جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰ - ۱۸:۳۰
كاكايي: مهم‌ترين مشكل كتاب‌هاي فلسفه، نپرداختن به دلمشغولي‌هاي انسان است

نويسنده و استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شيراز گفت: ما به آن بخش از فلسفه اسلامي كه مربوط به دلمشغولي‌هاي انسان است، به خوبي نپرداخته‌ايم و اين مهم‌ترين مشكل كتاب‌هايي است كه امروزه در حوزه فلسفه اسلامي نوشته مي‌شوند.-

حجت‌الاسلام دكتر قاسم كاكايي در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، عنوان كرد: در فلسفه غرب با وضعيت متفاوتي روبه‌روييم. فلسفه غرب در دوره جديد نهضتي را تجربه كرد كه دغدغه‌هاي انسان را محور خود قرار داد.

كاكايي توضيح داد: فيلسوفان غرب در اين دوره، در پي پاسخ به سوالاتي مانند رابطه انسان با خدا و جهان برآمدند و به همين دليل، شايد بسياري از اهالي فلسفه و همچنين دانشجويان اين رشته در كشورمان تصور كنند كه فلسفه غرب بيش از فلسفه اسلامي به سوالات انسان امروز پاسخ مي‌دهد؛ اين در حالي است كه فلسفه غرب نيز به بحث‌هايي تحت عنوان كلام جديد و فلسفه‌هاي مضاف گرايش يافت. به همين دليل مي‌توان مدعي شد كه فلسفه غرب در دوره حاضر در حال تبديل شدن به نوعي كلام است.

وي اظهار كرد: در بحث از زوال فلسفه، ابتدا بايد مرادمان از ركود فلسفي را مشخص كنيم. تفكر در برخي از دوره‌ها در حل مسايل بشر ركود مي‌كند اما اين ركود، متوجه ذات فلسفه نيست. گاهي اوقات، انسان‌هاي يك زمانه به اندازه‌اي در مسايل جزيي زندگي‌شان غرق مي‌شوند كه از تفكر كلي و انديشيدن به مسايل كلي بازمي‌مانند.

نويسنده و استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شيراز زوال تفكر در جوامع مختلف را برخوردار از رويكردهاي عملي مانند دنياگرايي و اصالت لذت دانست و گفت: جنبه علمي را نيز مي‌توان براي اين ركود قايل شد، زيرا در برخي از دوره‌ها، علوم مختلف از درجه اعتبار بيشتري نسبت به فلسفه و تفكر برخوردار بودند.

كاكايي درباره امكان ارزيابي ركود فلسفه اسلامي در زمانه حاضر گفت: اين موضوع امكان‌پذير است. بايد توجه داشته باشيم كه خود فلسفه ركودبردار نيست و رد يا پذيرش فكر فلسفي نيز مستلزم انديشيدن است. فلسفه اسلامي كنوني به دليل پيوند نداشتن با دغدغه‌هاي انسان امروز پويايي و سرزندگي خود را تا اندازه زيادي از دست داده است.

نويسنده كتاب «وحدت وجود: به روايت ابن‌عربي و مايستر اكهارت» ادامه داد: فلسفه اسلامي به فهم چيستي دغدغه‌هاي انسان معاصر و پاسخ‌گويي به آن‌ها كمك چنداني نمي‌كند و به همين دليل، با دانشجوياني برخورد مي‌كنم كه با وجود تحصيل فلسفه، لذت فلسفه را درك نكرده‌اند و مسايل فلسفه اسلامي براي آنان ملموس نيست، زيرا با دغدغه‌هايشان پيوندي ندارد.

وي درباره امكان پويايي دوباره فلسفه اسلامي گفت: حكمت متعاليه ملاصدرا قابليت پاسخ‌گويي به مسايل بشر امروز را دارد. ما دغدغه‌هاي انسان را بيشتر در عرفان اسلامي مي‌يابيم، چنانچه زنده بودن مثنوي پس از قرن‌ها نيز از همين ويژگي عرفان ناشي مي‌شود. مولانا در اين اثر، اگرچه به فلسفه مي‌تازد اما با زباني فلسفي جهان‌بيني خاصي ارايه كرده است كه دلمشغولي‌هاي انسان در مركز آن قرار دارد. اگر بتوانيم كار ملاصدرا را كه همان پيوند دادن فلسفه و عرفان است انجام دهيم، فلسفه اسلامي نيز پويايي خود را بار ديگر بازمي‌يابد.

نويسنده كتاب «هستي و عشق و نيستي» ركود فلسفه اسلامي در زمانه حاضر را امري مسلم و مطلق ندانست و گفت: فلسفه مبحثي خشك است كه اگر دغدغه‌هاي انسان را در نظر نگيرد، هر طبعي بجز طبع‌هاي عقلاني محض، نمي‌تواند آن را تاب بياورد.

وي بار ديگر بر ورود عرفان به فلسفه براي پويايي آن تاكيد كرد و گفت: عرفان، بيش از هر فلسفه‌اي جايگاه انسان را در اين جهان مد نظر دارد. اگر با اين نگاه، به حكمت متعاليه بنگريم، آن را فلسفه منزوي نمي‌يابيم.

مترجم كتاب «اقتدا به محمد(ص)» درباره كاركردهاي متفاوت فلسفه غرب و فلسفه اسلامي در دنياي امروز و تاثير آن بر پويايي فلسفي گفت: در توضيح اين موضوع، نكته‌اي را بايد در نظر بگيريم. هنگامي كه از فسلفه غرب سخن به ميان مي‌آيد، با مكاتب مختلفي روبه‌روييم كه از نيهيليسم تا اگزيستانسياليزم و پديدراشناسي را دربر مي‌گيرد. بنابراين، ما با يك فلسفه مشخص با عنوان فلسفه غرب مواجه نيستيم؛ برخلاف فلسفه اسلامي كه با وجود تفكيك در مكاتب مشاء، اشراق و متعاليه از جوهره و ذات يگانه برخوردار است.

كاكايي ادامه داد: فلسفه غرب مكتب واحدي نيست و نمي‌توان گفت كه اين فلسفه منشا متحول شدن علوم و توسعه فناوري شد، بلكه شيوه انديشيدني كه در غرب دوره جديد متداول شد و به روش تجربي معروف است، به پيشرفت علوم انجاميد.

وي با اشاره به مثبت نبودن تمامي دستاوردهاي فلسفه غرب گفت: توجه به اين نكته بسيار مهم است؛ پوچ‌گرايي و اومانيزم از دستاوردهاي منفي فلسفه غرب‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط