به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا) كتاب «آدم برفی» روز گذشته با حضور نويسنده اين كتاب و علاقهمندان به ادبيات کودک و نوجوان در سرای اهل قلم خانه كتاب، نقد و بررسي شد.
«حامد محقق» اداره نشست نقد «آدم برفي» را برعهده داشت و «حبيب يوسفزاده» و «محمدعلي قرباني» به عنوان داستاننویس و منتقد، ديدگاههاي خود را درباره اين كتاب با نويسنده و حاضران در نشست در ميان گذاشتند.
ابتدا، «بهناز ضرابيزاده» درباره چگونگي نگارش اين اثر توضيح داد: 16-15 ساله بودم كه براي نخستينبار اين داستان را نوشتم و همان سالها اين داستان در مسابقهاي برگزيده شد.
نويسنده «آدم برفي» افزود: بعدها چندينبار اين داستان را ويرايش كردم و در نهايت سال 87 بازنويسي نهايي را انجام دادم و داستان را براي مسابقهاي ديگر ارسال كردم. داستان در آن مسابقه نيز برگزيده شد و به همين دليل موسسه نشر و توزيع آثار امام(ره) اين كتاب را منتشر كرد.
در ادامه اين نشست، «محمدعلي قرباني» نقد كتاب «آدم برفي» را آغاز كرد. او درباره اين كتاب گفت: آدم برفي به عنوان داستان نوجوان منتشر و روانه بازار كتاب شده است اما قهرمان آن جليل، در كلاس پنجم دبستان درس ميخواند و در حقيقت كودك است. رفتارهاي او نيز با سنش جور در نميآيد. بعضي وقتها كارهاي بچهگانهاي از جليل سرميزند و در برخي موارد رفتارهايي از او سر ميزند كه از يك پسر بچه 11 ساله بعيد است.
«حبيب يوسفزاده» ديگر منتقد حاضر در اين نشست، درباره اين ايراد گفت: به نظر من هم عدم تطابقهايي در رفتار و سن جليل وجود دارد اما اين عدم تطابقها لطمهاي به داستان وارد نكرده است.
نويسنده «رنج شيرين»، توصيفات داستان را يكي از نقاط قوت آن برشمرد و در اينباره توضيح داد: نويسنده توصيفات قدرتمندي را در اين داستان ارائه كرده است. داستان پر از صحنههايي است كه عواطف خواننده را درگير ميكند و براي او خوشايند است.
«قرباني» با بيان لزوم استفاده هوشمندانه از توصيفات در داستان، در اينباره توضيح داد: گاه در برخي داستانها، با توجه به ويژگيهاي شخصيتهاي كتاب و فضاي داستان بيان توصيفات دقيق و جزئي ضروري است. به عنوان نمونه در كتاب «شطرنج با ماشين قيامت»، قهرمان داستان يك ديدهبان است و نويسنده توصيفات بسيار دقيق و جزئي را از زبان او بيان ميكند. توصيفاتي كه براي خواننده قابل قبول است. در آدم برفي نيز توصيفات خوب، زياد است. به عنوان مثال صحنه ديكته گفتن معلم به جليل و همكلاسيهايش بسيار خوب توصيف شده است و نويسنده با پرهيز از شعار، افكار معلم را به زيبايي بيان ميكند.
نويسنده «لبخند ماندگار» در ادامه اضافه كرد: اما در بسياري از قسمتهاي اين داستان، توصيفات بسيار جزئي آمده است كه در چشم قهرمان داستان به عنوان يك كودك نميگنجد و رد پاي نويسنده در اين توصيفات قابل مشاهده است. در واقع من به عنوان يك خواننده جليل را آنقدر بزرگ نديدم كه چنين توصيفاتي را از زبان او بشنوم.
اين نويسنده و مترجم در بخش بعدي سخنانش، تعدد شخصيتها و عدم به كارگيري آنها در صحنههاي مختلف را يكي از نقاط ضعف داستان عنوان كرد و گفت: در اين داستان خواننده با 20 و چند شخصيت مختلف آشنا ميشود كه بيهدف به داستان وارد و بعد رها ميشوند.
يوسفزاده نيز ضمن تأييد اظهارات قرباني، درباره ساختار و شخصيتپردازي اثر گفت: آدم برفي ميتوانست به سمت يك داستان كوتاه موجز و پرمايه عقبنشيني كند و همچنين از اين قابليت برخوردار بود كه در قالب يك رمان بسط يابد. شخصيتهايي در اين داستان معرفي شدهاند كه در روند داستان نقشي را برعهده نميگيرند. چخوف معتقد بود اگر در داستانتان گفتيد تفنگی به ديوار آويخته است، اين تفنگ بايد شليك كند. من احساس كردم تفنگهاي زيادي بر ديوار اين داستان آويخته بود كه شليك نشدند.
نويسنده كتاب «علياكبر صنعتي» يكي ديگر از ايرادات آدم برفي را عدم ارتباط ارگانيك اپيزودها خواند و افزود: اپيزودهاي مختلف داستان ارتباطي با هم پيدا نميكنند. شخصيتهاي داستان نيز ارتباط متقابلي با هم ندارند.
بهناز ضرابيزاده، نويسنده آدم برفي با تأييد انتقادات حاضران به داستان گفت: به نكات خوبي اشاره شد. من در زمان نگارش داستان متوجه ايرادات مطرح شده نبودم اما الان ضعفهاي داستان را بهتر درك ميكنم و با تعدد شخصيتها و رها شدنشان در اين داستان موافقم. اما درباره عدم تطابق رفتارها و سن قهرمان داستان بايد توضيح دهم كه من به عمد اين ويژگيها را براي جليل به وجود آوردم. جليل در مرحله گذر از كودكي به نوجواني است و به همين خاطر رفتارهاي كودكانه و نوجوانانه به طور توام از او سر ميزند.
قرباني يكي ديگر از ايرادات داستان را ناهماهنگي اتفاقات رخ داده در آن با وقايع واقعي زمان انقلاب دانست و گفت: مخاطب منطق و قانون نويسنده را ميپذيرد و افعال بايد در قالب قانون داستان رخ دهند تا قابل باور باشند. اما در اين داستان برخي از صحنهها قابل باور نبود. من به ياد ميآورم كه در زمان انقلاب به خاطر ترس مردم از قحطي مواد غذايي كمياب شده بود. اما در اين اثر اعضاي خانواده جليل غذاي مفصلي ميخوردند. افعال غيرقابل پذيرش ديگري نيز در اين داستان وجود داشت.
مترجم كتاب «معلم روشنايي» با بيان فلسفه تقسيمبندي داستان به فصلهاي مختلف افزود: در اين داستان زمان و مكان با تغيير شماره فصلها عوض نميشود و به نظر من قرار دادن شماره فصول در بخشهاي ديگري از داستان نيز لطمهاي به منطق و سير داستان وارد نميكرد. حتي ميتوان گفت نويسنده ميتوانست داستان را بيوقفه و بدون فصلبندي نيز بيان كند.
قرباني در بخش پاياني اين نشست گفت: من با آغاز مطالعه اين كتاب متوجه شدم كه با يك كار جدي مواجه هستم. اثر از فضاسازيهاي بسيار خوبي برخوردار بود. فضاسازيهايي كه در ذهن من ماندگار شدهاند.
نهمین نشست تخصصی كودك و نوجوان سرای اهل قلم، ساعت 17يكشنبه 9 مرداد با اجرای «حامد محقق» در سراي اهل قلم خانه كتاب برگزار شد.
خلاصه داستان «آدم برفي»
قصه «آدم برفي»، داستان پسري به نام جليل است كه در كلاس پنجم دبستان درس ميخواند. داستان در زمستان سال 57 و پيش از پيروزي انقلاب اسلامي اتفاق ميافتد و 2 روز از زندگي جليل را روايت ميكند.
ماجراي «آدم برفي» از جايي شروع ميشود كه معلم در كلاس ديكته ميگويد و در همان زمان، در خيابان تظاهراتي در حال برگزاري است. كلاس به هم ميريزد و بچهها به تظاهرات ميپيوندند. جليل دير وقت به خانه ميرود و پدر و مادرش با نگراني به دنبال او ميگردند.
جليل خانوادهاي مذهبي و انقلابي دارد و نه تنها چندان به خاطر تاخير و شركت در تظاهرات مورد سرزنش خانواده قرار نميگيرد كه پدر بعد از اينكه از علاقه جليل به انقلاب باخبر ميشود، او را همراه با خود به مسجد محل ميبرد و از او در پخش اعلاميه كمك ميگيرد.
در ادامه داستان، جليل تلاش ميكند به شيوههاي مختلف با جريان انقلاب همراه شود و به همين دليل نقشه ميكشد تا روي ديوار پاسگاه شعار بنويسد. جليل براي اينكه ماموران پاسگاه را گمراه كند، به كمك دوستانش در كنار ديوار پاسگاه يك آدم برفي ميسازد و شب هنگام با پوشيدن لباس سر تا پا سفيد روي ديوار شعار مينويسد.
یکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۶
نظر شما