نويسنده كتاب «اسلام و جهانيسازي» گفت: اسلام با ايستادگي در برابر فرهنگ عامگراي غربي، زمينه را براي ايستادگي ساير فرهنگها در برابر جهانيسازي غربي فراهم آورد. درواقع، اسلام به عنوان پرچمدار فرهنگهاي خاصگرا در مقابل فرهنگ عام غربي، مقاومت را جهانيسازي كرده است.-
وي جهاني شدن را داراي انواع متعدد و سطوح گوناگون دانست و گفت: در جريان بررسي اين دو موضوع ميتوان دريافت كه آيا جهاني شدن اساسا يك تصوير ذهني ساخته غرب است يا پروسهاي است كه به هر حال در مناطق مختلف جهان محقق ميشود.
اميدي با بيان اين كه «جهانيسازي و جهاني شدن ميتوانند در اشكال مختلف، بروز و ظهور داشته باشند» گفت: با دقت در تاريخ ميتوان شواهدي يافت كه مصداق مراحل مختلف جهاني شدنند. در دورههايي از تاريخ، يك امپراتوري با تصرف مناطق وسيعي، سبب انتقال فرهنگ، اقتصاد و سياست كشورش به آن مناطق ميشد.
اين نويسنده ادامه داد: عدهاي جهاني شدن را حاصل فشردگي زمان و مكان ميدانند، در حالي كه اگر اين پديده را در طول تاريخ صادق بدانيم، در اين صورت، جهاني شدن تنها به معناي فشردگي زمان و مكان نخواهد بود، همان طوري كه بايد امكان وجود اين فشردگي در دنياي امروز را نيز بررسي كرد. پراكندگيهايي كه در ارايه تعريف جهاني شدن وجود دارند، نشان ميدهند كه هنوز امكان ارايه تعريف و مفهوم واحد از اين پديده وجود ندارد.
وي افزود: جهاني شدن در اشكال مختلفي ميتواند بروز يابد كه هر يك از آنها تعريف و اقتضاي خاص خود را دارند و اشتراكات و تمايزاتي از حيث هستيشناسي بين آنها موجودند. اگر جهاني شدن را يك واقعيت بدانيم، اين واقعيت ميتواند متكثر باشد، اما اگر آن را بر اساس مولفههاي ذهني خود تصور كنيم، با يك جهاني شدن انتزاعي روبهرو خواهيم بود. در اين صورت، هر فردي ميتواند تصوير مورد نظر خود را از جهاني شدن ارايه دهد. از اين طريق است كه جهانيسازي ماركسيستي، ليبراليستي و اسلامي شكل ميگيرند. برخي از ديدگاهها، جهاني شدن را پروسهاي بدون دخالت عامل انساني ميدانند و برخي ديگر، آن را پروژهاي با هدايت عوامل انساني قلمداد ميكنند.
اميدي جهانيسازي را موضوع بررسيهاي سه نسل از انديشمندان دانست و گفت: نسل نخست اين انديشمندان معتقد بودند كه سرمايهداري به طور خودكار به سمت جهاني شدن در حركت است. نسل دوم انديشمندان معتقدند حاكيمت ليبراليسم در عرصههاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي جهاني شده است. سومين نسل از متفكراني كه به نظريهپردازي درباره جهاني شدن پرداختهاند، بر اين باورند كه اين پديده در تمامي عرصهها حتي زندگي فردي رسوخ كرده است. اين در حالي است كه هيچ يك از اين گروهها، تعريف واحدي از جهاني شدن ارايه نكردهاند.
وي افزود: عدهاي جهاني شدن را به معناي غربي شدن ميدانند؛ اگر چنين معنايي را بپذيريم، بايد ببينيم فاكتورها، شاخصهها و اصول اين جهاني شدن، كدامند و آيا اسلام ميتواند با اين مباني سازگاري داشته باشد يا خير.
اميدي يادآور شد: در اين كتاب، جهاني شدن و جهانيسازي دو پديده جدا در نظر گرفته شدهاند. جهاني شدن يك پروسه است كه به هر حال اتفاق ميافتد، اما جهانيسازي، اهداف و نياتي دارد و عوامل انساني در آن دخيلاند. اين عوامل انساني، پيشرفتها و دستاوردهاي علمي را نيز در جهت اهداف خود به كار ميگيرند. طبق واقعيتهاي جاري جهان ميتوان دريافت كه اين هدف خاص، همان غربيسازي يا ليبراليسم است.
وي با اشاره به بررسي ظرفيتهاي اسلام براي جهاني شدن در كتابش گفت: اسلام ميتواند با نگاه نقادانه، مباني جهاني شدن غربي را زير سوال ببرد و آن را خدشهدار كند.
اميدي ادامه داد: از طريق مقابله اسلام با اهداف از پيش تعيين شده جهانيسازي غربي، ايده مقاومت شكل ميگيرد. اين مقاومت به خوبي در قيامهاي اخير كشورهاي عربي مشهود است. اسلام به عنوان يك فرهنگ خاص، با ايستادگي در برابر فرهنگ عامگراي غربي، زمينه را براي ايستادگي ساير فرهنگها در برابر جهانيسازي غربي فراهم آورده است. اسلام در دنياي كنوني، پرچمدار فرهنگهاي غيرغربي در مقابل فرهنگ غربي است و با اين كار، مقاومت را جهانيسازي ميکند. در همين راستا ميتوان انقلاب اسلامي را بزرگترين فرصت براي جهاني شدن مقاومت دانست.
وي افزود: در واقع، اسلام با شناسايي فرصتها و تهديدهاي جهاني شدن، از فرصتهاي آن استفاده و تهديدهاي آن را خنثي ميكند. تهديدهاي جهاني شدن بر دو وجه دروني و بيرونياند. به عنوان مثال، وهابيت از جمله تهديدهاي دروني اسلام است. در واقع، وهابيت در برابر جنبشهاي بيداري اسلامي قرار گرفته و در پي سركوب آنهاست.
كتاب «اسلام و جهانيسازي» به زودي از سوي انتشارات جامعهالمصطفي العالميه منتشر ميشود.
نظر شما