چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
بحثي درباره مطلق‌گرايي و نسبيت‌گروي در اخلاق

چاپ نخست کتاب «مطلق‌گرايي در اخلاق» نوشته سيدمحمد ميرهاشمي، تهيه شده توسط دانشگاه باقرالعلوم عليه‌السلام، از سوي موسسه بوستان كتاب منتشر و روانه بازار نشر شد.\

به گزارش خبرگزاري کتاب ايران(ايبنا)، در اين مجموعه براي نخستين‌بار ديدگاه‌هاي شاخص و معروف انديشمندان درباره مطلق‌گرايي در اخلاق، نقد و بررسي شده و نسبيت‌گروي يا مطلق‌گرايي هر مكتب و ديدگاهي، جداگانه معلوم و معين شده است.

بدون ترديد سازندگي دروني انسان و اصلاح تهذيب نفس او در سعادت فردي و اجتماعي، دنيوي و اخروي او نقش بسزايي دارد. پيشرفت‌هاي علمي و صنعتي در صورتي كه با اصلاح درون انسان همراه نباشند، كاخ‌هاي سر به فلك كشيده‌اي را مي‌مانند كه بر فراز قله آتشفشان بنا شده باشند. بنابراين، تربيت روحي و اخلاقي براي هر انسان و هرجامعه‌اي امر جدي و حياتي است.

بر اساس مطالب كتاب، تمام ناهنجاري‌هاي جهاني و انواع گرفتاري‌هايي كه بشر امروز با آن دست به گريبان است، معلوم غفلت آدمي از تربيت و سازندگي روحي و رفتاري خويش است. به همين دليل، علم اخلاق و مسائل و مباحث مربوط به آن، همواره از دغدغه‌هاي اصلي عالمان ديني بوده است. با اين همه، علم اخلاق و مباحث مربوط به آن در مقايسه با ساير علوم و معارف اسلامي، سهم بسيار اندكي از ميراث عظيم علمي پيشينيان را به خود اختصاص داده است. اين كاستي و كمبود به ويژه در حوزه مباحث فلسفه اخلاق بيشتر احساس مي‌شود، در حالي كه بدون پرداختن به اين مباحث و اتخاذ موضعي مناسب در اين‌باره، به طور منطقي نمي‌توان به مباحث علم اخلاق وارد شد؛ چرا كه بحث از مباني و مبادي يك علم، بر خود آن علم مقدم است.

به هر جهت در عصر كنوني كه با رويكرد جديد دنياي غرب مواجه‌ايم، سيل بي‌امان ترجمه آثار و افكار مكاتب ديگر، دفاع منطقي از مباني اخلاقي و ارزش‌هاي اسلامي اقتضا مي‌كند به شيوه منظم و منطقي و همه‌جانبه به مباحث اين حوزه معرفتي پرداخته شود.

مي‌توان گفت ارائه يكي از بحث‌هاي مهم در فلسفه اخلاق يعني «مطلق‌گرايي در اخلاق» توام با نقد و بررسي ساير نظام‌هاي اخلاقي و سرانجام ارائه نظام اخلاقي اسلام از ويژگي‌هاي مهم اين پژوهش است.

نسبيت گزاره‌هاي اخلاقي
از جمله مباحث مورد توجه در فلسفه اخلاق، بحث جاودانگي يا نسبيت گزاره‌هاي اخلاقي است. اهميت و نتايج نظري و عملي اين بحث فراوان است. براساس همين رهيافت از ديرباز در حوزه انديشه، ديدگاه‌ها و مكتب‌هاي اخلاقي متفاوتي شكل گرفته‌اند.

جايگاه جغرافيايي اين بحث به انضمام سير تاريخي آن از عهد سقراط تا روزگار حاضر، از تدوين، ترويج و از افوال تا احيا به همراه نقش حكيمان مسلمان در تفسير آن از جمله مباحثي است كه در اين رساله مورد بررسي قرار گرفته است.

آن چه در وهله نخست اهميت دارد بحث معناشناسي است. اين كه گفته مي‌شود احكام اخلاقي مطلق‌‌اند يا نسبي، به چه معناست؟ اگر يك خصلت يا يك عمل به عنوان ارزش اخلاقي، معرفي و توصيه مي‌شود آيا اين ارزش به صورت مطلق است؟ يعني نسبت به تمام افراد، در تمام زمان‌ها همانند برخي از قواعد علم رياضي‌اند كه ثابت مي‌باشد؟ يا يك خصلت و عمل را نمي‌توان براي همه افراد در همه شرايط و در همه روزگاران به عنوان يك ارزش اخلاقي توصيه كرد؟

ناگفته نماند بررسي آثار و پيامدهاي نظريه نسبيت‌گروي يا مطلق‌گرايي در اين تحقيق و پژوهش نيز دخالت تمام دارد. در نهايت، ديدگاه مكتب اسلام و دستورالعمل‌هاي اين دين مبين را در پيوند با اخلاق و ثبات يا عدم ثبات ارزش‌هاي اخلاقي مورد ارزيابي قرار داده و به تحليل داده‌ها مي‌پردازد.

اخلاق
الف) اخلاق در لغت: اين واژه عربي در لغت به معناي خوي، طبع، عادت و سجيه، اعم از سجاياي پسنديده و ناپسند به كار مي‌رود. كلمات الخُلْق و الخُلُق مفرد اخلاق است. در كتاب‌هاي لغت اين واژه با واژه خَلق هم ريشه دانسته شده است. مثلا خُلق زيبا به معناي بهره‌مندي از سرشت و سجيه‌اي زيباست و خَلق زيبا به معناي داشتن آفرينش موزون و زيباست.
خُلْق يا خُلُق به معناي صفتي است كه در نفس انسان به صورت «ملكه» درآمده است و ملكه به صفتي اطلاق مي‌شود كه در روح و جان انسان چنان نفوذ و رسوخ كرده كه افعال، آثار و رفتار مناسب با آن صفت، خود به خود و بدون تامل از انسان صادر مي‌شود.
همان گونه كه اشاره شد خلق نيز ممكن است مثبت باشد كه به آن فضيلت گفته مي‌شود و ممكن است منفي باشد كه به آن رذيلت گفته مي‌شود. بنابراين، اخلاق از نظر لغوي به مجموعه فضايل و رذايلي كه در انسان به صورت ملكه در آمده‌اند اطلاق مي‌شود و لذا گفته مي‌شود اخلاق دو بخش است: اخلاق فاضله و اخلاق رذيله.

ب) اخلاق در اصطلاح: اخلاق در اصطلاح عالمان اخلاقي، معاني و كاربردهاي متفاوتي دارد. مهم‌ترين آنها به شرح ذير است:
1: صفات نفساني پايدار: گاهي مراد از واژه اخلاق، همان معناي لغوي است؛ يعني صفتي كه در نفس به صورت ملكه درآمده است (در مقابل حال).
2: صفت ناپايدار و زودگذر: گاهي مراد از واژه اخلاق اين است كه بيان شود فلان كار و رفتار، مناسب فضايل يا رذايل است و هرچند آن رفتار برخاسته از ملكه نفساني نبوده بلكه رفتاري موقتي و گذرا باشد. مثلا شخصي كه براي يك‌بار به نيازمندي كمك مي‌كند مي‌گوييم اين عمل، كار اخلاقي مثبتي است.
3: اصطلاح سوم در واژه اخلاق، صرفا حالات يا ملكات خوب و پسنديده است؛ مثل اين كه مي‌گوييم: دروغ گفتن ضد اخلاق است. در اين جا اخلاق را صرفا شامل امور پسنديده دانسته‌ايم. در اصطلاح سوم، فرقي ميان حال و ملكه نيست.

ج) تعريف علم اخلاق: براي علم اخلاق نيز تعاريف گوناگون و متفاوتي بيان شده است:
1: برخي در تعريف آن بر نقش شناخت، تكيه و تاكيد كرده و علم اخلاق را به معناي شناخت فضايل و رذايل اخلاقي دانسته‌اند؛ مثلا برخي از نويسندگان و دانشمندان اخلاق در غرب به دليل ريشه لاتيني و يوناني كلمه اخلاق، آن را چنين تعريف كرده‌اند: علم اخلاق، عبارت است از آگاهي از عادات و آداب و سجاياي بشري.
محقق طوسي نيز علم اخلاق را در اخلاق ناصري چنين تعريف كرده است: «علمي است به آن كه نفس انسان چگونه خلقي اكتساب تواند كرد كه جملگي احوال و افعال كه به اراده او از او صادر مي‌شود، جميل و محمد بود».
2: برخي در تعريف آن بيشتر بر فعل و رفتار اخلاقي تكيه كرده‌اند. به نظر مي‌رسد در تعريف علم اخلاق به «علم چگونه زيستن يا علم چگونه بايد زيست» بيشتر بر جنبه علمي و رفتاري آن تاكيد شده است تا جنبه شناختي و علمي آن.

نسبيت و نسبيت‌گروي اخلاقي
نسبيت، صفتي است كه از مقايسه دو امر با يكديگر و يا يك امر در دو موقعيت مختلف به دست مي‌آيد و مي‌توان از مقايسه زماني يا مكاني يا قومي و ملي و يا اديان و شرايع و امثال اينها آن را به دست آورد.

فرااخلاق ـ فلسفه اخلاق
فرااخلاق، به بررسي تحليلي و فلسفي درباره مفاهيم و احكام اخلاقي مي‌پردازد. به عبارت ديگر از مفاهيم و جملاتي كه در علم اخلاق(اخلاق هنجاري) به كار مي‌رود (موضوع ـ محمول) بحث مي‌كند.

فلسفه اخلاق
به لحاظ تاريخي، فلسفه اخلاق هردو بخش هنجاري و فرااخلاق را دربرمي‌گيرد. سقراط، افلاطون و ارسطو به انگيزه بحث در اخلاق هنجاري بود كه مباحث فرااخلاق را طرح كردند. به بيان ديگر، مسائل تحليلي براي آنها مقدمه رسيدن به نظريه‌هاي كلي اخلاقي بود. تمييز آشكار اين دو بخش بيشتر در قرن بيستم صورت گرفته است.

در طول تاريخ به ويژه پس از عصر رنسانس، مكاتب و ديدگاه‌هاي متفاوت اخلاقي از سوي انديشمندان غرب ارائه شده اما تاكنون مطلق‌گرايي يا نسبيت‌گروي هرمكتب و ديدگاه به صورت مستقل مورد بررسي مصداقي و خاص قرار نگرفته است. با توجه به ضرورت مساله، در اين مجموعه براي نخستين‌بار ديدگاه‌هاي شاخص و معروف، نقد و بررسي شده و نسبيت‌گروي يا مطلق‌گرايي هركدام نيز جداگانه معلوم و معين شده‌اند.

نظريه نسبيت‌گروي موجب بروز توالي فاسد و كانون برخي از بحران‌ها به خصوص در عصر جديد شده است (هرچند نسبي‌گرايان به لحاظ نظري، ناگزير به طرح برخي اصول مطلق‌اند و به لحاظ عملي هم به اصول مطلق فراوان‌تري ملتزم هستند).

در پايان كتاب، مساله جاودانگي اخلاق از ديدگاه اسلام به صورت مستقل مورد پژوهش قرار گرفته و در نهايت با توجه به ادله، مطلق‌گرايي حداقلي به اثبات رسيده است.

چاپ نخست کتاب «مطلق‌گرايي در اخلاق» در شمارگان 1000 نسخه، 452 صفحه و بهاي 98000 راهي بازار نشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط