احمد ابومحبوب، در سیوسومین نشست «شاهنامهپژوهی» سرای اهل قلم از رنگهای سیاه و سفید، عنصر آتش و گیاه به عنوان نمادهای اصلی اسطورهای داستان «سیاوش» نام برد و تاکید کرد که به لحاظ جامعهشناسی و به دلیل وجود عنصر کشاورزی در این داستان، جنبهای از مونث غالب است.-
ابومحبوب یکی از زیباترین بخشهای «شاهنامه» را داستان سیاوش دانست و گفت: این داستان را باید در چند مرحله بررسی کرد و به طورکلی نیز از نظر ساختاری دارای سه مرحله مستقل است.
وی توضیح داد: داستان سیاوش تغییر شکل یک آیین اسطورهای و آیین ستایش و پرستش یا قربانی اسطورهای و از اسطورههای دوران کشاورزی است، بنابراین این اسطوره به نوعی شکل بخشی از داستانهای خدایان است.
این پژوهشگر درباره شخصیت سودابه در این داستان تاکید کرد: سودابه انگیزه حرکت و به نوعی تم است. داستان سیاوش را از جنبههای مختلف میتوان نقد و بررسی کرد. هرچند در تمامی نقدهایی که نسبت به این داستان صورت گرفته، بر یک جنبه تاکید شده و آن معصومیت سیاوش و گناهکار بودن سودابه است. این مساله در حقیقت یک تحلیل سنتی از ماجرای سیاوش و سودابه است.
وی با تاکید مجدد بر ضرورت بررسی این داستان از منظرهای گوناگون افزود: از دیدگاه اسطورهای باید از زاویه مردمشناسانه به این داستان نگاه کرد.
ابومحبوب درباره نام سیاوش و معنای نام او اظهار کرد: سیاوش به معنای دارنده اسب نر سیاه است. البته در اسم سیاوش اصلا کلمه اسب بکار نرفته است.
وی در بخش دیگر از سخنانش گفت: عنصر مطرح در این داستان رنگ «سیاه» است. همچنین از لحاظ جامعهشناسی و به دلیل وجود عنصر کشاورزی در این داستان، جنبهای از مونث غالب است. برهمین اساس زیبایی سیاوش زیبایی زنانه است.
این شاهنامهپژوه در ادامه تاکید کرد: در این داستان رنگهای سیاه و سفید، عنصر آتش و گیاه نقش دارد. رنگ سیاه همیشه در اسطورههای ایرانی اهریمنی نیست، بلکه به کابرد آن بستگی دارد. در فرهنگ زرتشتی سیاه اهریمنی است، اما در فرهنگ میترایی سیاه اهریمنی نیست. برای همین عبادت میترا در تاریکی صورت میگیرد. مفهوم اهریمنی سیاه به فرهنگ متاخرتر بازمیگردد.
وی در بخش دیگری از سخنانش به شرح سه مرحله این داستان پرداخت و توضیح داد: مرحله نخست تولد سیاوش است. در این داستان مادر و مادری یعنی جنبه مونث و زنانه نقش دارد.
ابومحبوب ضمن شرح این داستان گفت: سیستم اقتصادی دامداری و قبلیهای، سیستمی مذکر است، اما سیستم معیشتی کشاورزی از لحاظ جامعهشناسی سیستم مادرسالار است. در سیستم مردسالار همه چیز به مرد تعلق دارد و «مال» او محسوب میشود. در چنین سیستمی زن هم «مال» محسوب میشود و میتوان آنرا خرید و فروش کرد. در اینسیستم تنها مالکیت مرد مطرح است.
وی در بخش دیگر سخنانش به عنصر بیشه در این داستان اشاره کرد و درباره مفاهیم اسطورهای این عنصر توضیح داد: بیشه همیشه به عنوان یک عزلتکده انتخاب شده و نماد معبد است. برهمین اساس از گذشته جنگلها مقدس شمرده میشدند و جایگاه خدایان و ارواح در جنگل بوده است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: جنگل دارای دو جنبه است؛ یک جنبه جنگل در این داستان، اضطرابانگیز و وجه دیگر آرامشبخش است و به دلیل همان ویژگی آرامشبخشی به عزلتکده تبدیل شده است. از سوی دیگر کوه، مذکر و جنگل، مونث است. بنابراین جنگل جایگاه رازآمیز خدایان مونث است. بر این اساس هرگونه سبزینگی، رشد و گیاه به مونث بازمیگردد.
وی تاکید کرد: انزواگزینی در بیشه نشانه یک مرگ نمادین پیش از باززایی است که از همان آغاز در داستان سیاوش میبینیم. پس به نوعی جنگل نشانه مرگ و جهان معنوی است. بیرون آمدن از جنگل نیز همان باززایی اسطورهای است.
ابومحبوب درباره نقش مادر سیاوش در این داستان اظهار کرد: مادر سیاوش مسیر توران، جنگل و ایران را طی میکند و ازدواج او با کیکاووس نشانهای از تولد دوباره است. ایران، در این داستان جهان زندگی است. حاصل این ازدواج سیاوش است.
وی بار دیگر به معنای نمادین جنگل اشاره و تشریح کرد: جنگل نشانهای از خرد فوق بشری و به عبارت دیگر به معنای خرد ایزدی است. جنگل مرکز درختها و درخت نماد زندگی است، اما مفهوم نمادین دیگر آنکه درخت و جنگل رابط زمین و آسمان هستند. همچنانکه در دستهای از اسطورهها کوه واسطه ایزدی است.
این شاهنامهپژوه افزود: از سوی دیگر در گذشته معتقد بودهاند که تمامی پدیدهها دارای روح هستند. روح درختان و جنگل مونث است. بنابراین جنگل در این داستان به نوعی دارای مفهوم نمادین مادری است.
وی یادآور شد: کیکاووس به عنوان مرکز ایران نقش نمادین خود را بازی میکند. پیوستن مادر سیاوش به کیکاووس به معنای آغاز کردن زندگی جدید است.
ابومحبوب ادامه داد: مرگ مادر سیاوش نیز سوگواری سیاوش را در این داستان به تصویر میکشد. سوگواری نقشی یا نمادی از یک جامعه اسکان یافته کشاورزی است؛ چراکه سوگواری یک رسم مادرانه است. سوگورای در دوره پیش زرتشتی در ایران به صورت یک عمل نیایشی انجام میشده است.
وی با اشاره به بخشهای دیگری از این داستان گفت: پس از تولد سیاوش، کیکاووس او را برای آموزش به دست رستم میسپارد. رستم به او آداب رزم، بزم و اخلاق و رسمها و سنتهای رستمانه را میآموزد.
این استاد دانشگاه در بخش دیگر از سخنانش به ارایه توضیحاتی درباره سودابه پرداخت و اظهار کرد: سودابه در این داستان دو چهره دارد. تا زمانیکه به کیکاووس پیوسته، چهرهاش، چهره اهورایی است، اما زمانیکه با سیاوش دیدار میکند، چهره او تغییر میکند و چهره اهورایی به چهره اهریمنی تبدیل میشود.
وی در پایان تاکید کرد: در اینجا ما به تبدیل چهره اسطورهای روبهرو هستیم، اما نکته این است که آیا ایزدان در اسطورهها میتوانند به اهریمن تبدیل شوند، که پاسخ مثبت است. این مساله نشان میدهد که ایزدانی که از مناطق دیگر وارد جهانبینی و آرا و اندیشههای اسطورهای فلات ایران شدهاند، جنبه اهریمنی پیدا کردهاند؛ دلیل این مساله ارتباط با فرهنگ غیر ایرانی بوده است.
سیوسومین نشست از مجموعه درسهای «شاهنامهپژوهی» سهشنبه (20 فروردین) از ساعت 16 تا 17 و 30 دقیقه در سرای اهل قلم، واقع در خیابان انقلاب، خیابان فلسطین جنوبی، کوچه خواجهنصیر، شماره دو برگزار شد.
نظرات