صاحبالزمانی، کارگردان و مترجم، درباره جریان اقتباس سینمایی از آثار ادبی در سینمای ایران به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت: مهمترین مشکل در سینمای ایران مساله تولید و پر هزینه بودن ساخت فیلمهای اقتباسی است که در بیشتر اوقات بازگشت سرمایه را در مرحله اکران ناممکن کرده است.
وی افزود: دست نویسنده در رمان باز است و بسیار میتواند در نوشتن انواع فضاها و مکانها در انواع شرایط زمانی مانور بدهد، اما در فیلم، بازسازی این صحنهها هزینههای بسیار و یک پروداکشن عظیم میطلبد که تنها تلویزیون میتواند از عهده این هزینهها برآید؛ مثال این جریان هم سریال درخشان «هزاردستان» ساخته علی حاتمی است. از سوی دیگر بسیار سخت است که بتوان از روی رمانهای «همسایهها» و «زمین سوخته» احمد محمود فیلم ساخت و یا به نظر شما میتوان با امکانات محدود سینمایی ما رمان «ماشالله خان در دربار هارون الرشید» را به فیلم برگرداند؟
صاحبالزمانی در ادامه با اشاره به مشکل بودن اقتباس سینمایی از رمان گفت: در بسیاری از مواقع در جریان اقتباس سینمایی از رمانها برای اینکه چیزی از دست نرود، اثر اقتباسی را به صورت سریال میسازند. اگر رمان انتخابی یک اثر ادبی درجه یک باشد، حذف بخشی از آن در جریان اقتباس به هیچ عنوان امکانپذیر نیست. بهترین مثال از این دست سریال «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی است که به جز پایان رمان، اقتباسی کاملا وفادارانه از رمان ایرج پزشکزاد است.
این کارگردان در ادامه با اشاره به یکی دیگر از موانع اقتباس سینمایی در ایران گفت: در ایران معمولا نویسندهها تمایلی برای تبدیل شدن کارشان به فیلم ندارند، به جز نویسندگان جوان و تازهکار که از این طریق احتمالا میتوانند وجهه و جایگاهی برای خود پیدا کنند.
وی درباره علت این عدم تمایل نویسندگان کهنهکار براي ساخته شدن فیلم از روی اثر آنها گفت: این تمایل نداشتن به دلیل باور عموم مخاطبان است که معمولا پس از تماشای فیلمهای اقتباسی، حتی اگر فیلم ساخته شده یک شاهکار واقعی و ماندگار در تاریخ سینما باشد، میگویند که کتاب بهتر از فیلم بود. همچنین خود فیلمساز نیز یک مانع ذهنی جدی برای عدم اقتباس دارد و در جریان اقتباس مدام نگران «خوب از کار درنیامدن فیلم» است.
مترجم فیلمنامه «راننده تاکسی» در ادامه با اشاره به عدم شناخت نویسندگان ایرانی از فلسفه سینما گفت: رماننویسها و داستاننویسان ایرانی معمولا سینما را نمیشناسند و اگر میشناختند، بسیاری از مشکلات امروز در زمینه اقتباس وجود نداشت. شاهد این کلام من این است که تاکنون هیچکدام از نویسندگان ایرانی نتوانستهاند فیلمنامه خوبی بنویسند.
صاحبالزمانی در پاسخ به این سوال که «با شرایط و امکانات موجود در سینمای ایران چه نوعی از اقتباس مناسب است؟» گفت: شکلی از اقتباس به این گونه است که در فیلم ایدههایی از یک اثر ادبی استفاده شود و مخاطب با دیدن فیلم به یاد آن اثر ادبی بیفتد. به عنوان مثال در فیلم «پله آخر» علی مصفا، ایدههایی از «مردگان» جیمز جویس و «مرگ ایوان ایلیچ» تولستوی استفاده شده. من شخصا این مدل از اقتباس را میپسندم، چرا که در ایران بیشتر به کار میآید.
این کارگردان در ادامه ضمن بیان این نکته که فیلمنامهنویس ایرانی از سخت بودن جریان اقتباس آگاه است و به همین دلیل از آن میگریزد، گفت: سالهاست اهالی سینما میگویند که مشکل اصلی سینمای ایران فیلمنامه است. باید بگویم که درک و شناخت درستی از فیلمنامه در ایران نه تنها از سوی رماننویسها، بلکه از سوی بسياري از کارگردانان و فیلمنامهنویسها نیز وجود ندارد و به همین خاطر معمولا فیلمنامههای خوبی در ایران نوشته نمیشود.
وی افزود: در غرب مقوله فیلمنامهنویسی و اقتباس آکادمیک است. در نظامهای مهم سینمایی دنیا، در ابتدا رمان را برای اقتباس به فیلمنامهنویس میسپردند، اما امروزه با خود رماننویس برای نوشتن فیلمنامه همكاري میکنند و رماننویس که دانش بسیاری نسبت به نوشتن فیلمنامه دارد و ساختار فیلم را به خوبی میشناسد، رمان خود را به فیلمنامه تبدیل میکند.
صاحبالزمانی درباره جریان اقتباس ادبی برای سینما به «نمایشنامه» نیز گفت: به طور کلی اقتباس سینمایی از نمایشنامهها معمولا موفقتر از دیگر قالبهای ادبی بوده است، چرا که نمایشنامه به مدیوم سینما نزدیکتر است. اینجا در ایران میگویند که مثلا فلان فیلم بسیار «تئاتری» است یا «این سینما نبود»، هیچکس نمیگوید مگر میشود در تئاتر نمای نزدیک دید و احساسی را که در آن لحظه در چهره بازیگر است نمایش داد؟ اصلا چه اشکالی دارد که فیلمی تئاتری باشد. رومن پولانسکی دو اقتباس عالی از نمایشنامههای «خدای کشتار» یاسمینا رضا و «دوشیزه و مرگ» آریل دورفمان کرده و چون مدیومها را تغییر داده، هیچ منتقدی به او اعتراض نکرده است.
صاحبالزمانی در پایان گفت: در ایران نیز مثلا فیلم «مرگ یزدگرد» بیضایی که کاملا با توجه و استفاده از مدیوم سینما ساخته شده، اثری به مراتب بهتر از فیلم «سایههای بلند باد» است که اقتباسی است از داستان «معصوم اول» هوشنگ گلشیری.
فردین صاحبالزمانی، متولد 1342، کارگردان، مترجم، فیلمنامهنویس، تدوینگر، طراح صدا و منتقد فیلم است.
با ترجمه صاحبالزمانی تاکنون کتابهای فیلمنامه «راننده تاکسی» اثر «پل شریدر»، فیلمنامه «نوستالگیا» اثر آندری تارکوفسکی و ششمین جلد از مجموعه کتاب کوچک کارگردانان با نام «تارکوفسکی» نوشته «شان مارتین» منتشر شدهاند.
همچنین فیلم «چیزهایی هست که نمیدانی» به کارگردانی صاحبالزمانی سال 1389 اکران شد و جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره فیلم «کارلووی واری» در جمهوری چک را به دست آورد.
این روزها فیلم «پله آخر» به کارگردانی علی مصفا و تدوین فردین صاحبالزمانی در حال اکران است.
دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۸:۴۰
نظر شما