ايبنا نوجوان: از وقتي «اِرمك» برادر «اِرما» جوجه‌ي عقاب را به خانه آورده و در قفس از او نگه‌داري مي‌كند، ارما خواب‌هاي ترسناك و عجيبي مي‌بيند: «صداي جيغي را شنيدم. سرم را بالا بردم. طوطي در چنگال عقابي اسير شده بود و جيغ و داد مي‌كرد. عقاب پر كشيد و طوطي را با خود برد. دُم عقاب را ديدم، يكدست سياه بود. تازه يادم آمد اين همان عقابي بود كه جوجه‌اش در خانه‌ي ما بود. برادرم ارمك او را گرفته بود و به خانه آورده بود و انداخته بودش توي قفس.»
ارما از حضرت يوسف (ع) كه آن زمان نوجوان بوده مي‌خواهد خوابش را تعبير كند: «بچه‌ها دور يوسف حلقه زده بودند و چشم و گوششان به دهان او بود. يوسف به فكر فرو رفته بود و سعي مي‌كرد براي خواب ارما تعبيري پيدا كند و آن را معنا كند. «ايسحر» پسر «شمعون» گفت: «خواب دخترها چپ است!» يوسف گفت: «خواب، خواب است. دختر و پسر هم ندارد.»
بچه‌ها كه براي شنيدن تعبير خواب ارما بي‌تابي مي‌كردند ايسحر را وادار به سكوت كردند. ارما به يوسف گفت: «من به كار تو و پدرت يعقوب ايمان دارم و مي‌دانم راست مي‌گوييد. زود باش! خواب مرا تعبير كن.»
اما خواب ارما ناتمام است و پيش از آن‌كه يوسف آن را تعبير كند، به واقعيت تبديل مي‌شود و همه‌ي مردم شهر را مبهوت مي‌كند: «همسايه‌ها دور او حلقه زده بودند و هاج و واج مانده بودند كه چه كنند! يكي مي‌گفت: «چه شده زلفه؟» ديگري مي‌گفت: «چه بر سرت آمده؟» زلفه فرياد زد: «مگر نديديد!؟ دخترم ارما را عقاب با خود برد! روي بام كنارم خوابيده بود. تا خبردار شود بچه‌ام را برداشت و برد!»
آيا همان عقابي كه جوجه‌اش در خانه‌ي ارما و ارمك بود، ارما را به كوهان كوه برده؟ كسي هست كه بتواند ارما را نجات دهد؟ يعني ممكن است ارما ديگر برنگردد؟
جواب اين سوال‌ها را مي‌توانيد در «خواب دخترها چپ نيست» پيدا كنيد.
اين كتاب، اثري از «عباس جهانگيريان» نويسنده‌ي كتاب‌هايي هم‌چون «تركه‌ي انار»، «شازده كدو» و «هامون و دريا» است.
«خواب دخترها چپ نيست» را انتشارات منادي تربيت با قيمت 1800 تومان منتشر كرده است.
دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۲
نظر شما