بخش کودک و نوجوان صاد، کمفروغتر از سایر بخشها بوده و تاکنون هم بیشتر به ترجمه تکیه داشته است. به ما بگویید که آیا امسال تعادلی بین ترجمه و تألیف در این بخش برقرار خواهد شد؟
در همان روزهای اول که به صاد آمدم بخش کودک و نوجوان یکی از مواردی بود که بسیار بر آن تأکید داشتم؛ البته فعلا بیشتر میخواهیم نوجوان را پیش ببریم، نه کودک. اگر شما به فروشگاهها و ناشران مخصوص کودک و نوجوان نگاهی بیندازید میبینید که درصد بسیار بالایی آثار ترجمهای وجود دارد که به لحاظ محتوا، گویی اصلا نظارتی بر آنها نیست. سبک زندگی معرفیشده در این آثار اصلا منطبق با سبک زندگی یک فرد ایرانی نیست. این یکی از ریشههایی است که از سالها پیش به آن نپرداختهایم و حالا میگوییم نوجوانمان با ما ارتباطی برقرار نمیکند؛ چون چیزی که میبیند، میشنود و میخواند تناسبی با فرهنگ ایرانی نداشته است. او حتی به لحاظ تفکری با پدرومادر خودش هم نمیتواند ارتباط برقرار کند. این کوتاهی فضای فرهنگی ما در همه عرصهها بوده است: از بازیها گرفته تا انیمیشنها و فیلمها و کتابها. این حوزهها رها شدهاند. طبیعی هم است که نوجوان ما به دنبال خوراک فرهنگی غربی باشد و اصلا گاهی نمیفهمد که غربی است؛ چون فکر میکند کل مطالب همین است. این مساله به این دلیل است که ما در مقابل آن مطالب غربی، کودک و نوجوانمان را تغذیه نکردهایم.
اولین کار من در صاد این است که دستکم در یکیدوسال آینده ترجمه نخواهیم داشت و اگر هم داشته باشیم باید ربطی بین محتوای آن کتاب و فرهنگ ایران برقرار باشد. تمرکز ما نیز بر نویسندگان ایرانی است و مفاهیم و موضوعاتی که نیاز جامعه اکنون ماست؛ یعنی نوجوان باید با مسائل امروز تغذیه شود. دو واژه وجود دارد: نیازسنجی و نیازسازی. اگر بخواهیم نیازسنجی انجام دهیم میگوییم نوجوانان آثار ترجمه را دوست دارند و همچنان باید برایشان کتاب ترجمه کرد و البته وجه اقتصادی خوبی هم برای ناشران داشته است؛ اما ما در نشر صاد میخواهیم در فضای کتاب نوجوان، نیازسازی کنیم. این اتفاق در سالهای دورتر هم انجام شده است؛ ولی کوچک بود و حالا ما میخواهیم کلانتر انجامش دهیم. وقتی میخواستیم مطلبی از گلستان سعدی به یک نوجوان بگوییم باید به او کل گلستان را میدادیم تا بخواند که برایش سنگین بود. اکنون ما باید بتوانیم قدرت بازنویسی و علم اقتباس را به نویسندگان آموزش دهیم و توجیهشان کنیم که چرا مضامین ما مهم هستند، چرا باید از متون کهن اقتباس کنیم و نیاز واقعی یک نوجوان چیست. در هر کشوری، دایرههای قرمزی در محتوا برای نوجوانان وجود دارد که ورود به آنها ممنوع است؛ اما متاسفانه در کشور ماست که هر کاری انجام و هر چیزی منتشر میشود. مردم کشورهای غربی خیلی مراقب بچههایشان هستند که چه ببینند و چه بخوانند. ما به لحاظ غنای فرهنگی و محتوایی به راحتی میتوانیم این بستر را ایجاد کنیم و گسترش دهیم که نوجوانانمان مطالب تألیفی بخوانند. منظورم از ما فقط نشر صاد نیست؛ زیرا این یک حرکت ملی و فراملی است. مخاطبم همه ناشران دلسوز است که برایشان مهم است بعد از سالها وقتی بازخواست اخلاقی میشوند بگویند که دستکم چند انسان را پرورش داده و به لحاظ علمی و معنوی بر قشر عظیمی تأثیر گذاشتهاند و کسانی که مینویسند و فیلم میسازند و تئاتر تولید میکنند از این مدرسه و فضا تنفس کردهاند و اگر آنها را رها هم کنید، در هر کجای دنیا باز هم درباره ایران مینویسند و به ایران اسلامی میاندیشند. اینها جزو دغدغههای من است.
ما در فضای نوجوان کتابهای تألیفی خوبی داریم. برای مثال کتاب «افسانه جزیره کبودان» که به محیطزیست و اسطوره میپردازد، ذاتش کاملا ایرانی است و میشود با خیال راحت به هر بچهای معرفیاش کرد.
ولی ما بعد از آن کتاب، دیگر شبیه به آن در نشر صاد ندیدیم.
بله، متاسفانه.
میخواهیم به فضای سبک زندگی بپردازیم. البته این را هم بگویم که به طور کل آثار ترجمهای که در بازار وجود دارند، اتفاقا خانوادهگریز هستند؛ یعنی بیشتر میبینیم که سه چهارتا دختر و پسر به دل کوه و دشت میروند و شما عنصر خانواده را خیلی پررنگ نمیبینید. بلوغ از سن کم برای آن مخاطب تعریف میشود. مشکلاتی که در آن کتابها بیان میشود بیشتر مشکلات نوجوانان همان کشورهاست که چندان با فرهنگ ما سازگار نیست و حتی ممکن است خط قرمزمان باشد. بنابراین خانواده، سبک زندگی ایرانیاسلامی، عزت ملی، امیدآفرینی و الگوسازی از مفاهیمی است که میخواهیم در کارهای نوجوانمان برجسته باشد. مثلا به جای اینکه بازیگر و ورزشکار یا یک آدم عجیبوغریب غربی را در داستانمان داشته باشیم، یک انسان ایرانی موفق را معرفی خواهیم کرد که به لحاظ دراماتیک هم اثر شایسته و فاخری شود و برای ماهها و سالها در ذهن مخاطب نوجوان باقی بماند. تفاوت نوجوانان با جوانان و میانسالها در این است که هر چه بخوانند در ذهنشان باقی میماند. بنابراین قشر بسیار مهمی هستند. سالهاست که فضای معنویت و اخلاق از ادبیات داستانیمان خارج شده است. شما به «قصههای خوب برای بچههای خوب» نگاه کنید که اگر هنوز هم از آن استقبال میشود، اثر مهمی است و مقام معظم رهبری هم میگویند «من بخشی از تربیت فرزندانم را مدیون آقای مهدی آذریزدی هستم» به این دلیل است که مضامین هشتجلدی این مجموعه انسانساز هستند و تربیت اسلامی در آن پررنگ است مثل احترام به پدرومادر و برجستگی عنصر خانواده؛ ولی اکنون فضا اینقدر از این مفاهیم تهی است که اگر اشاره کوتاهی هم به خانواده شود، میگوییم کتاب به خانواده پرداخته است. ما در صاد نمیخواهیم که در کتابهای نوجوانمان صرفا به خانواده اشاره شود؛ بلکه میخواهیم اولویت کار، خانواده و سبک زندگی ایرانیاسلامی باشد تا کمکم از پوشش، خوراک، آداب و سنن و همه رفتارهای نوجوانان، ایرانی شود و به آن ببالند. در کنار اینها میخواهیم آثار آنقدر ارزشمند باشند که قابلیت اقتباس فیلم و انیمیشن هم پیدا کنند. کتاب «افسانه جزیره کبودان» نیز این قابلیت را دارد که به انیمیشن تبدیل شود. اگر کار خوب ادبی با محتوای ایرانیاسلامی نوشته شود حتما بازار خود را هم خواهد داشت.
اجرای برنامه تولید آثار با استانداردهایی که اشاره کردید شروع شده است؟
موانعی وجود دارد و محدودیتهایی به لحاظ شمارگان و تعداد عنوان داریم؛ ولی همانقدر هم که برای شروع درنظر گرفتهایم حتما پیگیری خواهیم کرد.
در این راستا چقدر از نویسندگان باتجربه و چقدر از نویسندگان نوقلم خودنویسی استفاده خواهید کرد؟
برای کتاباولیها کمی سخت خواهد بود که بتوانند به لحاظ ادبی با استانداردهای داستان نوجوانمان ارتباط برقرار کنند؛ بنابراین در خودنویس تمرکز بر ادبیات بزرگسال است؛ ولی اگر سوژه و داستان خوب باشد حتما از نوقلمها هم استفاده میکنیم. خیلیها در حوزه کتاب نوجوان با همان کار اول یا دومشان در سطح جهان ماندگار شدهاند. بنابراین محدودیتی نمیگذاریم؛ زیرا ممکن است یک جوان به دلیل نزدیکی سنی به موضوع بکری بپردازد که نوجوانپسند باشد. برای مثال شاید جوانی که بازیکننده (گیمر) است، درباره گرفتاریهای این بازیهای کامپیوتری و اعتیاد به آنها بهتر تشخیص دهد نسبتبه کسانی مثل من که سالهاست چنین بازیهایی انجام ندادهاند.
نظر شما