«حقههای شعبدهباز» پانزدهمین جلد از مجموعهی «پارک وحشت» نوشته «آر.ال استاین» با ترجمه شهره نورصالحی منتشر شد. شخصیتهای این کتاب دوست دارند حقههای شعبدهبازی را یاد بگیرند و در نهایت از یک سرزمین عجیب و غریب سر درمیآورند.
پارک وحشت هنوز هم پایگاه مجموعه ترس و لرز است. اما دیگر «تفریحگاه» قهرمانهایش نیست. در شرایط جدید و با وجود «جاناتان چیلر»، ظاهرا «ترسگاه» (برایش)، اسم مناسبتری است!
«جسیکا» و دوست صمیمیاش «رایان» که عاشق حقههای شعبدهبازی هستند، در مغازهی کادویی پارک وحشت یک یادگاری بینظر پیدا میکنند...سکهی دوکلهای که قدرت جادویی دارد. بعد از یک سکه پرانی، جسیکا و رایان از سرزمین عجیب و غریبی سر در میآورند که نگهبانهای عصبانی آنجا آنها را تعقیب میکنند.
پارک وحشت جای ترسناکی بود، اما این یکی بدتر است. یعنی این دو نفر میتوانند قبل از اینکه سرشان از تنشان جدا شود، فرار کنند؟
در این کتاب میخوانید: «با صدای بلند گفتم: من چهجوری آمدم اینجا؟ و همانوقت فهمیدم که تنها نیستم. جاناتان چیلر پشت پیشخوان ایستاده و لبخند زشتی روی لبهایش بود! با صدای دورگهاش گفت: خوش آمدی جسیکا. و نیشش بیشتر باز شد و دندان طلایش برق زد.ولی آَخه..من چجوری آمدم اینجا؟برای چی آمدم؟ لبخند از روی لبش رفت، چشمهایش را پشت عینک چهار گوشش تنگ کرد وگفت: حالا وقتشه که پول اون یادگری منو بدی. وقت تلافیه، جسیکا»
این کتاب ۱۹۶ صفحهای با سه هزار نسخه و به بهای ۶ هزار تومان وارد بازار شده است.
نظر شما