دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۲
كريم مجتهدی: من دانشجوي كتاب خودم بودم

کریم مجتهدی در نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب (از دانته تا کامپانِلّا) با اشاره به این‌که محرک اصلی‌اش در نگارش این اثر، میل به یادگیری بوده است گفت: با نوشتن این کتاب تحصیل کردم و در واقع این اثر صرفاً فلسفی نیست و مطالعه‌ای میان‌رشته‌ای محسوب می‌شود.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب (از دانته تا کامپانِلّا)»  امروز 8 اردیبهشت با حضور دکتر کریم مجتهدی مؤلف کتاب، سید حمید طالب‌زاده و محمدمنصور هاشمی در تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد.

مجتهدی در بخشی از این نشست با بیان این‌که نفس فلسفه همیشه بیدار است گفت: ممکن است در برخی از مواقع خواب و در برخی مواقع بیدار باشیم اما فلسفه همیشه زنده و بیدار است و این چیزی است که در دوره تجدید حیات فرهنگی در غرب دوباره احیا شد.

وی ادامه داد: در این کتاب فقط به جای این‌که الزاماً به تصویر افلاطون، ارسطو و ابن‌سینا نسبت به فلسفه نگاه شود به تصویر لئوناردو داوینچی و میکل‌آنژ نگاه شده است. در این کتاب یک تابلوی نقاشی از رافائل به چاپ رسیده است؛ این پرده نقاشی «مکتب آتن» نام دارد در این پرده یک ایوان را مشاهده می‌کنید که در وسط تالار دو پیر ایستاده‌اند. یکی از آنها داوینچی است که کتاب «طبیعیات افلاطون» در دستش است و دیگری ارسطو است که کتاب «اخلاق نیکوماخوس» را در دست دارد. این دو چهره فيلسوف و هنرمند، نقاش، پیکرتراش و معمار، نقشي مؤثر را در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب ایفا می‌کنند.

وی افزود: در بخش‌های دیگری از این ایوان، سایر فلاسفه و چهره‌های مشهور مانند زرتشت را مشاهده می‌کنیم. در واقع زرتشت در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب دوباره مطرح می‌شود.

این چهره ماندگار فلسفه با اشاره به مفهوم و نقش شرق در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب گفت: شرق و حتی ایران نیز در این فرایند حضور دارد، چرا که به اعتقاد من فرهنگ کهن ما از دو راه به غرب رسیده است؛ نخست از طریق سوریه، مصر و اسکندریه و دوم از ناحیه شمال غربی ایران مانند آذربایجان و ترکیه.

وي در بخشي دیگر از سخنانش با بیان اینکه من یک دانشجويم و عاشق یادگیری هستم گفت: متأسفانه آن چیزی که نزد جوانان ما بسیار کم شده همین میل به یادگیری است، در حالی که هدف زندگی ما می‌تواند یادگیری باشد چرا که نتیجه‌ یادگیری شعف شخصیت است.

این استاد دانشگاه تاکید کرد: یاد گرفتن الزاما به معنای موضع گرفتن نیست. اگرچه ما فکر می‌کنیم فلسفه تنها موضع‌گیری است، در حالی که فلسفه حب حکمت است. در واقع محرک اصلی من در نگارش این کتاب نیز میل به یادگیری بوده است.

وی اضافه کرد: من در این کتاب می‌خواستم بیشتر درباره دوره تجدید حیات فرهنگی غرب و روابطی مانند رابطه فیچینو با ابن‌سینا بدانم. بنابراین با نوشتن این کتاب تحصیل کردم و در واقع این کتاب اثری صرفا فلسفی نیست و یک مطالعه میان‌رشته‌ای است.

به گفته مجتهدی میان‌رشته‌ای بودن کتاب نه تنها عیب آن بلکه حسنش محسوب می‌شود و مطالب مختلفی از فلسفه، تاریخ معماری، هنر و ادبیات در این کتاب بیان شده است. البته به برخی مطالب در کتاب بیشتر پرداخته شده است. به طور مثال مطالب متعددی در كتاب درباره اراسموس  مطرح شده، چرا که وی شخصیتي بسیار پراهمیت است در حالی که پيش از اين چندان به وي پرداخته نشده است.

این استاد دانشگاه درباره استفاده نکردن از کلمات خارجی در اثرش اظهار کرد: کلمات خارجی، ما را از هدف خود منحرف می‌کند و به طور مثال معتقدم که کلمه‌ای مانند «رنسانس» هیچ معنایی را نمی‌تواند به ذهن ما متبادر کند، در حالی که کلمه «تجدید حیات فرهنگی غرب» به جای رنسانس می‌تواند معنایي عمیق‌تر برای ما داشته باشد.

مجتهدی در بخشي دیگر از سخنانش درباره مقالاتی که در کتاب مختص به لئوناردو داوینچی است گفت: در این کتاب مطرح می‌شود که پدربزرگ داوینچی همواره به او می‌گوید: «چشمت را باز کن!» این جمله مبنا و پایه پیدایش علوم تجربی است چرا که علم تجربی بر مشاهده و آزمایش مبتنی است و بعدها افرادی مانند فرانسیس بیکن با تاسی به همین جمله به علوم تجربی معتقد بودند. 

این استاد فلسفه همچنین درباره شخصیت «نیکلاس کوزانوس» که در کتاب از آن صحبت شده گفت: کوزانوس هم چهره‌اي بزرگ در ریاضی و علم جدید است و البته شناخت او بسیار مشکل است. در واقع من نتوانسته‌ام در این اثر جمع‌بندی کلی از افکار و اندیشه‌های او ارائه كنم. 

قوت‌ها و پيشنهادها 
در بخش دیگری از این نشست، محمدمنصور هاشمی درباره ضرورت تالیف کتاب «فلسفه در دوره تجدید حیات فرهنگی غرب (از دانته تا کامپانِلّا)» سخن گفت و افزود: به لطف ترجمه‌ها و تالیف‌های سال‌های اخیر در ایران، می‌شود گفت فلسفه جدید دیگر در ایران چندان ناشناخته نیست و درباره فیلسوفانی مانند بیکن، دکارت، کانت، هگل و ... مطالب قابل اعتماد به فارسی در دست است. درباره فلسفه قرون وسطی این اندازه مطلب به فارسی در دست نیست اما باز کتاب‌هایی وجود دارد که خواننده علاقه‌مند بتواند به پشتوانه آنها با قرون وسطی و فیلسوفان بزرگ مسیحی در آن دوره آشنا شود.

وی ادامه داد: اما در مورد دوره میانی فلسفه قرون وسطی و فلسفه جدید تا چندی پیش مطالب بسیار کمی به فارسی وجود داشت و هنوز هم به طور کلی اطلاعات در این زمینه در زبان ما اندک است.

به گفته وی، بخشی از علت شاید این باشد که فلسفه در این دوره شکوفایی و غنای دوره‌های پیش و به ویژه پس از خود را ندارد. درباره فلسفه در دوره نوزایی همان گونه که گفته شد منابع اندکی به فارسی وجود دارد و کتاب اخیر دکتر مجتهدی یکی از آخرین تلاش‌ها برای جبران این کاستی‌ است.

وی ادامه داد: در این کتاب خواننده با اندیشه‌های شخصیت‌های فرهنگی مهمی مواجه می‌شود مثل نیکلاس کوزانوس که در برخی زمینه‌ها می‌شود او را پیشرو لایبنیتس و هگل دانست.

وی یادآور شد: همچنین مطالب دیگری درباره پلتون و مارسی‌لیو فیچینو، نیکولو ماکیاولی و ... آورده شده که البته اینها همه شخصیت‌های مورد بحث در کتاب نیستند و از شخصیت‌های ادبی و هنری نیز در کتاب نام برده شده است.

به گفته هاشمی مرکز ثقل کتاب مباحث و اندیشه‌های فلسفی است اما از آنجا که فلسفه به طور کلی با فرهنگ پیوستگی جدی دارد و دانشجویان فلسفه غرب هم اگر فرهنگ غرب را نشناسند درک درستی از فلسفه نخواهد داشت به ادبیات و هنر هم در کتاب اشاراتی شده است.

وی در ادامه با اشاره به طرح مناظره بین لوتر و اِراسموس در کتاب گفت: در این کتاب در فصلی درباره اختلاف این دو شخصیت صحبت شده است. لوتر و کالون و همفکران آنها نقاد نهاد کلیسای کاتولیک بودند و ناآگاهانه در دوره برآمدن دولت‌های ملی در اروپا به تکوین دنیای جدید کمک کردند ولی نه اومانیست بودند نه متجدد.

سيد حميد طالب‌زاده، دیگر سخنران این نشست نیز درباره این کتاب طی سخنانی اظهار کرد: وجوه فرهنگی، هنری، تاریخی و فلسفی در دوره نوزایی به شکل پیوسته در این کتاب نشان داده شده زيرا بدون اینکه ارتباط این وجوه با یکدیگر فهمیده شود شناخت تحولات آن دوره غیرممکن است.

وی با بیان اینکه مجتهدی در این کتاب به شکل یک تاریخ‌نگار فرهنگی به دوره تجدید حیات فرهنگی غرب نگریسته است افزود: این نوع نگاه در میان متفکران ایرانی کمتر دیده شده و در واقع کار دکتر مجتهدی در این کتاب تازگی دارد. به ویژه اینکه قلم پیوسته، شیوا و شیرین ایشان توانسته ابعاد مختلف موضوع را برای مخاطب مشخص کند.

وی گفت: شخصیت‌هایی در این کتاب مطرح شده اند که پیش از این از انظار فيلسوفان پنهان بودند. به طور مثال درباره داوینچی و اراسموس مطالب متعددی از نگاه یک استاد فلسفه بیان شده که در واقع توجه به این مطلب در حوزه آکادمیک می‌تواند زمینه‌ساز انجام پژوهش‌ها و پایان‌نامه‌های مختلف فرهنگی باشد.

این استاد دانشگاه با بیان این‌که در این کتاب تاثیر عوامل غیرفلسفی در فلسفه به خوبی نشان داده شده افزود: اینکه چگونه یک روح تازه در کشیش، هنرمند، فیلسوف و ... در یک تلاطم تاریخی دمیده می‌شود در این کتاب نشان داده شده است.

به گفته طالب‌زاده علاوه بر این، تفسیر عالمانه و شورانگیزی از آثار رافائل و داوینچی در این اثر ارائه شده که نشان دهنده ژرفای بینش هنری دکتر مجتهدی است.

وی در بخش پایانی سخنانش با طرح دو سوال ادامه داد: در بحث کوزانوس که اندیشه ریاضی او مطرح می‌شود ارتباط بین کانت و کوزانوس چندان مشخص نشده است. آیا مؤلف کتاب می‌توانست در این اثر خط سیری به مخاطب بدهد و نشان داده شود که می‌توان کوزانوس را پیشرو کانت دانست؟

طالب‌زاده در پایان گفت: همچنین در کتاب چندان درباره تاثیرگذاری اندیشمندان بر یکدیگر در این دوره و شکل‌گیری اندیشه مدرن صحبت نشده است. به طور مثال جاي این خالي است که داوینچی چه اثری بر گالیله داشته یا اینکه چرا داوینچی با وجود اینکه در فلورانس در کنار فیچینو قرار می‌گیرد اما به افلاطون تمایل دارد و از او تاسی نمی‌گیرد. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها