سه‌شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۹
قهرمانان غربی از دل فانتزی‌ها بیرون می‎‌آیند اما قهرمانان ایرانی از دل واقعیت‌های تاریخی

مهدی کاموس معتقد است که جنس، نوع هویت و الگوهای تخیل‌های فکری کودکان در فرهنگ باستانی و تمدن اسلامی با تفکرات غربی فرق دارد؛ در تفکر غرب نیاز به ابرقهرمان بوده و هست برای بدست گرفتن فانتزی خیال مخاطبان خودشان؛ اما در کشور ما این الگوها، الگوهای مذهبی و برخاسته از واقعیت تاریخی است. قهرمانان در غرب از دل فانتزی‌ها بیرون می‎‌آیند؛ اما قهرمانان در کشوری مانند ایران از دل واقعیت‌های تاریخی بیرون می‌آید.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ قهرمان در فرهنگ ما معانی زیادی را همراه خودش یدک می‌کشد، اما این موضوع هم از آن دست موضوعاتی است که با گذشت زمان از لحاظ مفهوم ساختاری و حتی کلامی دچار تغییرات عدیده‌ای شده است. روزگاری در جوامع مختلف با توجه به تمام آیتم‌های موجود قهرمانان بیشتر از میان نام‌آوران جنگی و انسان‌های قدرتمند انتخاب می‌شدند. کم‌کم با پیشرفت جوامع و اضافه شدن تعاریفی مانند اخلاق و مدنیت آیتم‌ها جدیدی به تعریف یک قهرمان اضافه شدند و در نهایت به امروز می‌رسیم با تعاریفی متعدد و نماهایی عجیب درباره شکل و شمایل این مفهوم. روزگاری شاید قهرمان‌ها مجموعه آمال و آرزوهای یک انسان یا یک مجموعه از انسان‌ها بودند. قهرمان می‌بایست مانند دانشمندان همان روزها در خیلی از زمینه‌ها صاحب قدرت باشد تا بتواند قهرمان شود. بعدها ایرانیان صفات اخلاقی را به این قهرمان سنجاق کردند و از او شمایل یک پهلوان را ساختند که می‌توانست چراغ راه خوبی برای انسان باشد. چراغ راهی که بتوان او را به عنوان در حقیقت یک اسطوره در جایگاه تقلید قرار داد. این تعریف توانست سال‌ها، شاید تا همین آدم‌های نسل من پایدار بماند و برای خودش ترک‌تازی کند تا این‌که می‌رسیم به دنیای شلوغ امروز. دنیایی که آدم‌های عجیب و غریبی دارد. دنیایی که احتمالا نسل من و قبل‌ترش در آن نشسته و خاموشی تک تک قهرمان‌هایش را به سوگ می‌نشیند و برایشان مرثیه‌سرایی می‌کند و غصه می‌خورد که چرا دیگر کسی نیست که جایگزین آنها بشود، اما…
 
انسان مدرن با توجه به ساختار اجتماعی و تکنولوژیکی‌ای که در آن زندگی می‌کند، می‌تواند به جای یک قهرمان چند قهرمان داشته باشد. ماجرا این است که آدم مدرن دیگر با یک شخص و نصب‌العین قرار دادن او نمی‌تواند رابطه برقرار کند. او با توجه به حجم عظیم اطلاعاتی که در کنار خودش دارد، دیگر به قهرمانی که درباره هر موضوعی یاری‌اش کند نیاز ندارد و بیشتر به دنبال قهرمان زودگذری می‌گردد که یا موضوعات مورد علاقه‌اش را تفسیر کند یا مانند خیلی روزهای قبل در یک زمینه خاص و عجیب باشد. در موارد زیادی هم دیده می‌شود که انسان مدرن به جای اسطوره‌سازی تنها به برداشت مقطعی از قهرمان اکتفا می‌کند تا زمانی که نیازش برطرف شود و قهرمان جدیدی در حوزه‌ای دیگر بیابد.
به مناسبت چهارمین روز هفته ملی کودک که به نام «کودک، هویت ملی، نام‌آوران و قهرمانان ملی» نامگذاری شده به موضوع قهرمان‌سازی ملی برای کودکان ایرانی و همچنین ساخت اسوه و الگو پرداختیم. در این راستا با مهدی کاموس به عنوان یک نویسنده‌ گفت‌وگویی داشتیم و از روش‌های الگوسازی و اسوه‌سازی برای کودکان ایرانی را پرسیدیم که در ادامه می‌خوانید:
 
با توجه به اینکه در سال‌های گذشته خیلی سعی شده است که برای کودکان یک قهرمان ملی خلق کنند ولی همچنان نتوانستیم یک قهرمان ملی برای آن‌ها معرفی کنیم. علت را توضیح دهید.
به صورت کلی قهرمان‌سازی یا ستاره‌سازی یا اسطوره‌سازی برخاسته از یک فرهنگ و تمدن خاص هر کشور است. اینکه ما رستم، سهراب، سیاوش و... را داریم، اینها را آیا قهرمان می‌دانیم؟ این به هویت ملی کشور برمی‌گردد. قهرمان‌ها یا ستاره‌هایی که در کشورهای دیگر وجود دارد برخاسته از یک سیر تاریخی شخص و شخصیت در فرهنگ غرب بوده است و با فرهنگ ما سازگاری ندارد. در فرهنگ شرق، قهرمان‌های کمیک، داستانی و افسانه‌ای را به آن شکل غربی نمی‌بینیم و آنچه که وجود دارد اسطوره‌های شرقی است. به طور کلی ممکن است ما شخصیت‌های آرمانی و الگو را در واقعیت‌های تاریخی خودمان جستجو می‌کنیم. به خصوص چنین شخصیت‌هایی در تاریخ دینی و مذهبی ملت ما پیدا می‌شود. جنس، نوع هویت و الگوهای تخیل‌های فکری کودکان در فرهنگ باستانی و تمدن اسلامی با تفکرات غربی فرق دارد؛ در تفکر غرب نیاز به ابرقهرمان بوده و هست برای بدست گرفتن فانتزی خیال مخاطبان خودشان؛ اما در کشور ما این الگوها، الگوهای مذهبی و برخاسته از واقعیت تاریخی است. قهرمانان در غرب، از دل فانتزی‌ها بیرون می‎‌آیند اما قهرمانان در کشوری مانند ایران از دل واقعیت‌های تاریخی بیرون می‌آید.
 
در ساخت قهرمان برای کودکان آیا کمک رسانه در ساخت فیلم و انیمیشن تاثیرگذار است؟ نقش آن‌ها چیست؟
ابرقهرمانانی که در غرب وجود دارد، نمونه واقعی ندارد و معمولا نیروهای خارق‌العاده اند یا یک خصلت جادویی دارند یا کارهایی را که در دنیای واقعی صورت نمی‌گیرد را انجام می‌دهند؛ بنابراین از دل تخیلات هنری بیرون آمده اند و از کمیک‌ها شروع شده اند و از طریق فیلم‌ها و انیمیشن‌ها رشد کردند و بالغ شدند و در انتها جهانی شدند و توانستند در دنیا مسلط شوند. به خاطر همین نقش رسانه و هنر در ساخت ابرقهرمان‌های نقش مادر و بنیادی را دارد؛ یعنی مولد ابرقهرمان‌ها در دنیای مدرن و غربی، هنر سینما و تصویر بوده است. این ابرقهرمان‌ها بر اساس فرم و ساختار رسانه‌ای ساخته می‌شوند؛ نمونه‌های عینی و بیرونی ندارند؛ به دلیل تمدن غرب و هژمونی سیاسی، علمی و اقتصادی‌، رسانه ای و فناوری نو که از دوران مدرن به دست آورده و سلطه رسانه‌ای و فناوری‌ دارد، توانسته این قهرمان‌ها را به قهرمان جهانی تبدیل کند. کشورهای غربی به دلیل مسائل سیاسی و تمدنی که به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمده است توانسته‌اند این قهرمانان را بسازند و جهانی کنند. در قهرمان‌سازی غربی، کارکرد رسانه یک کارکرد ذات‌گرایانه است و عملا خودش آن قهرمان را می‌سازد.
اما در ایران با دو نکته مواجه هستیم؛ اول اینکه آنچه در فرهنگ ایرانی و اسلامی داریم، باید نام قهرمان بگیرند؟ نکته بعدی اینکه کارکرد رسانه با قهرمانان ایرانی و اسلامی از جنس کارکردگرایانه هستند. یعنی اینکه ابزاری است برای ترویج. یعنی نوع رابطه و نسبت قهرمان غربی با رسانه ذات‌گرایانه است ولی در ایران کارکردگرایانه است. در بحث کارکردگرایانه باید ببینیم که هم در فلسفه رسانه و هم در هنر تکنولوژی رسانه، چقدر قدرت و توانایی برای نشان دادن شخصیت‌هایی مانند پیامبران یا معجزات آن‌ها یا شخصیت‌های تاریخی داریم.
به صورت کلی در غرب چون این قهرمانان توسط رسانه ساخته می‌شوند تکلیف روشن است، می‌توان گفت قهرمان محصول رسانه است اما در ایران اینکه آن رسانه چقدر توانایی معرفی آن اسوه را دارد برمی‌گردد به سه موضوع: اول اینکه بتوانیم یک رابطه معقولی بین فلسفه رسانه و شخصیت‌های واقعی و تاریخی و مذهبی برقرار کنیم. دوم علاوه بر آن هنر هنرمندان نیز بسیار تاثیرگذار است. سوم اینکه میزان فناوری که در رسانه داریم خیلی مهم است که البته در این زمینه یک مقداری ضعیف عمل کردیم.
 
آیا کودکان و نوجوانان به قهرمان نیاز دارند یا نه؟
انسان‌های مدرن به قهرمان نیاز دارند برای اینکه بتوانند آرمان‌ها و تخیلات دست‌نیافتی خود را ببینند؛ اما انسان الهی و انقلاب اسلامی آنچه که نیاز دارد اسوه است تا قهرمان. اسوه‌هایی که در راس آن پیامبر(ص) است، اینها اسوه‌هایی هستند که نیازهای فطرتی انسان را در دنیا و پس از دنیا برطرف می‌کند؛ اما در قهرمان‌ها بیشتر بحث از نیازهای این دنیاست و اصلا کاری به دنیای پسین ندارد. دنیاهای موازی یا بحث‌هایی که از قوانین متافیزیک و جادویی و فانتزی هستند که مصداق زندگی پس از مرگ نیستند یعنی بحث معاداندیشی در آن‌ها وجود ندارد. به طور کلی انسان با توجه به خصوصیاتی که دارد نیاز به الگو دارد که این الگو می‌تواند اسوه باشد یا قهرمان. هم کودکان و هم بزرگسالان نیاز به الگو دارند. طبیعتا قهرمان‌های غربی آرمانی و تخیلی هستند اما اسوه‌هایی که در فرهنگ ایران می‌بینیم دارای شخصیت‌های موحد و با ویژگی «انا بشر مثلکم» است یعنی یکی مثل خود ما هستند؛ اما به علت تقوا، عصمت، ارتباط با خدا و دنیای دیگر یک سری قدرت‌هایی را دارند که این قدرت‌ها هم در طول قدرت خدا تعریف شده است؛ اما در ابرقهرمانان فانتزی عموما یک سوژه‌ایست که جایگزین خدا و قدرت برتر شده است. حتی در سیاوش، رستم، سهراب و... هم که در دل تاریخ هستند انسان‌های واقعی هستند و ویژگی‌های انسانی دارند و از جنس خود ما هستند.

 
چرا کودکان ایرانی همچنان به دنبال قهرمانان خارجی هستند؟ آن‌ها چه اقداماتی انجام داده‌اند که ایران نتوانسته این کار را انجام دهد؟
علاقه‌مندی کودکان و نوجوانان به قهرمانان غربی به خاطر بحث جهانی شدن و جهانی‌سازی است. قهرمان‌های غربی توانسته‌اند در این فرهنگ جهانی خود را مسلط کنند طبیعتا نه تنها کودکان و نوجوانان بلکه خود بزرگ‌ترها هم تحت تاثیر آن‌ها قرار دارند. نکته اینجاست که هویت ملی ما یک ترکیبی از ایران باستان، اسلام و فرهنگ غربی و جهانی است.
کودک و نوجوان ما وقتی که به شخصیت‌های جهانی و قهرمان غربی علاقه‌مند است، این ناگزیر است چون ما در فرهنگ جهانی زندگی می‌کنیم؛ مهم تحلیل و نگاه مخاطب نسبت به این شخصیت‌هاست؛ این اتفاق ناگزیر است و نمی‌توانید درها را ببندید؛ اما در کنار آن باید اسوه‌های خود را هم معرفی کنیم. اینکه کودکان و نوجوانان ما فقط قهرمان غربی را می‌شناسند و از شخصیت‌های دینی، علمی، تاریخی و... خودمان غافل هستند، برمی‌گردد به مشکلات فرهنگی ما و آسیب‌ها و غفلت‌هایی که از رویارویی ایرانیان با تجدد و تولد بیمارگونه روشنفکری در ایران تاکنون باقی مانده است و باید روی آن کار کرد.
 
چرا نتوانستیم شهدا را خیلی خوب معرفی کنیم و از آن‌ها برای کودکان قهرمان بسازیم؟
در اینجا چند نکته وجود دارد:
اول اینکه نگاه ما به شهدا، نگاه قهرمان‌محور بوده است و نتوانستیم از آن‌ها اسوه بسازیم.
نکته دوم عدم شناخت دقیق ما نسبت به قهرمان، اسوه و شخصیت‌های تاریخی و دینی که ما نمی‌توانیم تمایز درستی بین اینها بگذاریم.
نکته سوم چون شهدا ما زیرسایه الگوهای اصلی این حوزه همچون امام حسین(ع) قرار می‌گیرند به نوعی باعث می‌شود معرفی اینها دشوار و سخت باشد.
نکته آخر هم اینکه باید برگردیم به حوزه‌های زندگی‌نامه‌ای شهدا که به اندازه کافی کارهای علمی و پژوهشی انجام نشده است. یک نویسنده با تمام علم و دانش خود می‌نویسد که این علم و دانش از پژوهش‌های جامعه‌شناسان، روانشناسان، مردم‌شناسان و... به علاوه تجربه‌ها و دیده‌های خودش به دست می‌آید. متاسفانه در بحث انسان‌شناسی شهدا در دانشگاه‌ها به اندازه کافی کار نشده است. این یکی از دلایل مهم ما در ضعف در این مسئله است. 
 
نیاز مخاطبان کودک و نوجوان در حوزه کتاب دفاع مقدس و مدافعان حرم بیشتر به چه نوع کتاب‌هایی و در چه قالب‌هایی‌ست؟
کودکان و نوجوانان بیشتر به قالب‌های رمان‌های ماجراجویانه، زندگی‌نامه‌های داستانی و نمایشنامه‌های دراماتیک علاقه‌مند هستند.
 
با توجه به فراگیر شدن فضای مجازی در بین افراد جامعه، ادبیات دفاع مقدس و مقاومت چگونه می‌تواند تاثیر خود را نمایان کند؟
فضای مجازی وابسته به یک زبان جهانی است. باید بتوانیم آن زبان جهانی را بدانیم و از طریق زبان بتوانیم ارتباط برقرار کنیم. و اینکه این زبان جهانی چه ویژگی‌هایی دارد خودش کلی جای صحبت دارد. نکته دوم عنصر روایت در فضای مجازی است و باید یک روایت مناسبی که می‌تواند مخاطب را جذب کند و مناسب فضای مجازی‌ست، پیدا کنیم. نکته آخر هم بدست گرفتن شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی است و به هر حال من فکر می‌کنم اینکه چه کسی در کنار چه کسی قرار دارد خیلی مهم است. بتوانیم یک حضور حداکثری بین افراد متجانس داشته باشیم و شبکه‌هایی را بسازند و زبان جهانی داشته باشند تا بتوانند به بررسی این شخصیت‌ها بپردازند. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها