به گفته مترجم كتاب «فرويد و صحنه نوشتار» دريدا در اين اثر، يافتههاي فرويد درباره نوشتار را ميستايد، اما همزمان، تاثيرپذيري او از متافيزيك افلاطون را نشان ميدهد.
وي افزود: دريدا در اين بررسي نشان ميدهد كه فرويد چگونه با تغيير استعارههاي نوشتاري، ذهن را به متن نوشتاري تشبيه ميكند. فرويد در اين مسير، به دنبال توصيف ذهن بود.
پارسا حافظه را مهمترين ويژگي ذهن از نظر فرويد برشمرد و گفت: اين روانكاو معتقد بود تبيين علمي حافظه به تبيين علمي ذهن منجر ميشود. او از نورونهاي حفظگر آغاز ميكند تا به «مدل اپتيكي» كه ذهن را به آن تشبيه ميكند، برسد.
وي افزود: فرويد پس از اين مرحله، دستگاه نوشتاري را مطرح ميكند كه بهترين استعاره براي تشبيه ذهن به آن است. تاكيد فرويد بر نوشتار به نظر دريدا جالب رسيد و دريدا بر همين اساس، فرويد را متعلق به سنت متافيزيكي غرب دانست.
به گفته پارسا، فرويد در مقاله دوم، نوشتار را يك دستگاه مرده و حافظه را پديدهاي زنده برميشمرد و نتيجه ميگيرد كه اين دو را نميتوان به يكديگر تشبيه كرد.
پارسا ادامه داد: دريدا از دريافتهاي فرويد براي نزديك شدن به مفهوم نوشتار استفاده ميكند، اما در عين حال، تعلق او به سنت متافيزيكي را نشان ميدهد.
وي در پايان گفت: به باور دريدا، متافيزيكي كه فرويد متاثر از آن است را ميتوان در رساله «فايدروس» افلاطون يافت. او يافتههاي فرويد درباره نوشتار را ميستايد، اما همزمان افلاطوني بودن او را نيز نشان ميدهد.
انتشارات رخدادنو به تازگي كتاب «فرويد و صحنه نوشتار» را منتشر كرده است.
نظر شما