رمان «اندوهِ مونالیزا» تصویری از زندگی امروز مردمی را نشان میدهد که در کنار مسایل مختلفی که در زندگی خانوادگی و اجتماعی با آن دست به گریبان هستند، به بحرانِ تنهایی نیز دچار شدهاند.
«اندوهِ مونالیزا» در بازهای زمانی از حکومت پهلوی تا زمانِ حال در رمان را در برمیگیرد و راوی در روایتی غیرخطی و رفت و بازگشتی، زندگی ساکنان عمارت قپانی را در دوران پهلوی، سالهای انقلاب، جنگ تحمیلی و زمان شیوع بیماری و نیستی توصیف میکند. اما داستان از بُعد مکانی در بستر خاصی رخ نمیدهد و در واقع نامی را برای شهر داستانش معرفی نمیکند اما با المانهایی که از شهر ارایه میشود، مخاطب حدس میزند که شهر مورد بحث تهران است. به این ترتیب نویسنده با استفاده از تکنیکی که در خلق داستانش به کار برده، دیدی به وسعت یک کشور را به ذهن مخاطب القا کرده و با بهرهگیری از حوادثی که در زمانِ حالِ داستان به کار میگیرد، فضایی آخرالزمانی را شکل میدهد.
شهر در زمانِ حالِ رمان، اسیر نوعی بیماری شده و به مرور انسانها را به کام مرگی هدایت میکند که انگار هیچکس از آن در امان نیست. مِه شهر را در برمیگیرد و مردم برای رهایی از ویروس ناشناختهای که به باورشان در هوا وجود دارد، در خیابانها آتش به پا میکنند. به این ترتیب مردم در هوایی مهآلود و غرق در دود زندگی میکنند.
نکته نخست اینکه ایده، شکلگیری و نمایش چنین صحنهای خلاقیت ویژهای را از سوی نویسنده طلب میکند که کمتر در آثار منتشر شده چند سال گذشته با آن روبهرو بودهایم زیرا این فرم برخلاف نوعی از زبان، فضاسازی و شخصیتپردازی که مورد استفاده اغلب نویسندگان امروز قرار میگیرد، قادر است تصویری وهمآلود و بیبدلیل را در ذهن مخاطب پرورش دهد. برای مثال در بخشی از رمان میخوانیم که «فقط همین ساعت روز است که بفهمی نفهمی میشود پنجاه قدم آنسوتر را دید. بعد کمکم دود و مه در هم میآمیزد و آوار میشود سر شهر. مه خاکستری آنقدر پایین میآید که خیابانها شبیه فیلمهای ترسناک، وهمآلود میشود. هر لحظه ممکن است از میان مه چیزی بیرون بیاید که هیچ انتظارش را نداری.»
نکته دوم؛ در «اندوهِ مونالیزا» مردم در شهری زندگی میکنند که به دلیل وجود مه و دود در هوا، در خیابان یکدیگر را نمیشناسند، از ماسک استفاده میکنند و به تدریج روابط اجتماعیشان را از دست میدهند. البته این مساله تنها به اینجا ختم نمیشود و حتی مسایل اقتصادی و معیشتی مردم تحت تاثیر قرار میگیرد. برای مثال ماشینها در آرزوی یک لیتر بنزین سوپر در پارکینگها میمانند، کسب و کار رونقاش را از دست میدهد، مطبوعات نیمه تعطیل میشوند و حتی درختها به سمت خشکی پیش میروند.
با توجه به این خصوصیات میتوان گفت که نویسنده سعی دارد تا با توصیف نزول روابط اجتماعی، اقتصادی و معیشتی و بروز بیماریهایی مانند آلزایمر رکود شانِ انسان را در عصر حاضر مورد نکوهش قرار داده و تصویری از زندگی امروز مردم را نشان دهد که در کنار مسایل مختلفی که در زندگی خانوادگی و اجتماعی با آن دست به گریبان هستند، به بحرانِ تنهایی دچار شدهاند.
گیوا در «اندوهِ مونالیزا» از شخصیتهای بسیاری نام برده و داستانش رابا خانوادهای پُر جمعیت روایت میکند؛ بهرام، سمندر، آسیه، مادر بهرام، خاله خانم، انیس، جمیله، عطیه، دایی محمود، دایی منوچهر، نکیسا، زری، پری، پریسا، مظفر و مرتضی تعدادی از شخصیتهای این رمان هستند که بیش از دیگران به آنها پرداخته شده است. با توجه به اینکه شخصیتپردازی در یک رمان با این تعداد از افرادِ تاثیرگذار بر داستان امری ساده نیست، میتوان بخش قابل توجهی از کششهای داستانی این رمان را برعهده تعداد داستانهای متنوع و گاه آشنایی دانست که امکان تصویرسازی، همذات پنداری و جستجو را در مخاطب برمیانگیزد زیرا هر شخصیت داستانی قادر است با ورود به دنیای داستان، داستان دیگری را در کنار اصلی خلق کند.
در صفحههای پایانی داستان عدهای در میان مه و دود، جسد پسر جوانی را به گورستان میبرند: «حالا صدای زنانهی مکبر دور شده و جمعیت هم آرامآرام میخزد و گم میشود میان پردهی تاریک مه. اشباح زنهای انتهای جمعیت گم که میشود در پس آنها ...» و راوی سوم شخص تصویری از پلی غولپیکر و نیمه تمامی را توصیف میکند که با هیبت ترسناکش در میان ویرانه خانههای محله میرعماد رها شده است: «پل هنوز همان غول دست و پا بُریده است؛ بی یال و دُم و اشکم! آخرین باری که دیدم همین شکلی رگ و پی آهنینش از گوشهگوشهی تن سیمانیاش بیرون زده و داربستها نیز معطل و بیکاره بودند. دیگر اثری از ماشینهای سنگین نیست؛ حتی اثری از نگهبانهایی که برای محافظت از مصالح گماشته بودند.»
به این ترتیب «اندوهِ مونالیزا» در میان بیماری، ترس، اندوه، مرگ و وهم انسان در جامعه کنونیِ رمان به پایان میرسد و پرسشی همسان با تصویر رمزآلود مونالیزا را در خاطر خواننده باقی میگذارد: آیا این سرنوشت محتوم انسان خواهد بود؟!
رمان «اندوهِ موناليزا» در قطع رقعي و 196 صفحه، به قيمت 9 هزار و 500 تومان و از سوي انتشارات زاوُش روانه بازار كتاب شده است.
از گیوا دو رمان با نامهاي «فيلها» و «تيمور و طالع جادو» نیز در انتشارات ققنوس مراحل انتشار را طی میکنند.
«موناليزاي منتشر» نخستین رمان این نویسنده جوان است كه در سال 1387 راهي بازار كتاب شد و جوایز ادبی مهرگان و رمان متفاوت سال 1387 را از آن خود کرد. /
نظر شما