چهارشنبه ۷ دی ۱۳۹۰ - ۱۱:۰۵
فلسفه اسلامي را نه خوب نوشته‌ايم و نه خوب مي‌دانيم

غلامحسين ابراهيمي‌ديناني در نشست «آراي جلال‌الدين دواني به روايت ديناني» گفت: متاسفانه ما تاريخ فلسفه اسلامي را نه خوب نوشته‌ايم و نه خوب مي‌دانيم. تاريخ تفكر عقلي ما نيز ماجراي غم‌انگيزي در جهان اسلام دارد، زيرا فلسفه در برخي دوره‌ها كفر محسوب مي‌شد. البته فلسفه هيچگاه اوج نداشت و باد به پرچمش نمي‌وزيد.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اين نشست با سخنراني غلامحسين ابراهيمي‌ديناني در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار شد. انتشار جديدترين كتاب ابراهيمي‌ديناني با عنوان «جلال‌الدين دواني، فيلسوف ذوق و تأله» بهانه برپايي اين نشست بود.

اين نويسنده ابتدا درباره انگيزه‌اش از نگارش اين كتاب گفت: دواني يكي از چهره‌هاي شاخص تفكر عقلي در جهان اسلام و وابسته به حوزه شيراز است.

وي فلسفه را با ساير دانش‌هاي بشري متفاوت دانست و گفت: فيزيكدانان خوبي داريم كه تاريخ فيزيك را نمي‌دانند اما فيلسوف خوبي كه تاريخ فلسفه نداند، وجود ندارد. اگر يك فلسفه‌دان سير تفكر را نداند، نقص بزرگي متوجه اوست و نمي‌توان او را فيلسوف ناميد. ملاصدرا بزرگ بود، زيرا تمام بزرگان پيشين خود را مطالعه كرده بود و مشكلات فلسفه را مي‌دانست.

ابراهيمي‌ديناني ادامه داد: متاسفانه ما تاريخ فلسفه اسلامي را نه خوب نوشته‌ايم و نه خوب مي‌دانيم. تاريخ تفكر عقلي ما ماجراي غم‌انگيزي در جهان اسلام دارد، زيرا فلسفه در برخي از دوره‌هاي تاريخ، ممنوع بود و كفر محسوب مي‌شد. البته فلسفه در هيچ دوره‌اي اوج نداشت و باد به پرچمش نمي‌وزيد. در همه دوره‌ها درك درستي از فلسفه وجود نداشته است. مردم فكر مي‌كنند فلسفه چيز بافتني است، زيرا فلسفه تاثير عملي ندارد و به همين دليل هواداري نيز ندارد. مخالفت با فلسفه زماني بيشتر مي‌شود كه حرفي ضد ديانت بزند، هرچند كه بسياري از سخنان فلاسفه با ظاهر ديانت ناسازگارند.

استاد و نويسنده فلسفه ادامه داد: با وجود چنين محدوديت‌هايي، فيلسوفان بزرگي در ايران رشد كردند. 90 درصد فلاسفه مسلمان ايراني‌اند و آن 10 درصد ديگر نيز اندلسي‌اند. در كشورهاي عربي حتي يك فيلسوف سراغ ندرايم؛ البته در تمام علوم اسلامي، قلم به دست ايرانيان بوده است. فلسفه تا سه قرن نخست اسلام رواج نداشت و با ترجمه آثار فلاسفه يونان در زمان هارون و مامون بود كه فلسفه وارد جهان اسلام شد.

وي افزود: در اين هزار سالي كه گذشت، فلاسفه كوچك و بزرگ زيادي داشتيم. سه حوزه فلسفي را مي‌توان در اين مدت مشخص كرد. از واژه «حوزه» به جاي «مكتب» استفاده مي‌كنم، زيرا آن را درست‌تر مي‌دانم. حوزه شيراز توسط چند فيلسوف و متكلم شكل گرفت كه دواني، صدرالدين دشتكي و غياث‌الدين منصور دشتكي، از جمله آن‌ها بودند. اين حوزه در قرون نهم و دهم هجري فعال بود. سپس در قرن يازدهم، حوزه اصفهان با ميرداماد و شاگردانش شكل گرفت و با ملاصدرا و شاگردانش ادامه يافت. حدود صد سال پيش نيز حوزه تهران با چهره‌هايي مانند «حكيم جلوه» شكل گرفت.

ابراهيمي‌ديناني ادامه داد: اين كتاب را نوشتم، زيرا تاكنون توجه زيادي به دواني نشده است. او شديدا قايل به اصالت ماهيت بود، در حالي كه از ملاصدرا به اين سو، همه طرفدار اصالت وجودي شدند و دواني به سايه رفت. از سوي ديگر، دواني يك اشعري تمام عيار است، در حالي كه اشعريت با فيلسوف بودن مانند كارد و پنيرند. در اين كتاب انديشه دواني را بررسي كردم، زيرا او با وجود اشعري بودن و نواقصي كه در بحث اصالت ماهيت دارد، مرد بزرگي است و تفكر بسيار درخشان و پويايي دارد.

وي به اتصال معنوي دواني اشاره كرد و گفت: او سني مذهب بود اما در سفري كه به عراق داشت، به زيارت حضرت علي(ع) رفت. كنار رود فرات حالتي به او دست داد كه از آن با نام «مبشره» ياد مي‌شود. مبشره، شبه‌الهام است و نه در خواب است و نه در بيداري. او از اين حالت خود نقل مي‌كند كه ديدم حضرت علي‌(ع) به من گفت چيزي بنويس. او رساله «زوراء» را نوشت كه كوچك‌ترين كتاب اوست اما محتواي مهم و عميقي به ويژه در حوزه فلسفه دارد. فكر مي‌كنم ملاصدرا نيز از اين كتاب استفاده زيادي كرده است.

ابراهيمي‌ديناني درباره تفاوت‌هاي دواني و ملاصدرا گفت: ملاصدرا عالم را «فقر» مي‌داند اما دواني عالم را «نسبت» قلمداد مي‌كند. نسبت هميشه در غير است و ما هميشه منسوب را مي‌بينيم، زيرا نسبت را نمي‌توان ديد. دواني اين انديشه را «ذوق و تاله» ناميد. او هستي را «واجب الوجود» و غير حق‌تعالي را «نسبت» مي‌داند. او در اين انديشه به قدري به عرفا نزديك مي‌شود كه تو گويي عارف شده است. اين مرد بزرگ مجهول بود و من در اين كتاب سعي كردم حق او را ادا كنم.

وي افزود: دواني علاوه بر استفاده از بركت امام علي(ه)، كتاب‌هاي شيخ اشراق را نيز مطالعه كرد و شرحي بر «هياكل النور» او نوشت. در واقع، نور اشراق نيز بر او تابيدن گرفته بود. من در اين كتاب تنها به انديشه فلسفي و عرفاني او پرداختم و كاري به انديشه‌هاي كلامي او نداشتم. دواني مهم‌ترين شخص حوزه شيراز است.

ابراهيمي‌ديناني به برخي ديگر از ويژگي‌هاي ديگر دواني اشاره كرد و گفت: او بسيار استاد ديده بود و شاگردان بسياري تربيت كرد. شاگردان او بيشتر از كشور تركيه و هند بودند و به همين دليل است كه دواني در تركيه امروز، بيش از هر فيلسوف مسلمان ديگري شناخته مي‌شود. متفكر ايراني ديگري كه در غيرايران معروف‌تر است، ابوحامد محمد غزالي است. در تمام جغرافياي اسلام، غزالي را نخستين انديشمند مسلمان مي‌دانند. شايد ابراز نظر او درباره كربلا باشد كه اين بي‌توجهي را سبب شده است. او معتقد بود كه در قضيه كربلا حق با امام حسين(ع) بود اما ما حق نداريم كه معاويه و يزيد را لعن كنيم، زيرا آنان صحابي‌اند و صحابه را نبايد لعن كرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط