خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- شايد براي شما هم اتفاق افتاده باشد كه كتابي را دست دوستي ديدهايد و با خواندن چند سطر به آن علاقهمند و براي يافتنش راهي كتابفروشيها شدهايد و بعد... بعد هم شنيدهايد چاپ كتاب تمام شده و به چاپ جديدش هم ...!
شما كه مشتاق داشتن همان كتاب شدهايد، دست از جست وجو برنميداريد و بالاخره در مغازهاي، ته پاساژي يا نزد دستفروشي كتاب را پيدا ميكنيد، اما... اما با قيمتي چند برابر قيمت واقعي كتاب و كيفيتي كه اصلا با كيفيت كتابي كه دست دوستتان ديدهايد قابل مقايسه نيست!
محمد عزيزي، مدير نشر روزگار و نويسنده حوزه كودك و نوجوان در اين باره ميگويد: اين كتابها را عدهاي كه معلوم نيست چه كسانياند، «عينا» كپي ميگيرند يا «ريسو» ميزنند و در شمارگان محدود چاپ ميكنند و كنار خيابان يا جاهاي ديگر به فروش ميرسانند. دست ناشر و نويسنده و مترجم هم كاملا از اين روند كوتاه است و هيچ سودي به هيچ يك از آنان نميرسد.
عزيزي درباره چاپ ريسوگراف اينگونه كتابها ميگويد: ريسوگراف يك نوع چاپ است كه كيفيتهاي گوناگون دارد و انتشاراتيهاي باسابقه، حتي براي كتابهاي جديشان هم گاهي از «ريسو»هاي با كيفيت بالا استفاده ميكنند، ولي معمولا ريسوهايي كه در چاپهاي زيرزميني به كار ميروند، از كيفيت مناسب و مطلوبي برخوردار نيستند.
نكته ديگري كه در بعضي از «كتابهاي گوشه خياباني» به چشم ميخورد، قيمتشان است. بعضي از كتابها مجوز ارشاد دارند، ولي چاپ زيرزميني آن نيز گوشه خيابان موجود است كه اينها قيمتهاي متفاوت نسبت به يكديگر دارند! معمولا قيمت «كتابهاي مجوزدار» بيشتر از كتابهاي بدون مجوز است كه اين ميتواند افراد را به سمت كتاب ارزانتر گرايش دهد، در حالي كه با جمع شدن اين كتابها از گوشه و كنار شهر و تعيين قيمتي معقول به كتابهايي كه همواره طرفداران خودشان را داشتهاند، در نهايت قضيه به نفع همگان تمام ميشود. در وضعيت موجود، پول مردمي كه تنها خواستهشان خريدن كتاب و خواندنش در آرامش است، به جيب سودجويان ميرود و هيچ عايدي براي ناشر و نويسنده و... ندارد.
به «دادزن»هاي سر پاساژ كه كتابهاي ممنوعهاي را داد ميزنند و تبليغ ميكنند، ميگويم كه تا بهحال كسي به شما حرفي نزده است كه به عنوان مثال، كتاب ممنوعه را نفروشيد يا چرا...؟ اغلب لبخندي ميزنند و ميگويند: «روزيرسان خداست» و يكيشان با جديت ميگويد: 20سال است شغل من همين است و هيچكس هم تا به حال «نتوانسته!» حرفي بزند!
آنها هرگز اين گزارش را نخواهند خواند، ولي ميخواهم از مسوولاني كه به هر دليلي تاكنون به قول آن «دادزن» سر پاساژ «نتوانستهاند» حرفي بزنند، بپرسم آيا پيدا كردن سودجويان و رساندن حق به حقدار كه اين حقدار، كسي جز مردم نخواهد بود، يك ضرورت نيست كه بعد از 20 سال هم نبايد محقق شود؟ تا كي قرار است به همين روال ادامه دهيم و چرا هنوز هم كورسوي اميدي در اينباره ديده نميشود؟
یکشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۴۰
نظر شما