سه‌شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۸
ما از عمق فرهنگ خود غافليم

نشست خصوصي كتاب ماه فلسفه با كريم مجتهدي، استاد فسلفه غرب در سراي اهل قلم برگزار شد. وي در اين نشست گفت: درد ما اين است كه به سطحي‌انديشي‌مان رضايت داده‌ايم. غرب‌زدگي ما نيز همان سطحي‌زدگي است. فاجعه اين نيست كه چرا كانت و هگل را نفهميده‌ايم، فاجعه آن‌جاست كه از عمق فرهنگ خود غافليم.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، در نشست  عصر ديروز (دوشنبه 17 بهمن) كه با هدف تهيه مطلبي درباره زندگي و انديشه دكتر مجتهدي براي انعكاس در كتاب ماه فلسفه برپا شد اين محقق درباره چگونگي ورودش به دنياي فلسفه گفت: من در دبيرستان‌هاي «فيروز بهرام» و «البرز» تحصيل كردم. در آن دوران جوان‌ها بيشتر به رشته‌هاي فني و مهندسي و طب گرايش داشتند. در اين شرايط شايد من از روي يك عناد كودكانه، فلسفه را برگزيدم تا از اين طريق، رشته‌اي را كه ديگران برمي‌گزينند انتخاب نكرده باشم. با وجود مخالفت والدينم، براي ادامه تحصيل در رشته فلسفه به دانشگاه سوربن فرانسه رفتم ضمن اين‌كه به زبان فرانسه آشنا بودم، زيرا در منزل، معلم فرانسه داشتيم.

وي، از «گورويچ»، «گوندياك»، «ژان وال» و «ژان پياژه» به عنوان استادان معروف خود در سوربن نام برد و گفت: در ابتداي ورودم به سوربن براي تحصيل فلسفه، خود را دانشجوي متوسط و بي‌استعدادي مي‌ديدم اما پس از موفقيت در امتحان مقدماتي ورودي اين دانشگاه از قيد اين تفكر آزاد شدم و ديگر آن حالت درخودفرورفتگي و نااميدي را نداشتم. احساس مي‌كردم مي‌توانم همه چيز را بخوانم و بفهمم. اين احساس را مديون فرانسويان هستم. آنان بر اين باورند كه اگر چيزي نيستي اما درهاي آينده همواره به رويت باز است و هيچ عاملي نمي‌تواند جلوي عشق تو به كار و تحصيل را بگيرد.

مجتهدي درباره معيار انتخاب موضوعات كتاب‌هايش گفت: من در درجه نخست خود را يك معلم مي‌دانم. بيشتر از پنجاه سال است كه تدريس مي‌كنم و كتاب‌هايم نيز بر حسب برنامه درسي‌ام نوشته شده‌اند. درباره كانت، دكارت، لايب‌نيتس و اسپينوزا بسيار خوانده‌ام و درس داده‌ام بنابراين، درباره آن‌ها كتاب نوشتم.

وي درباره آخرين كتابي كه از او منتشر شده است گفت: اين اثر به لايب‌نيتس مي‌پردازد. او سخت‌ترين فيلسوف آلمان است، زيرا معلم نبود و به همين دليل نمي‌توانست افكارش را منظم بيان كند و دچار پراكنده‌گويي است. اين پراكنده‌گويي در عين حال به وحدت مي‌رسد و نشان دادن اين وحدت در عين كثرت، بسيار مشكل است.

مجتهدي درباره انگيزه‌هايش از معرفي فلاسفه غربي به ايرانيان گفت: من به آموزش اعتقاد دارم، زيرا خودم از آموزش بهره زيادي برده‌ام. من يك ايراني‌ام و مي‌خواهم تمام شرايط ايران را بفهمم. به هيچ قيمتي نمي‌توانم خود را غيرايراني بدانم. من به كشورم بازنگشتم كه تنها كانت و دكارت درس بدهم، بلكه مي‌خواهم مردم كشورم را متوجه اهميت تفكر كنم. تفكر بايد اهميت پيدا كند حال با لفظ فلسفه و يا هر لفظ ديگري. اين‌كه گفته مي‌شود فكر كردن زياد، آدم را ديوانه مي‌كند نادرست است؛ همين جهان‌بيني ما را فلج كرده است و فلج خواهد كرد.

وي افزود: درد ما اين است كه به سطحي‌انديشي خودمان رضايت داده‌ايم. غرب‌زدگي ما نيز به معناي سطحي‌زدگي ماست. ما هيچ چيز از غرب نمي‌دانيم اما غرب‌زده شديم. فاجعه ما اين نيست كه چرا كانت و هگل را به خوبي نفهميده‌ايم، فاجعه آن‌جاست كه از عمق فرهنگ خودمان غافليم. شايد با دقت در فلاسفه غربي اين عمق را بتوانيم دريابيم.

مجتهدي با انتقاد از كم‌كاري ايرانيان درباره بررسي سنت فلسفي‌شان گفت: آن‌چه ما درباره اين سنت فلسفي مانند انديشه ابن‌سينا انجام داده‌ايم، صوري است. ما حتي مفهوم ديالكتيك را نيز به صورت صوري به كار مي‌بريم، در حالي كه استفاده زيادي از آن مي‌كنيم.

وي از علاقه‌مند نبودنش به عرفان سخن گفت و بيان كرد: من اين سخن را كه بايد شب‌زنده‌داري كرد و به حقايقي رسيد قبول ندارم. من حقيقتي را مي‌خواهم كه با بيدار شدن به دست آيد نه با نخوابيدن! حرفي كه عرفا مي‌زنند درست است اما من تنها فسلفه را مي‌پسندم و اين نظر من است. در واقع با فلسفه نمي‌توان حقيقتي را دريافت، بلكه فلسفه تنها تهييج مي‌كند.

مجتهدي درباره تاريخ فلسفه‌نويسي گفت: تاريخ فلسفه، قبرستان فلاسفه نيست. در واقع فرهنگ فلسفي مانند درخت نخل است كه اگر شاخه‌هاي آن را قطع كني خواهد خشكيد. اگر ما آن چه را متقدمان ما گفته‌اند در نيابيم، فرهنگ‌مان خواهد خشكيد. فلسفه سنتي ما حدود دويست سال است كه ديگر جوششي ندارد. ما نمي‌توانيم اين جوشش را به فلسفه‌مان برگردانيم، مگر آن‌كه به ريشه‌هاي آن فكر كنيم.

وي درباره دليل نپرداختن به فلاسفه پست‌مدرن در كتاب‌هايش گفت: من پايه‌هاي محكم‌تري را جست‌وجو مي‌كنم خيلي دلم نمي‌خواهد نوگرا باشم، تنها مايلم با استحكام بيشتري كار كنم. من به متقدمان فلسفه جديد غرب مي‌پردازم، زيرا دانستن آن‌ها برايمان واجب است؛ براي مثال نمي‌توان مشغول تحصيل ادبيات فارسي شد و شاهنامه فردوسي و آثار سعدي نخواند و يك‌راست سراغ شعر نو رفت. مي‌خوهم كارهاي بنيادي‌تري انجام دهم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط