به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، پانزدهمين مجموعه درسگفتارهايي درباره نظامي (چهارشنبه، ۱۷ فروردین) به «الهيات نظامي» اختصاص داشت كه با سخنراني دکتر احمد تميمداري، استاد دانشگاه علامه طباطبايي در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار شد.
در اين درسگفتار عنوان شد كه نظامي گنجوي در بيان پنج گنج، به ويژه در آغاز اين منظومهها، به خداشناسي و توحيد پرداخته و در سياست، قهر، بخشش و عفو يزدان سخن گفته و مخاطبان را به تعمق در توحيد دعوت کرده است.
احمد تميمداري، استاد دانشگاه علامه طباطبايي گفت: هر سبكي داراي ظرفيتي است كه سرانجام به پايان ميرسد. مثل سبك عراقي كه مضمونهايش بسيار تكراري شده بود. اگر چه محتواي آن در سبك دوره بازگشت ادامه پيدا كرد اما به هر حال با «جامي»، اين سبك به پايان رسيد. ترديدي نيست كه نظامي يكي از بزرگان اين سبك است. بيشترين انواع و اقسام استعارهها و تشبيهات را در شعر او ميتوان يافت. بهخاطر همين است كه گاهي فهم شعر نظامي بسيار مشكل ميشود. مرحوم استاد فروزانفر گفته بود كه يك سوم شعر نظامي را متوجه نميشود. البته شايد او اغراق ميكرد؛ اما همين هم نشان ميدهد كه شعر نظامي تا كجا دشوار است.
وي افزود: نكتهاي كه بايد به آن توجه شود اين است كه ما در تاريخ ادبيات از سبكها صحبت ميكنيم؛ اما درباره مكتبهاي ادبي بحث نميكنيم. در حالي كه مكتبهاي ادبي بسيار گستردهتر از سبكهاي ادبي است. مكتب ادبي با فلسفه، علوم و تئوريهاي حاكم در مراكز علمي جامعه ارتباط مييابد و جوي را پديد ميآورد كه شعرا و نويسندگان را تحت تاثير قرار ميدهد. براي همين است كه، مثلا، نميتوان شاعري همانند سنايي را از عرفان و تصوف روزگارش جدا كرد.
از سويي ديگر، ما معمولا از مكتبهاي شيراز و اصفهان بحث ميكنيم؛ اما هيچوقت نشده است كه درباره مكتب تهران سخني بگوييم. در حالي كه از مشروطه بهبعد، دانشمندان و بزرگان فراواني در تهران بودهاند و شاگردان بسياري را پرورش دادهاند و در زمينههاي گوناگون علمي و ادبي كار كردهاند. حتي كسي مثل ملكالشعراي بهار را با اين كه خراساني بود، بايد متعلق به مكتب تهران دانست. چون او عمر خود را در تهران گذراند و خدمات علمي و ادبي او در اين شهر سپري شد. همه اينها باعث ميشود كه ما به مكتب علمي و فرهنگي تهران توجه كنيم. من پيشنهاد ميكنم كه مركز ايرانشناسي، كتابهايي در اين زمينه تاليف كند.
نظامي گرايش اشعريگري داشت
وي افزود: در زمان نظامي، كلام اشعري و فقه شافعي در ايران حاكم بود. بعضي پيرو مذهب حنفي بودند و برخي گرايش به شافعي داشتند. البته بزرگاني همانند شيخ طوسي و شيخ صدوق در همان زمان ميزيستند و از پايهگزاران تشيع بودند. با اين حال آنچه در آن زمان رواج داشت، فقه شافعي بود. سوال مهم اين است كه چرا در آن روزگار، شاهان غزنوي و سلجوقي كه حنفي مذهب بودند، وزيراني انتخاب ميكردند كه مذهب شافعي داشتند؟
من پاسخ روشني براي اين پرسش ندارم؛ اما گمان ميكنم چون مذهب حنفي، برخلاف مذهب شافعي، دست پيروان خود را در تصميمگيري باز ميگذاشت، شاهان به آن اعتقاد پيدا ميكردند؛ اما آزادي در تصميمگيري را به وزيران خود نميدادند و در نتيجه سعي ميكردند كه وزيران خود را از ميان شافعیها برگزينند.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: نظامي هم از كساني بود كه گرايش اشعريگري داشت؛ اما او آنقدر كم هوش نبود كه به هر سخني كه در مذهب شافعي هست، توجه كند. براي مثال، اشعريها براي خداوند اعضا و جوارح در نظر ميگرفتند، چون اهل تشبيه و تجسيم بودند يا اعتقادي به عدالت خداوندي نداشتند. در حالي كه نظامي چنين نظري نداشت و بارها از عدل خداوند سخن گفته است.
به همين دليل نميتوان به صراحت گفت كه نظامي كلام اشعري داشته است. بزرگاني مانند نظامي، سنايي و فردوسي، كه حكيم ناميده شدهاند، هم فلسفه ميدانستند و هم كلام و روايت و تاريخ. از اين رو سعي ميكردند كه از همه معلومات و اطلاعات خود در جهت آفرينش هنري استفاده كنند.
وي افزود: از سويي ديگر، نظامي هماند ناصرخسرو نيست كه كلام او در خدمت عقايدش باشد. اين كه شاعري در ديوانش بايد به زيباييشناسي بپردازي يا ابراز عقيده؟ مسالهاي است كه بايد آن دو را از هم جدا كرد. شاعري مثل ناصرخسرو بيشتر به كلام پرداخته است. به همين دليل زيباييشناسي نظامي، در شعر او ديده نميشود.
ناصرخسرو چندان در پی آفريدن زيبايي در شعرش نيست و توجه به تبليغ و بيان عقيدهاش دارد؛ اما برعكس او، آنچه براي نظامي اولويت دارد، جنبههاي زيباييشناسي سخن است. بي دليل نيست كه نظامي اين همه از استعاره بهره ميبرد؛ تا بدان جا كه دكتر زرينكوب او را قهرمان استعاره ناميده است.
هنر متعهد نظامي و توجه او به اخلاقيات
تميمداري يادآور شد: ما يك ادبيات محض داريم كه فقط آفرينش زيبايي است و پيامي در آن وجود ندارد. مثلا آنجايي كه حافظ ميگويد: «دوش ميآمد و رخساره برافروخته بود/ تا كجا باز دل غمزدهيي سوخته بود»، تابلوي زيبايي آفريده است و خواننده را به هيجان ميآورد؛ اما او را در اين بيت به دنبال پيامي نميفرستد.
در حالي كه كساني كه حكيم بودهاند و اهل حكمت و فلسفه به حساب ميآمدند، در ذهن آفرينشگر خود، بين اثر ادبي و تعهدات اخلاقي ارتباط بوجود ميآوردند و آن دو را با هم آميزش ميدادند و پديد آورنده هنر متعهد بودند. هنر متعهد يعني هنري كه فلسفه و اخلاق و علوم در آن مطرح باشد. نظامي از آن گونه سخنوراني است كه در شعرش، خواننده را بارها با اخلاقيات رو در رو ميكند. او در «مخزنالاسرار» در كنار هر مقاله، داستاني اخلاقي ميآورد و به نتيجهگيري از آن ميپردازد.
وي افزود: مقالات او در «مخزن الاسرار» درباره چنين موضوعاتي است: عدل خداوند، در حوادث عالم و رعايت از رعيت، در وصف پيري، در اعتبار موجودات، در فضيلت آدمي بر حيوانات، در بيان آفرينش، در آسان گرفتن زندگي، در بيوفايي دنيا و نكوهش جهان و سرزنش حسودان و موارد ديگر. اين را هم بايد گفت كه الهيات دو بخش دارد: امور عامه و امور خاصه. امور خاصه، صرفا درباره ي ذات الهي است اما امور عامه درباره وجود است.
اين استاد دانشگاه گفت: علماي گذشته، علم را از الهيات جدا نميكردند. چون آنچه به علم اعتبار ميبخشد، الهيات است. نظامي هم الهيات را از شعر خود جدا نميكند؛ اما نبايد توقع داشته باشيم كه او تمام مباحث علم كلام و الهيات را در شعر خود آورده باشد. زيرا نظامي در پی زيباييشناسي و زيباييآفريني هم بوده است. به هر حال نظامي در «مخزن الاسرار» چند مقاله درباره علم كلام دارد؛ يكي درباره جبر و اختيار است، ديگر درباره مبدا و معاد، حدوث و قدم و مساله رويت خداوند.
شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۱
نظر شما