چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
هراس ناصرالدين شاه از دشمن و جاده

فرزام شيرزادي،داستان نويس و روزنامه نگار:ياكوب ادوارد پولاك (1891-1818)، پزشك ويژه ناصرالدين شاه، به درخواست اميركبير براي آموزش پزشكي به دارالفنون فراخوانده شده بود. پولاك پس از 10 سال زندگي در ايران به اتريش بازگشت و كتابي درباره ايران و مردم اين سرزمين منتشر كرد...

خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) فرزام شيرزادي،داستان نويس و روزنامه نگار: ياكوب ادوارد پولاك (1891-1818)، پزشك ويژه ناصرالدين شاه، به درخواست اميركبير براي آموزش پزشكي به دارالفنون فراخوانده شده بود. پولاك پس از 10 سال زندگي در ايران به اتريش بازگشت و كتابي درباره ايران و مردم اين سرزمين منتشر كرد. از لابه‌لاي اين سفرنامه با گوشه‌هايي از اوضاع سرزمين پهناور ايران در روزگار قاجار آشنا مي‌شويم. كتاب حاضر را كه اخيرا انتشارات اميركبير منتشر كرده، محمدعلي علومي،‌نويسنده، شاعر و طنزپرداز معاصر تلخيص و بازنويسي كرده است. اين تلخيص ازآن‌رو قابل اهميت است كه نثر و پرداختي كاملا داستاني و جذاب دارد و خواننده حتي اگر قصد تورق چند صفحه نخست كتاب را داشته باشد، از باب تفنن نيز صفحات را پي‌درپي مي‌خواند. با اين اوصاف مي‌توان بازنويسي علومي از سفرنامه دكتر پولاك را كاري دانست كه علاوه بر خواننده تفنن‌گرا كه چندان در پي پيچيدگي‌هاي ادبي ، تاريخي ، اجتماعي يا سياسي نيست، مخاطب خاص هم از مطالعه آن لذت مي‌برد؛ چراكه علومي بخش‌هايي از سفرنامه را برگزيده كه شنيدن آن پس از صدوچند سال هنوز هم پند آموز و به‌واقع خواندني اند. پند آموز از آن جهت كه گذشته ايران چه بوده و بسياري از مردم آن روزگار چه ستم‌هايي كشيده‌اند و خواندني براي آن‌كه برخي واقعيت‌هاي سرزمين ايران را در صد و چند سال پيش از نگاه يك پزشك اتريشي مطالعه مي‌كنيم. در ادامه به بخش‌هايي خواندني از تلخيص و بازنويسي اين سفرنامه اشاره مي‌كنم:

«قبل از هر لشكركشي بزرگ، مثلا لشكركشي اخير به هرات، به هر سرباز يك تا دو تومان مي‌دهند و ديگر هيچ توجهي به امرار معاش او نمي‌شود. صاحب‌منصبان و افسرها، با تباني و موضوعات پنهاني، آذوقه سربازها را به قيمت بسيار گزافي كه حيرت‌انگيز و باورنكردني است از دلال‌ها مي‌خرند، اما اين قيمت واقعي نيست و بخش بسيار زيادي از آن به جيب همين افسران و دلال‌ها مي‌رود و جالب‌تر آن‌كه تا زمينه‌اي فراهم شود،‌همين آذوقه، فورا و به‌سرعت به دشمن فروخته مي شود و سر سرباز ايراني كه براي دفاع از مملكت اعزام شده و به نبرد رفته است، بي‌كلاه مي‌ماند و به اين ترتيب حتي حقوق ناچيز و آذوقه‌اي كه دولت در نظر گرفته است، از چنگ سرباز لايق ايراني ربوده مي‌شود. سرباز اصلا حق شكايت ندارد و هر شكايتي به معناي نافرماني و سركشي است.

من خود روزي شاهد اين ماجرا بودم: شاه «ناصرالدين شاه» از تعداد زيادي از سربازان كه براي جنگ به هرات مي‌رفتند،‌سان مي‌ديد، در همين وقت، سربازي هنگام عبور از روبه‌روي ناصرالدين شاه، ناگهان به گريه و زاري افتاد و با لحني زار و پرالتماس گفت كه از شدت گرسنگي نزديك به مرگ است و علتش هم اين است كه تا حالا مواجبش را نداده‌اند.
شاه از وزير جنگ پرسيد كه چه جوابي دارد؟ وزير جنگ جواب داد كه: اين مرد ديوانه و اخلالگر است.
شاه با شنيدن اين پاسخ، فرمان داد تا سرباز را مجازات كنند كه ديگر جرأت نكند در امور مملكت باعث اخلال و خرابكاري شود!»

پولاك در بخش ديگري به خانه‌ها، باغ‌ها، ييلاق و اردوها اشاره مي‌كند: «... نبايد بي‌انصافي كرد، زيرا بناهاي ساختماني اگر بخواهند و رأيشان باشد، پيشه‌وراني ممتاز هستند. مدرسه‌ها، كاروان‌سراهاي متعدد و قصرها و مسجدهاي باشكوهي كه با دقت ساخته شده‌اند، گواهي بر استادي و مهارت آنهاست. از نظر شكوهمندي و سبك و تنوع صورت در ساختمان‌ها مانند طاق‌هاي ضربي، نشان مي‌دهد كه بنا و معمار ايراني اگر بخواهد مي‌تواند ساختمان‌هايي بسازد كه بناها و ساختمان‌هاي اروپايي در برابر آن عظمت و شكوه، رنگ ببازد و كم‌اهميت جلوه كنند و كافي است كه به سقف تخم‌مرغي شكل در مسجد سلطانيه، طاق‌هاي قوسي در مساجد اصفهان و مانند اينها نظري بكنيم و متوجه بشويم كه اين طاق‌ها چنان كم‌انحنا هستند كه كاملا افقي به نظر مي‌آيند و چنين مهارتي مي‌تواند مايه رشك و اعجاب هر معمار ماهر و كارآزموده اروپايي شود، به‌خصوص كه اغلب اين كارهاي شگفت‌انگيز و اعجاب آور را، استادان ايراني بدون ابزارهاي فني پيچيده و فقط بر اساس تجربه و مهارت‌هاي فردي و شخصي انجام مي‌دهند. عموم استادان و صنعتگران ايراني پشتكار فراواني دارند و در انجام كار تا وقتي كه به نتيجه برسند، از هيچ عدم توفيق و يا شكستي خسته و دلزده نمي‌شوند.»
در مجموع دكتر پولاك به نكات ريز و ظريفي از ايرانيان اشاره كرده است. او در اين كتاب درباره جمعيت، نژادها، كولي‌ها،‌ اصناف، سربازها، لوطي‌ها، درويشان، خانه‌ها،‌باغ‌ها، نوروز، ورزش، شكار و... نوشته است و اكثر شرح‌ها و روايت‌هاي او به نوعي به ناصرالدين شاه قاجار ختم مي‌شود.

پولاك در چند جا از سعدي هم ياد مي‌كند: «كهن جامعه خويش پيراستن/ به از جامه عاريت خواستن» و اشاره به اين بيت از شاعر خردمند ايران را به خوي و خصلت ايراني‌ها تعميم مي‌دهد.

از آنجا كه كتاب حاضر در 133 صفحه بازنويسي شده و همان‌طور كه گفته شد، تلخيصي از سفرنامه اصلي دكتر پولاك ، جاي برخي بخش‌هاي خواندني هم خالي است.
مثلا در سفرنامه اصلي، پولاك دليل مخالفت ناصرالدين شاه را با جاده‌سازي و راه شوسه در فصل دوم، چنين عنوان مي‌كند: «از ميان علل مختلفي كه باعث شده است جاده‌سازي در بوته فراموشي بيفتد، بايد پيش از همه سستي و ندانم‌كاري حكومت‌ها را يادآوري كرد. حكومت‌هايي كه نمي‌توانند از قدرت توليدي اين مملكت بهره‌برداري كنند...شاه روزي به من اظهار كرد: ايران معادن فلزات گرانبهاي خود را استخراج نمي‌كند. ما طلا و نقره خود را از راه كيمياگري به‌دست مي‌آوريم. اما بازرگانان و فروشندگان بهتر مي‌دانند كه اين فلزات گرانبها از كجا مي‌آيد. دليل ديگر عدم عنايت به جاده‌سازي، كه احمقانه است، اين‌كه دشمن نتواند به‌راحتي به مملكت ما سرازير شود...»
سخن كوتاه، تلخيص سفرنامه دكتر پولاك، يكي از آثار خواندني است كه لااقل ما را با بخشي از زندگي مردمان روزگار ناصرالدين شاه آشنا مي‌كند و كاري به حساب مي‌آيد كه به لحاظ كشش داستاني و به بركت نثر طناز علومي خواندني‌تر هم شده است!
سفرنامه دكتر پولاك را انتشارات امير كبير سال 1389 با قيمت 1500 تومان در قطع جيبي منتشر كرده است.







نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها