چهارشنبه ۵ دی ۱۳۸۶ - ۱۲:۵۱
آن که زاده شدنش ضروری بود

اکبر رادی، نمایشنامه‌نویس، بامداد امروز دیده از جهان فروبست. دو سال قبل، برخی از صاحب قلمان عرصه ادبیات نمایشی چون محمود استاد‌محمد، علیرضا نادری، بهرام بیضایی و حسین یعقوبی، به مناسبت زادروز رادی یادداشت‌هایی را در اختیار رسانه‌ها قرار داده بودند که بخشی از آن در پی می‌آید.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اکبر رادی، نمایشنامه‌نویس و خالق آثاری چون «روزنه آبی»، «مرگ در پاییز»، «آهسته با گل‌سرخ» و «هاملت با سالاد فصل» كه مدتي از سرطان رنج مي‌برد، بامداد امروز، چهارشنبه، 5 دی، درگذشت.

وی شب گذشته به علت گرفتگی عروق به بیمارستان پارس تهران انتقال داده شد، اما در حالی که پزشکان او را برای اتاق عمل آماده می‌کردند، دیده از جهان فروبست. علت مرگ وی، عارضات ناشی از سرطان اعلام شده است.

رادی ۶۸ سال زندگی کرد و دست‌کم ۴۵ سال از سن خود را معطوف به نمایشنامه‌نویسی کرد.

اندکی بیش از دو سال قبل، برخی از صاحب قلمان عرصه ادبیات نمایشی چون محمود استاد‌محمد، علیرضا نادری، بهرام بیضایی و حسین یعقوبی، به مناسبت زادروز رادی یادداشت‌هایی را در اختیار پایگاه "ایران تئاتر" قرار داده بودند که بخشی از آن در پی می‌آید.

محمود استادمحمد: رادی روشنم کرد

تولد من ـ بي‌ترديد ـ به روزي شب صفت اتفاق افتاده، و صفت آن روزگار، تا بدين آزگار بر هستي‌ام سنگيني كرده است. ولي اندك موسمي‌ست كه سوسويي ا‌ست از يك روشناي دلپذير، تيرگي‌هاي صفت آن روزگارانم را پس مي‌زند.
اين سوسوي اميدوار كننده را از اكبر رادي دارم كه با هستي‌اش تشخص «زي نمايشنامه‌نويس» را بر دفتر زيست اهل قلم شاخص كرد. تاريخ ادب ايراني، در كنار زي فلاسفه و حكما و شعرا ....، امروز اگر ديواني به نام زي نمايشنامه‌نويسان دارد، از اكبر رادي دارد. بايد رادي به دنيا مي‌آمد، نمايشنامه‌ مي‌نوشت، نمايشنامه‌نويس مي‌شد، نمايشنامه‌نويسِ مطلق مي‌شد، به كمال هستي‌اش مي‌رسيد تا در آن كمال «زي نمايشنامه‌نويس» را به من بياموزد و روشنم كند.

بهرام بیضایی: قلم وامدار وی است

قلم وامدار وى است؛ و زبان امروز بى آزمون هاى او چالشى سترگ را كم داشت. در قحط نمايش - چه خواندنى، چه ديدنى، چه آموختنى - آغاز كرد، و بيش از چهار دهه بى چشمداشت، با خويش باورى گسست ناپذير، و يقينش به فرهنگ و نمايش، بر پاى خود، در برابر آينده اى بى چشم انداز، استوار ايستاد. نرمى و سختى، بردبارى و بى تابى، باريك بينى و تيزنگرى، در او با هم يكى شدند تا با زبانى هر بار پيراسته تر و پرتوان تر، دريچه هاى بسته نمايش امروزى را يكى يكى به روى ما بگشايد.

علی‌رضا نادری : او فرزند سرزمین خویش است

او هنرمند اينجا و اكنون است. من اين را بزرگترين درس و ارجمندترين دليل اصالت و صميميت او مي‌دانم و برآنم كه رادي پيش از آنكه نمايشنامه‌نويس ”جهان” و حتي ”جهان سومي” باشد، نمايشنامه‌نويس سرزمين خويش است و اگر درباره آثارش بخواهيد، روشني و صراحت، نيرو و توان و ارزشهاي زيبايي شناسي در آثار او به اضافه صداقت، صميميت بي‌شائبه، رادي را جاودانگي و شخصيتي ويژه ساخته است و اين همه نظر من درباره همه آثار او نيست.

سيدحسين فدايي‌حسين: حرفه‌ای‌ترین نمایشنامه‌نویس 

پيش از آشنايي با آقاي رادي و حتي شنيدن نامشان، نمايش ”پلكان” را ديدم؛ با بازي خوب فردوس كاوياني هنوز تابلوهاي زيبايي از آن را به ياد دارم. به هر حال نمايش ”پلكان”، آغاز آشنايي‌ام با ايشان بود. نمي‌دانم آقاي رادي در چه سالي از سن نويسندگي‌شان اين متن را نوشته بودند و يا چندمين اثر در سابقه نمايشنامه‌نويسي‌شان بود، اما براي نوجوان تشنه‌اي به سن‌ و سال من كه تازه داشت با الفباي تئاتر آشنا مي‌شد چشمه روشني بود. 

بعدها، هر چند ديگر اجراي كاري از آثار ايشان، هم پاي ”پلكان” نديدم اما از نمايشنامه‌هايشان زياد خواندم. آقاي رادي يك نمايشنامه‌نويس حرفه‌اي است؛ به تمام معنا. هم از آن جهت كه اصول و قواعد درام، ذاتي آثار ايشان است و هم از آن رو كه سراسر عمر هنري خويش را صرف چنين حرفه‌اي كرده است. پس بيراه نيست اگر بگويم آقاي رادي حرفه‌اي‌ترين نمايشنامه‌نويس ماست. 

ما، البته نمايشنامه‌نويسي كه هم آشنا با قواعد نويسندگي باشد و هم براي اين حرفه استخوان خرد كرده باشد، كم نداريم. اما حكايت آقاي رادي از آن رو با ديگران متفاوت است كه ايشان تمام راه‌هاي فرعي نويسندگي را ـ چنان كه در ايران، خواسته يا ناخواسته بسيار متداول است ـ بر خود بسته‌اند و تمام هم خويش را مصروف حرفه‌شان كرده‌اند. حرفه‌ درام نويسي.

محمد یعقوبی : زاده شدن او ضروری بود

سوگند به كلماتي كه او نوشته است، كلماتي كه مثل باران لطيف است، مانند رعد غران است، مانند دريا آبي، وسيع، عميق. سوگند به آواي خوشي كه در كلمات او نهفته است، سوگند به كلماتي كه خواهد نوشت، سوگند به دستان نجيبش كه آثاري ماندگار نوشته است، سوگند به لحظاتي كه خواهد نوشت، سوگند به نيازي كه او را وامي‌دارد بنويسد، سوگند به خلوت‌هاي خوشي كه هنگام خواندن نوشته‌هايش داشتم، به روزي كه زاده شد تا بنويسد، سوگند كه زاده شدن او ضروري بود. ادبيات نمايشي ايران بدون او چه فقير به نظر مي‌رسيد، او، اكبر رادي.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط