پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
راضي ام كه مي توانم بخوانم و بنويسم

رضا داوري‌اردكاني، نويسنده كتاب «فلسفه معاصر ايران» در مراسم رونمايي از اين اثر گفت: شايد افرادي كه كتاب‌هايم را مي‌خوانند، مرا غرغرو و نوميد بدانند اما من نه بهانه‌گيرم و نه نوميد، بلكه انساني راضي‌ام. من از اين‌كه در آستانه هشتاد سالگي هنوز مي‌توانم كتاب بخوانم و بنويسم راضي‌ام. /

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، مراسم رونمايي از كتاب «تاريخ فلسفه معاصر ايران» نوشته رضا داوري‌اردكاني عصر چهارشنبه 17 اسفند، در سراي اهل قلم خانه كتاب برگزار شد. غلامحسين ابراهيمي‌ديناني، رضا داوري‌اردكاني و علي‌اصغر مصلح، سخنرانان اين مراسم بودند.

ما فلسفه معاصر نداريم

مصلح، مدرس فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، در اين مراسم گفت: دكتر داوري‌اردكاني عنوان «فلسفه معاصر ايران» را براي كتابش برگزيد، در حالي كه من هنوز چيزي به نام فلسفه معاصر ايران نمي‌شناسم. در واقع، مراد او از فلسفه معاصر برايم روشن نيست.

وي افزود: داوري‌اردكاني از جمله افرادي است كه طي چندين دهه، وضع تفكر در ايران را رصد كرده و مقالات و كتاب‌هاي زيادي در اين باره نوشته است. او بيش از هر فرد ديگري به نسبت فلسفه و فرهنگ توجه كرده است. اظهارنظر درباره مطالب اين اثر را به نوعي مي‌توان اظهارنظر درباره وضع فلسفه در ايران معاصر دانست. پرسش اصلي كتاب اين است كه فلسفه در ايران در دوره تجدد چه راهي را طي كرده.

مصلح ادامه داد: نويسنده اين اثر قائل به وجود فلسفه معاصر در ايران است، در حالي كه معتقدم ما هنوز فلسفه معاصر ايراني نداريم. اگر اين كتاب را نيز تا انتها بخوانيم، مقصود و مدلول فلسفه معاصر را نمي‌يابيم. تمامي كتاب‌هاي داوري‌اردكاني به تلقي او از فلسفه بازمي‌گردند اما او به طور واضح، مدلول فلسفه و فكر را نشان نمي‌دهد. نويسنده در اين اثر براي فلاسفه، نقش آموزگاري را قائل است اما در نهايت، نقش عارفان را در رقم زدن سرنوشت قوم، بالاتر از فلاسفه مي‌داند.

وي آن‌چه را در قلمرو فلسفه در صد سال اخير ارايه شده، ادبيات فلسفي و نه خود فلسفه دانست و گفت: نويسنده اين اثر، همواره به نسبت فلسفه و فرهنگ انديشيده و از شان و مقام فلسفه در زندگي ما پرسيده است و به درستي نتيجه مي‌گيرد كه فلسفه و زندگي ارتباط مشهودي با يكديگر ندارند اما در نهايت، تعقل است كه به جامعه سامان مي‌دهد.

استادان فلسفه امروز، غيرت فلسفي ندارند
مصلح بار ديگر بر فقدان فلسفه معاصر در ايران تاكيد كرد و گفت: استادان فلسفه امروز ما برخلاف استادان ديروز اين رشته، غيرت فلسفي ندارند. استادان فلسفه امروز به جزيره‌هايي تبديل شده‌اند كه هر يك فلاسفه مورد نظر خود را تدريس مي‌كنند. آنان دغدغه رسيدن به زبان فلسفي مشترك و مكتبي فلسفي را ندارند، در حالي كه براي تعين فلسفه معاصر بايد گوش دادن و گفت‌وگو كردن را آموخت.

وي با تاكيد بر اين كه فلسفه را نبايد امري انتزاعي و بي‌ارتباط با زندگي پنداشت، گفت: ما هنوز براي ايجاد ارتباط وثيق ميان فلسفه و زندگي تلاش چنداني نكرده‌ايم. اقرار به نداشتن يك فلسفه متعين، عاقلانه‌ترين اظهارنظر درباره فلسفه امروز است. 

من نه بهانه‌گيرم و نه نوميد، من انساني راضي‌ام
داوري‌اردكاني، آخرين سخنران مراسم رونمايي كتابش بود. وي گفت: ممكن است افرادي كه كتاب‌هاي مرا مي‌خوانند با خود فكر كنند كه نويسنده اين آثار چه انسان غرغرو و نوميدي است اما من نه بهانه‌گيرم و نه نوميد، بلكه برعكس انساني راضي‌ام. نمي‌گويم خوشبختم، زيرا هنوز معناي خوشبختي را نمي‌دانم.

وي درباره دلايل اين رضايت گفت: من از آن‌چه در كوچه و خيابان مي‌بينم و از اين‌كه فلسفه معاصر متعين نداريم، راضي نيستم، بلكه من از اين راضي‌ام كه در آستانه هشتاد سالگي قرار دارم و هنوز مي‌توانم كتاب بخوانم و بنويسم. من با آقاي مصلح كه معتقد است فلسفه معاصر ايراني نداريم، مخالف نيستم و با آقاي ابراهيمي‌ديناني نيز با وجود برخي اختلاف‌نظرها، مخالفتي ندارم. اظهارنظر اين افراد درباره من و كتابم نيز برايم خشنودكننده است.

داوري‌اردكاني به اشكال مصلح از كاربرد واژه «معاصر» در عنوان كتابش اشاره كرد و گفت: شايد اگر به جاي عنوان فعلي، عنوان «فلسفه در ايران كنوني» را انتخاب مي‌كردم، اين اشكال وارد نبود اما مقصود من از فلسفه معاصر، فلسفه‌اي است كه در كتاب‌ها و دانشگاه‌هايمان در اين دوران با آن سر و كار داريم. ما در دوران جديد، فلسفه را از اروپا گرفتيم. منظور من از «فلسفه معاصر ايران» اين نبود كه ما مكتب خاصي در فلسفه داريم، بلكه مقصودم اين بود كه فلسفه‌اي كه به فرهنگ ما وارد شده است، چه بر سر ما آورده و ما چه بر سر آن آورده‌ايم. مي‌خواستم ببينم فلسفه‌اي كه تنها به تكرار واژه‌ها محدود مي‌شود، چيست و همچنين چه ارتباطي مي‌توان ميان فلسفه و اموري مانند تكنولوژي يافت.

وي خودش را فردي متجدد و داراي تفكرات پست‌كانتي دانست و گفت: هميشه به اين فكر مي‌كنم كه ما چه هستيم، چه مي‌توانيم بكنيم، چه بايد بكنيم و اكنون چه مي‌كنيم؟ اين‌ها سوالاتي‌اند كه مورد پرسش فلاسفه قديم نبوده‌اند. من نسبت موضوعاتي را با فلسفه مي‌سنجم كه شايد به نظر عده‌اي ارتباطي با فلسفه نداشته باشند. از جمله مسايلي كه در پنجاه سال اخير مطرح شده‌اند، بحث سنت و مدرنيته است و كشورهاي جهان سوم و در حال توسعه محل و مصداق اين نزاع اند.

ما با فلسفه تفنن نمي‌كنيم
داوري‌اردكاني ادامه داد: ما مدام به استفاده غربيان از دانش مسلمانان از جمله ابن‌سينا اشاره مي‌كنيم اما غرب عين دانش دانشمندان ما را تكرار نكرد، بلكه بر اساس آن، طرحي نو درانداخت. اگر تعليمات مسلمانان در آن‌جا اثر كرد، پس چرا اين تعليمات در خود ما اثر نكرد و ما تنها به تكرار آن پرداختيم؟ شايد چنين مباحث و نزاع‌هايي فلسفي نباشند اما متعلق به زمانه پست‌مدرنند و بايد به بررسي آن‌ها پرداخت.

وي ادبيات فلسفي ايران در حوزه ترجمه را از جمله مسايل ديگر جامعه‌مان دانست و گفت: متاسفم از كتاب‌هاي فلسفي خوبي كه منتشر مي‌شوند اما هيچ‌كس نمي‌تواند آن‌ها را بخواند. من كه حدود شصت سال است سر در فلسفه دارم، اين كتاب‌ها را نمي‌فهمم! ديگر چه انتظاري مي‌توان از جواني داشت كه تازه آغاز به خواندن فلسفه كرده است.

داوري‌اردكاني همچنين خودش را يك پرسش‌گر دانست و گفت: من فارغ از تاييد يا نفي مساله‌اي، درباره آن مساله طرح پرسش مي‌كنم. اگر اين پرسش‌ها نباشند، فهم نظم، قانون، كاربرد و مصلحت ميسر نمي‌شود. گاهي اوقات نيز جست‌وجو براي يافتن پاسخ پرسش‌ها مهم است نه خود پاسخ‌ها، زيرا برخي سوالات، جواب مطلق ندارند.

وي در پايان گفت: فلسفه آموزگار ماست و ما با فلسفه تفنن نمي‌كنيم. فلسفه و تفكر مانند هوايي است كه در آن تنفس مي‌كنيم. شايد اين‌طور به نظر برسد كه فلسفه سودي ندارد اما اگر فلسفه نباشد، ابتلائات بزرگي پديد مي‌آيند.

در پايان مراسم، يادبودي از سوي علي شجاعي‌صايين، مديرعامل خانه كتاب به سخنرانان اين نشست اهدا شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط