سه‌شنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۶ - ۱۲:۴۷
علي اصغر شيرزادي: نویسنده بیرون تاریخ نایستاده است

علی اصغر شیرزادی نویسنده را متاثر از شرایط موجود دوران خود می داند و معتقد است ،جهان پیرامون به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بر آثار یک نویسنده سایه انداخته اند و نویسنده بیرون از تاریخ نایستاده است تا گرد و غبار ایام بر اثر او ننشیند .

علی اصغر شیرزادی به مناسبت سالروز تولدش درگفت وگو با خبرنگار ایبنا با درباره اینکه چرا نویسنده شده است ، گفت:پاسخ به این پرسش به نظر من هم ساده و هم خیلی دشوار است. معمولا همه نویسنده ها از ابتدا نمی دانند که نویسنده خواهند شد یا نه ! ولی من از زمانی که خودم را شناختم، دلم می خواست که نویسنده شوم .

وی تصریح کرد :البته در ابتدا دوست داشتم پزشک یا دریانورد شوم واما به هرحال پس از یکسری اتفاقات در هم تنیده، مثل خیلی دیگراز نویسنده ها من هم خیلی اتفاقی نویسنده شدم .

شیرزادی با اشاره به اتفاقی که موجب نویسنده شد نش شد گفت:دوران هنرستان صنعتی را می گذارندم و مثل همه عمرم ،هنرجوی سر به راهی نبودم، یک روز که در ساعت درس از مدرسه بیرون زده بودم و داشتم از جلوشبعه مرکزی بانک عبور می کردم ، شاهد داد و فریاد فردی که کیف او  را زده بودند شدم . 

خالق رمان«طبل آتش» افزود : در همین حین جوان بلند بالایی که پیراهن سیاهی بر تن داشت و در حال فرار بود، را دیدم. حس کنجاوی موجب شد که او را دنبال کنم . داخل کوچه ای پیچد تا من برسم ، مردم او را گرفته بودند و داشتند کتک اش می زند ،او حتی بیهوش شد و پایش هم شکست .

نویسنده مجموعه داستان" یک سکه در دو جیب" ادامه داد: این حادثه آنقدر متاسفم کرد که با همان روحیه شورشی جوانی و بدون کشف رابطه علی و معلولی رفتم و این اتفاق را نوشتم و سر زنگ انشاء که قبلا مورد بی مهری قرار گرفته بودم خواندم ، هر چند که معلم انشاء از اصول و قواعد داستان چیزی سر در نمی آورد ،اما تشویق او کار ساز بود !

وی افزود: البته پیش از اینکه داستان بنویسم کتاب می خواندم ،اما مثل همه عمری که پشت سر گذاشتم ،کسی نبود که مرا راهنمایی کند که چه بخوان چه نخوان و در واقع کسی نبود که به من چیزی یاد بدهد .

شیرزادی با اشاره به اولین کتابی که او را تحت تاثیر قرار داده است ، گفت : اولین کتاب که اعجاب من را برانگیخت رمانهاي معروف "مارک تواین" و" شاهزاده و گدا" بودند که در 9 سالگی آنها  را خواندم ، بعدها فهمیدم که خیلی زودتر از سنم این کتاب را خوانده ام . 

نويسنه «غريبه و اقاقيا» با بیان اینکه بیش از35 سال است  به صورت حرفه ایی می نویسد ،گفت :اولین داستانم را در 16 سالگی نوشتم و نخستین داستانم در 17 سالگی در یکی از نشریات تهران منتشر شد و در یک مسابقه داستان نویسی هم مقام آورد .

شیرزادی ادامه داد :من حتی پیش از آنکه کتابی به دست نشر بسپارم خودم را داستان نویس حرفه ای می دانستم و فکر نمی کنم اشتباه کرده باشم .

وی با اشاره به  پیوند  نداشتن شغل روزنامه نگاری با نویسندگی گفت: من پیش از اینکه روزنامه نگار شوم، شغل های متعددی تجربه کردم وقتی که وارد این حرفه شدم ، دریافتم که هیچ پیوندی میان روزنامه نگاری و داستان نویسی نیست . 

نويسنده رمان «هلال پنهان» ادامه داد :روزنامه نگاری مثل پاره ای دیگر از مشاغل از جمله پزشکی ،زیست شناسی انسان را با مجموعه متعددی از پرسش ها روبرو می کند واین پرسش های متعدد در بستر روزنامه نگاری وجستجوگری موجب کشف جنبه های پنهان قضایا می شود .

وی معتقد است که این روحیه جستجوگری موجب درون کاوی بیشترش در داستان هایش شده است. داستان هایی که در ژانر پلیسی نمی گنجد، اما نویسنده برای خلق آن،جان مایه داستان را به خوبی واکاوی کرده ، شیوه ای که بسیاری را وا می دارد  سبک او را پیچیده بخوانند.

این نویسنده حرفه ای معتقد است که نویسنده تا آخرین لحظه حیات باید بنویسد و یک نویسنده هر ثانیه باید بر قابلیت ها و ظرفیت ها خود، چیزی بیفزاید .

برگزیده بیست سال داستان نویسی افزود :من هرروز وهر شب می نویسم و معتقدم که عرصه نویسندگی هر لحظه افق های جدیدی را پیش روی نویسنده می گشاید و یک نویسنده در تمام لحظات باید درگیر داستان باشد .

وی افزود : اكنون هم برخی از روزنامه نگاران نسل جوان داستان هم می نویسند، اما بسیاری از این نوشته ها در مرحله پیش داستان قرار دارند و بی شک روزنامه نگاران مولف که دارای ذوق و قریحه اندخیلی سریعتر در حرفه خود موفق می شوند .

شیرازدی با اشاره به برخی از نویسندگان برجسته و حرفه ای که زمانی روزنامه نگار بوده اند ، گفت :"یوسا " ، "گراهم گرین" و برخی دیگر از نویسندگان مطرح و حرفه ای جهان زمانی روزنامه نگاری می کردند ، حتی برخی تا آخرین لحظه به این حرفه ادامه داده اند .

وی درباره وسواسی که برای انتشار داستان هایش دارد، گفت: برخی فکر می کنند که من نویسنده وسواسی هستم و خیلی زیاد روی بازنویسی و ویرایش داستان هایم کار می کنم ،اما چنین نیست .

نويسنده «نشسته در غبار»ادامه داد: وقتی اجرای اول داستان را که به تعبیری با یک کشف و شهود همراه است ،می نویسم. داستان را کنار می گذارم و پس از مدتی دوباره  سراغش می روم و یک بار دیگر آن را ویرایش می کنم و دیگر کار تمام شده است !

وی با اشاره به بسیاری از نویسندگان که بارها و بارها یک اثر را ویرایش می کنند گفت :وقتی یک داستان در اجرای اول بارقه و روح داشته باشد، بی شک همانند یک تکه الماس هر چه تراش بخورد به تعبیری پخته تر می شود . اما این دلیل نمی شود که یک اثر را بارها و بارها بازنویسی کنیم.

شیرازدی بیشتر تمایل دارد  آثارش از کیفت بالایی برخوردار باشند و معتقد است کمیت نقش تعیین کننده ای در حرفه ای بودن یک نویسنده ندارد .

نویسنده کتاب" یک سکه در دوجیب"با اشاره به بهرام صادقی که تنها 21 داستان کوتاه و یک رمان کوتاه به نام "ملکوت" دارد، گفت :با اینکه از نظر برخی ،تعداد آثار بهرام صادقی بسیار کم است، اما به طور قطع او یکی از بهترین داستان نویسان مطرح ایران است که کیفیت آثار او از بسیاری از نویسندگان که حداقل 20 عنوان کتاب در پرونده خود دارند ،بهتر است .

وی افزود: به هر تقدیرهر کسی نویسندگی را به شیوه خاص خود دنبال می کند ،اما من معتقدم یک نویسنده باید 24 ساعته نویسنده باشد . نباید یک نویسنده وقتی که تنها پشت میزش می نشیند ،بنویسد .

شیرزادی با بیان این مطلب که یک نویسنده با ید فراتر از زمان پیش برود، افزود:یک نویسنده باید مثل ورزشکار مراقب شرایط موجود و فرم خود باشد و باید به تعبیری گاه زاهدانه و گاه مرتاضانه ازخودش مراقبت کند .

وی افزود :همه براساس شرایط اجتماعی و حوادث متعددی که پشت سر می گذارند،گاه درزندگی کم می آورند، اما یک نویسنده و هنرمند واقعی نباید اجازه بدهد ،یاس و ناامیدی و بخش منفی زندگی براوغلبه کند.مثلا وقتی شرایط چاپ یک اثر فراهم نمی شود ،این معضل نباید یک نویسنده را ازادامه کار وادارد .

شیرزادی درباره مدت زمانی که داستان هایش در ذهن اش ساخته و پرداخته می شوند، گفت:براساس ظرفیت ها و قابلیت های داستان هایم اين مدت زمان فرق می کند ، گاه یک داستان هفته ها در ذهنم بالا و پایین می رود و گاه یک روز طول می کشد ،اما اگر خواه و ناخواه نوشته نشود، پژمرده می شود .

وی در بیشتر مواقع اجازه می دهد همراه جریان داستان باشد و برای داستان اش پایانی پیش بینی نمی کند . البته برای او پلات یا پیرنگ داستان از اهمیت بالایی برخوردار است و پلات را اساس داستان می داند ومعتقد است بر اثر تجربه، پلات و صناعت ادبی برای او درونی شده اند .

شیرزادی درباره شیوه انتخاب شخصیت هایش گفت :در بیشتر موارد شخصیت داستان هایم ترکیبی از چند شخصیت هستند که در ذهنم شکل می گیرند و به تعبیری معتقدم نویسنده راستین ،حتی نوعی شفقت نسبت به شخصیت های منفی که خلق می کند ، دارد.

وی درباره حضور برخی از شخصیت های داستان هایش در دیگرآثارش گفت:در بسیارازموارد بی آنکه تصمیم گرفته باشم، داستان هایم شخصیت محوری دارند. مثلا در رمان "هلال پنهان" که درباره جنگ ایران و عراق است شخصیتی به نام "سروان ابراهیم يار زاولی" وجود دارد که این شخصیت بی آنکه متوجه باشم، زمانی که داشتم داستان "یک سکه در دو جیب "را می نوشتم یک لحظه جلوه فرعی کرد و نقش تعیین کننده ای در سرنوشت شخصیت ومسیر داستان بازی کرد .

شیرزادی با بیان این مطلب که شخصیت داستان هایش برایش زنده اند، گفت :البته نباید این سخن من را نوعی سبک انگاری کنید ،چرا که بسیاری از شخصیت هایی که در داستان هایم خلق کرده ام بسیار زنده ترازآدم های اطرافم هستند .


وی نویسندگی را بهترین شیوه  براي رسیدن به عرصه دموکراسی می داند و معتقد است :تا زمانی که نویسنده ای آزادی ذهنی نداشته باشد ، نمی تواند صداهای مختلفی را در رمانش خلق کند، درغیراین صورت تمام صدا های مخالف یک رمان در بطن خفه خواهند شد .

شیرزادی تخیل را یکی از عناصر اصلی شاکله داستان می داند که بدون آن داستانی خلق نخواهد شد .تخیل از دیدگاه او سکوی پرتاب و انگیزش یک نویسنده برای نوشتن است .

وی درباره نحوه بازتولید واقیعت بیرونی در داستان هایش گفت :واقیعت بیرونی از کیفیت راز آمیزی برخوردار است که اگر نویسنده بخواهد خود را وقف آن بکند تا این رازآمیزی را کشف کند ،زمان را از دست داده است ، واقیعت بیرونی، باید سکوی پرش نویسنده باشد . 

نويسنده «با هم در غربت» افزود :مثلا کافکا در رمان مسخ در طول داستان وجوه انسانی را چنان در شخصیت سوسک شده داستان نشان می دهد که هر چه پیش تر می رویم ،می بینیم این وجوه در دیگر افراد خانواده او بسیار کمرنگ است ، در واقع کافکا با خلق چنین فضایی می خواهد به مخاطب بگوید که بسیاری از افراد از خط حیوانیت هم پایین ترند .

وی با اشاره به رمان" مسخ" گفت :درواقع کافکا در نوع منحصر به فردی واقیعت بیرونی را در شکلی که بسیار درونی شده است، درونی و بازتولید می کند .


شیرزادی  معتقد است که بیشتر منتقدان برای بهره هاو غرض های شخصی یک اثر را نقد می کنند و خودشان کمتر از دانش بالایی برخوردارند.

شیرزادی مشکل نقد امروز را کم دانشی منتقدان و مطالعه شتاب زده تئوری نقد های غربی می داند که هر جا این گروه کم می آورند به تعبیری از دریدا ، فوکو و ... بهره می برند .


وی درباره کتابی كه درحال مطالعه آن است گفت : اكنون مشغول مطالعه کتابی به نام چه "کسی پلامینو مولرو را کشت "نوشته "یوسا "با ترجمه خوب "احمد گلشیری" هستم ، نمی دانم چرا این کتاب در تمام این مدت از نگاه من مخفی مانده است .

شیرزادی معتقد است یوسا تنها با نوشتن این رمان شایسته دریافت جایزه نوبل است .جایزه ای که سال ها از آن محروم شده و به نویسندگانی چون" اورهان پاموک" تعلق گرفته است ، البته اوخوشحال است که نویسنده ای از کشور همسایه این جایزه را به خانه بردهاما این دلیل نمی شود که یوسا و پاموک را در یک حد و اندازه بداند.


وی درباره تاثیر جوایز ادبی بر اقبال یک اثر گفت : نقش جوایز ادبی بی شک در اقبال یک اثر انکار ناپذیر است ، اما متاسفانه بسياري از جوایز داستانی بیشتر به صورت یک باند در آمده اند و هر نویسنده ای که جزء باند نباشد هرچند که حق اش است اما جایزه را به خانه نخواهد بردو از حق اش محروم می شود.

شیرزادی در پایان در توصیه به نویسندگان جوان گفت :نویسندگان در هر شرایطی باید دوام بیاورند و شکیبا باشند.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط