مرتضوی، مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه گفت: منطق هگل قلمرویی از اندیشه محض است، در حقیقت منطق او، منبع هرگونه فهم دیالکتیک به شمار میآید.-
در این همایش حسن مرتضوی، پژوهشگر و مترجم با عنوان منطق هگل در یک طرح کلی به سخنرانی پرداخت و اظهار کرد: هگل پیش از هر چیز یک فیلسوف نظاممند است و فلسفهاش گستره حیرتانگیزی دارد و هیچ موضوعی در آن به حال خود رها نشده است.
وی ادامه داد: تاریخ تکامل منطق هگل چند نقطه تحول دارد، ضمن آنکه قدیمیترین تاملات فلسفه هگل پیرامون موضوعاتی چون اخلاق، فلسفه، دین میشود و تقابل میان عقل و ایمان، که هگل معتقد است که در فلسفه نمیتوان این تقابلها اجتناب کرد و اساسا فلسفه در دوره او به عنوان قلمرویی برای حل تنشهاست.
این مترجم گفت: به اعتقاد هگل وحدت شالوده همه تضادها است که به عنوان اصل فلسفه مطرح میشود، همزمان نیز یکی از مهمترین تغییرات در تحول فکری هگل تغییر درک او از طبیعت و جایگاه منطق از متافیزیک است.
مرتضوی با اشاره به تدریس هگل در دانشگاه و انتشار کتاب «عناصر فلسفه حق» در سال 1821 میلادی گفت: همچنین نسخههایی از کتاب دیگر او با عنوان علم منطق تا سال 1826 به فروش رفته و ناشر پیشنهاد بازچاپ آن را میدهد اما هگل ترجیح میدهد تا این کتاب را دوباره بررسی کند و سپس این اثر را در سال 1831 به ناشر ارایه میشود.
وی درباره انتشار کتاب فلسفه هگل گفت: پس از مرگ این فیلسوف گروهی از دانشجویانش مسوولیت انتشار این کتاب را به عهده میگیرند.
این مترجم در ادامه به موضوع اصلی در منطق هگل اشاره و تصریح کرد: اهمیت منطق در نظام هگل را نمیتوان انکار کرد. البته تنها 30 درصد آثار او به منطق اختصاص دارند و از بین چهار کتاب او تنها یکی از کتابهایش به منطق اختصاص یافته است اما هگل با این کتاب، خود را در جهان فلسفی نشان میدهد.
وی با بیان اینکه منطق الفبای نظام هگلی است، ادامه داد: منطق هگل منبع هرگونه فهم دیالکتیک است و او در منطق خود نشان میدهد که حقیقت سوژه و محتوای منطق است، ضمن آنکه از نظر او منطق را باید قلمروی اندیشه محض دانست.
مرتضوی ادامه داد: نظام هگل شامل سه بخش منطق، فلسفه طبیعت و نظام روح است و همزمان دشوارترین مسایل در منطق او در باب روش است. او میگوید صورت و محتوا ضرورتا ارتباط متقابل دارند. بنابراین، به زعم هگل منطق باید علمی بدون پیش فرض باشد.
این مترجم با اشاره به اینکه هگل تصور خاصی از مفهوم دارد، گفت: تصور هگل از این مولفه میراثدار تاریخ مهمی است، در حقیقت منطق هگل مانند پیشینیان خودش است. البته از یک سو تفاوتهایی نیز دارد یعنی منطق خود را بر صورت مفاهیم متمرکز میکند.
در ادامه این همایش، دکتر میثم سفیدخوش، عضو هیاتعلمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه شهید بهشتی، با عنوان شخصیت پدیدارشناسی هگل به سخنرانی پرداخته و اظهار کرد: اساسا اثر فلسفی تنها دستاورد یک فیلسوف نیست، بلکه کتاب و اثر یک فیلسوف به نوعی موجود زنده است. بنابراین، شاید روا باشد که بپرسیم و بدانیم که شخصیت یک اثر فلسفی چیست.
وی ادامه داد: در مورد شخصیت کتاب هگل با عنوان پدیدارشناسی روح باید گفت که این کتاب یکی از بزرگترین آثار هگل است.
سفیدخوش با بیان اینکه تمام آثار هگل پدیدارشناسانهاند، افزود: پدیدارشناسی هگل را باید به عنوان یک پروژه ببینیم چرا که او به فکر طراحی پروژه کلان فلسفی است و این کتاب هگل در مدت کوتاهی نوشته شده و چندین بار نیز عنوان آن تغییر کرده است.
این عضو هیات علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: کتاب پدیدارشناسی روح هگل از بخشهای مختلفی تشکیل شده است، این فیلسوف اعتقادی به این موضوع ندارد که برای تالیف اثر فلسفی لزوما فصلبندی کار توضیح داده شود، او چنین شیوهای را تعبیر به ماشینهای مکانیکی میکند. البته این بدان معنا نیست که هگل مخالف نظم در نوشتن باشد.
وی گفت: به زعم هگل در تفکر فلسفی از آغاز با حقیقت سر و کار داریم و از همین طریق است که میتوان متوجه غایات آن شد.
سفیدخوش با اشاره به شخصیت کتاب پدیدارشناسی روح هگل و نظرات دیگر فیلسوفان درباره این اثر گفت: رویکرد نخست در مورد این کتاب که از سوی شارحان قدیمی نیز طرفدار دارد آن است که کتاب پدیدارشناسی هگل اثری بیطرح و بیبرنامه است چرا که او ایدهای برای این کتاب نداشته است.
در ادامه این همایش دکتر علی مراخانی، عضو هیاتعلمی گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی( واحد تهران شمال) با عنوان هگل و پایان تاریخ به سخنرانی پرداخت و بیان کرد: بحث پایان تاریخ در ادبیات هگلی چندان بحث جدی نبود تا چهل سال پیش که «فوکویاما» در مقاله معروف خود و بعدها نیز در کتابی درباره پایان تاریخ سخن گفت.
وی ادامه داد: پس از این مقاله بود که توجه به هگل در باب بحث پایان تاریخ پا گرفت و البته در این روزگار مکرر از پایانها میشنویم، پس توجه به مساله پایان کم و بیش موضوعی است که باید به آن اعتنا کرد.
این مترجم تصریح کرد: هگل در نظام فکری خود به صورت ماتقدم و ماتاخر به این مباحث اشاره کرده و سه پایان را عنوان کرده است که شامل الهیات یا عمل کلام، بحث پایان تاریخ، پایان هنر میشود.
مرادخانی گفت: درباره بحث پایان تاریخ در هگل میان محققان اختلاف نظر وجود دارد، زیرا صراحتی در این بحث نیست با این حال در ادبیات مربوط به هگل دو رویکرد اساسی وجود دارد که بر اساس آن برخی معتقدند بحث پایان تاریخ در کانون نظام فکری هگل قرار دارد.
وی افزود:زبان کانتی پایان تاریخ ایده تنظیمی دانسته شده است اما ایده تنظیمی در ادبیات کانتی مثل چراغ راهنما عمل میکند. البته در قرن بیستم اتفاق مهم افتاد بر این اساس که الکساندر کوژف با ترکیب نظر نیچه و مارکس به پایان تاریخ بازگشت که با این وصف به نظر میآید که کوژف شخصیتی جامعالاطراف داشته است.
مرادخانی ادامه داد: برخی بر این اعتقادند که در مورد بحث پایان تاریخ در هگل باید بحث را با تبیین نظام و سیستم آغاز کنیم و برخی نیز میگویند باید به بحث عقل و تمایز آن با فاهمه توجه کرد.
عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی گفت: یک مبنای پایان تاریخ در هگل عبارت است از جمع انسان و خدا البته به زبان کلامی، یعنی هنگامی تاریخ از دیدگاه او تمام میشود که جمعی مبتنی بر درک نظری از نسبت انسان و خدا باشد، چنانچه هگل میگوید مسیحیت کمال دین است که مراد او آن است که در مسیحت جمعی معقول بین خدا و انسان صورت گرفته است که از ورای آن به پایان تاریخ میرسیم.
هگل فیلسوف آلمانی در ۲۷ اوت ۱۷۷۰ در اشتوتگارت به دنیا آمد. وی به مدت پنج سال به عنوان استاد فلسفه در دانشگاه ینا بود. او در سال ۱۸۱۶ میلادی به دانشگاه هایدلبرگ رفت. چاپ منطق هگل، یکی از عوامل موثر انتقال وی به دانشگاه هایدلبرگ بود. این فیسلوف پس از دو سال، استاد دانشگاه برلین شد. هگل دوازده سال در دانشگاه برلین در سمتش باقیماند و سرانجام در ۱۴ نوامبر ۱۸۳۱ میلادی به دلیل ابتلا به بیماری وبا درگذشت.
همایش چهره هگل در آثارش پنجشنبه(14 شهریورماه) از ساعت 16 تا 21 در محل موسسه مطالعاتی رخداد تازه، به مناسبت تولد هگل، فیلسوف بزرگ آلمانی با حضور جمعی از اهالی حوزه فلسفه برگزار شد.
نظر شما