيز نازل شده است.»
اميرالمومنين علي(ع) نخستين كاتب وحي و داراي خط شيوايي بود و همه قرآن را به دقت نوشته و به تفسير آن آگاه شده و بدون واسطه از خود پيامبر(ص) تفسير آن را فرا گرفته بود و حال آن كه غير اهلبيت، ديگر افراد، گاهي به واسطه ديگران تفسيري را از پيامبر(ص) نقل ميكردند.
تفسير قرآن تا حدود دو قرن و نيم بين فرزندان معصوم حضرت فاطمه(عليهمالسلام) سينه به سينه و دست به دست ميشد و هر امام از ائمه (يازدهگانه) اولاد فاطمه(س) سند تفسير خود را، مانند ساير احاديثشان، به پيامبر(ص) ميرساندند.
علاوه بر اهلبيت(ع) چند تن از اصحاب پيامبر(ص) نيز مانند ابيبن كعب، زيدبن ثابت، عبدالله مسعود و عبداللهبن عباس ...، از پيامبر(ص) يا از عليبن ابيطالب(ع) تفسير برخي آيات را روايت ميكردند.
تفسير قرآن در آن زمان تفسير شفاهي بود و جز اهلبيت(ع) كه طبق روايات تاريخي داراي مصحف بودند يا چيزي مانند تفسير مكتوب در دست داشتند، از هيچيك از اصحاب چيزي به صورت تفسير مصطلح و اثري تدوين شده، به دست نيامده است.
نوبت كه به تابعين (نسل پس از اصحاب) رسيد، با جديت دنبال كتابت روايات تفسيري افتادند و اين گروه بيشتر از عليبن ابيطالب(ع) و شاگرد او عبداللهبن عباس، تفسير قرآن را روايت و مكتوب ميكردند كه نام برخي مانند مجاهد، عكرمه، طاوس يماني و سعيدبن جبير (كه مقدم آنهاست) معروف است.
روش در تفسير، امكان تفسير، نقش شيعه در تفسير قرآن و فهم قرآن، عناوين ديگر دفتر دوم هستند.
دفتر سوم: تفسير كبير صدرالمتالهين
حكيم و مفسر عظيمالشان، صدرالدين محمد قوامي شيرازي مشهور به ملاصدرا و ملقب به صدرالمتالهين يكي از ستارگان قدر اول فلسفه اسلامي و يكي از چهار ضلع مربع: ابنسينا، سهروردي، خواجه نصيرالدين طوسي و ملاصدراست و در حديث و تفسير نيز مقام والايي دارد.
ملاصدرا پس از ورود به اين اقيانوس بيكران، به تفسير بخشهاي از قرآن روي ميآورد و پيش از تفسير سورههاي ديگر قرآني، نخست به تفسير آيةالكرسي ميپردازد. سال نگارش تفسير آيةالكرسي بهگفته خود مولف در حدود سالهاي 1022 تا 1025 است، زيرا وي سن خود را چهل و چند سالگي گفته (نيف و اربعين) و نيف را سه تا پنج سال ميتوان معين كرد.
وي با وجود فشار مصايب زندگي اجتماعي از پاي ننشسته و در هر فرصت به تفسير آيه يا سورهاي پرداخته است از جمله آنها تفسير آيه نور است كه آن را در ماه ربيعالثاني سال يكهزار و سي (سال وفات شيخ بهايي) به پايان برده و در مقدمه آن از آزار و غم زمانه شكايت كرده و بر دوري و فراق دوستان شكوه كرده كه ممكن است استاد وي شيخ بهاءالدين نيز يكي از همان از دست رفتگان وي باشد.
سه سال پس از پايان تفسير آيه نور، تفسير سوره طارق را به پايان برده (رجب سال 1030) و در همان سال تفسير سوره ياسين وي نيز به انجام رسيده است.
صدرالمتالهين پس از نگارش تفاسير مذكور، به فكر انجام آرزوي ديرينه خود يعني نگارش يك دوره كامل تفسير ميافتد. اين آرزو گرچه به شكل كامل تحقق نيافت و دعوت حق و لقاءالله فرصت اين كار را به وي نداد، اما آن را با تفسير سوره فاتحه(حمد) و اوايل سوره بقره (65 آيه) آغاز كرد و همين آغاز، با پايان حيات او و پايان تفسيرش همزمان شد.
استاد محمد خواجوي -مصحح اين اثر- در مقدمه خود، نخست شرح حال مختصري از اين حكيم الهي را همراه با تعريفي مختصر از حكمت متعاليه و معرفي آراي فلسفي او و بيان نظر وي درباره تفسير و تاويل ميآورد و سپس به تحليل كتاب پرداخته و در پايان، كيفيت و روش تصحيح متوني را كه به وي واگذار شده و كارهايي كه در اين زمينه انجام گرفته است، بيان ميكند.
چاپ نخست كتاب «تفسيرالقرآن الكريم: تفسير سوره فاتحه» (جلد اول) در شمارگان 2000 نسخه، 599 صفحه و بهاي 150000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما