رحمتي در گفتوگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، عنوان كرد: در دوران حاضر به جرياني شبيه به نهضت ترجمه قرون نخستين اسلام نياز داريم. اين نياز، امري قطعي است و كمتر فرد آشنا با واقعيت فرهنگي كشورمان درباره اين موضوع ترديد دارد. عدهاي از شكل گرفتن چنين نهضتي در ايران از چند دهه پيش تاكنون سخن ميگويند، در حالي كه اين موضوع جاي بحث دارد و نميتوان آن را به سادگي پذيرفت.
وي درباره ويژگيهاي نهضت ترجمه كه ممكن است در هر دوراني شكل بگيرد، گفت: نهضت ترجمه بايد به عنوان يكي از ابعاد فرهنگي جامعه ما تلقي شود، به گونهاي كه اگر در آينده درصدد مشخص كردن دورههاي تاريخ تفكر در ايران برآييم، نه تنها نتوانيم آن نهضت را ناديده بگيريم، بلكه آن را به عنوان يكي از ويژگيهاي عصر مورد نظر به حساب بياوريم.
رحمتي ادامه داد: متاسفانه با وجود نيازمان به شكلگيري نهضت ترجمه با ويژگيهايي كه به آنها اشاره كردم، هنوز چنين جرياني در ايران شكل نگرفته يا دستكم به صورت مطلوبي تحقق پيدا نكرده است. آنچه امروز به عنوان فعاليتهاي ترجمهاي با آن مواجهيم، بسيار كمتر از آن چيزي است كه بايد انجام شود. در سالهاي اخير بارها اظهارنظرهاي افراد را مبني بر اينكه ترجمه در كشورمان برنامه مشخصي ندارد، شنيدهايم.
مترجم كتاب «ده خطاي فلسفي» نهضت ترجمه قرون نخستين اسلام را با جريان ترجمهاي امروز در حوزه فلسفه مقايسه كرد و گفت: جريان ترجمه معاصر نسبت به قرون دوم و سوم هجري به لحاظ برنامهريزي بسيار عقبتر است. گفته ميشود كه در آن دوران بيتالحكمهاي تاسيس شد كه ميتوان آن را به دارالترجمههاي امروزي شبيه دانست. در اين مكان، كارشناساني درباره اينكه چه متوني براي ترجمه انتخاب شوند، تصميمگيري ميكردند. متاسفانه جريان ترجمه امروز ما حتي در حد نهضت ترجمه آن دوران هم نيست.
رحمتي افزود: گاهي مترجمان ما در ميان ساير اقشار فرهنگي كشور، بيپناهترين افرادند. در اين سالها افرادي را ديدهام كه استعداد تبديل شدن به مترجمان قابل را داشتند اما چون كار ترجمه، آينده مطمئني ندارد و هيچ برنامهاي براي حمايت از ترجمه و مترجمان وجود ندارد، اغلب اين افراد به مشاغل و حوزههاي ديگر روي ميآورند. متاسفانه كار ترجمه در كشور ما بياجر و مزد است.
وي ضمن انتقاد از حمايت نشدن مترجمان از سوي نهادها گفت: با وجود آنكه برخي از نهادها ادعاي حمايت از ترجمه و مترجمان را دارند اما در عمل، حمايتي انجام نميشود. بيشترين آثار ارزشمند ترجمهاي ما مرهون تلاشهاي فردي افرادي است كه به دليل علايق شخصي و مسووليتهايي كه در برابر جامعه احساس ميكنند، دست به ترجمه ميزنند. براي نمونه، محمدحسن لطفي آثار فلاسفه يونان را به فارسي برگرداند كه كار بسيار مفيدي براي جامعه علمي بود اما اين كار او حاصل تلاش فردي بود و حتي موسساتي كه ترجمههايش را منتشر كردند نيز خصوصي بودند.
مترجم كتاب «واقعنگاري رنگها و علم ميزان» به كمارزش بودن ترجمه در پژوهشهاي دانشگاهي دانشجويان و استادان اشاره كرد و گفت: كار ترجمه در ردهبنديهاي دانشگاهي استادان، كمترين امتياز را دارد. اين موضوع درباره پاياننامههاي دانشجويي نيز صادق است و استادان معمولا دانشجويان را از ارايه ترجمه به عنوان پاياننامه منصرف ميكنند. اين موضوع نشان ميدهد كه ما اراده ملي و عمومي براي سامان دادن ترجمه در كشورمان نداريم، به نحوي كه بتوان عنوان «نهضت» را بر آن اطلاق كرد.
وي افزود: وقتي دستكم در حوزه فلسفه چنين نهضتي را نداريم و حتي مقدمات آن نيز فراهم نيست، طبيعي است كه مترجمان چيرهدستي نيز در اين حوزه نخواهيم داشت. يك مترجم صاحب صلاحيت در حوزه فلسفه بايد تمام عمر مشغول تحقيق، مطالعه و زبانآموزي باشد اما وقتي حمايتي از اين مترجم صورت نگيرد، او مجبور خواهد بود براي گذران زندگياش به كار ديگري بپردازد و وقت اندكي را به ترجمه اختصاص دهد و بنابراين، به مترجمي چيرهدست تبديل نخواهد شد.
رحمتي كميت آثار ترجمهاي را كماهميتتر از كيفيت اين آثار دانست و گفت: كميت آثار ترجمهاي موضوع مهمي است اما كيفيت، بسيار مهمتر از آن است. اين آثار بايد تاثيرگذار و قابل استفاده باشند. براي داشتن چنين ترجمههايي بايد مترجماني را تربيت كنيم كه دست كمي از نويسندگان آثار نداشته باشند.
وي افزود: يك اصل در ترجمه وجود دارد مبني بر اينكه يك مترجم ايدهآل براي ترجمه يك متن يا بايد در حد نويسنده باشد يا دست كمي از او نداشته باشد. براي آغاز كردن نهضت ترجمه در حوزه فسلفه بايد چنين مترجماني داشته باشيم.
رحمتي به لزوم بومي شدن متون فلسفي غرب اشاره كرد و درباره آن توضيح داد: بسياري از متون فلسفي غرب زماني براي خواننده فارسي قابل استفاده خواهند بود كه رنگ و بويي بومي داشته باشند، نه به اين معنا كه محتواي آنها تغيير يابد، بلكه مترجم به گونهاي متن را به زبان فارسي منتقل كند كه با نيازهاي فارسيزبانان منطبق باشد. يك مترجم خوب بايد بتواند مقدمه و تحليل مفيدي به متن اصلي بيفزايد. ترجمه برخلاف تصور عموم، برگردان يك متن به زبان دوم نيست، بلكه خلق يك متن به زبان ديگر است. مترجم بايد متني را خلق كند كه ارزشي برابر با متن اصلي را داشته باشد.
وي افزود: تحقق چنين شرايطي در حوزه ترجمه متون فلسفي تنها در پرتو شكلگيري نهضت ترجمه رخ ميدهد، اگرنه كار ترجمه را بايد به اتفاق بسپاريم و شايد مترجماني پيدا شوند كه يا با همت فرديشان ترجمههايي خوب خلق كنند يا ترجمههايي ناقص ارايه كنند كه هيچ سودي به حال جامعه نداشته باشند.
مترجم كتاب «نقد عقل عملي» درباره وجوه ديگري از مضرات ترجمههاي مغلوط و ناقص گفت: با وجود چنين ترجمههايي، مترجمان متبحر با وجود توانايي ارايه ترجمه خوب از آن آثار، دست به ترجمه آنها نميزنند، زيرا به هر حال ترجمهاي هرچند ناقص از اين متون موجودند.
وي براي سامان يافتن اوضاع ترجمه آثار فلسفي در كشور پيشنهاد كرد: اين حوزه نياز به ترجمههاي گروهي دارد. بنابراين، نياز داريم كه گروههاي ترجمه تشكيل دهيم و از آنها حمايت كنيم. با امكانات كنوني، ساماندهي و حمايت از چنين گروههايي ميسر نيست. بخشي از بودجه فرهنگي را ميتوان به اين موضوع اختصاص داد، چرا كه موضوع ترجمه، چندان ساده نيست كه بخواهيم به سادگي از كنار آن بگذريم.
شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۵:۴۵
نظر شما