سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۰
اشکوری: کارگاه شعر گرهی از ادبیات نمی‌گشاید/ اغلب نشریات نگاهی شیفته‌وار یا تخریبی به یک اثر دارند

کاظم سادات اشکوری معتقد است که کارگاه شعر و داستان مانند دانشکده‌های ادبیات به شاعری یا نویسندگی نمی‌انجامند. به باور وی، رونق فضای نقد خوب حوزه شعر و ادبیات که در سال‌های اخیر دست کم گرفته شده، بیش از فضای کارگاهی شعر بر ادبیات تاثیرگذاری دارد و اغلب نشریان نگاهی شیفته‌وار یا تخریبی به یک اثر دارند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- اشکوری در ادامه سلسله گفت‌وگوهای ایبنا با نویسندگان و شاعران درباره چگونگی توجه به کارگاه‌های ادبی، کارگاه شعر را موضوعی غیر ضروری دانست و  از نبود فضای نقد سالم شعر و ادبیات در مقایسه با فضاهایی مانند کارگاه‌های شعر سخن گفت.

جناب اشکوری، برپایی کارگاه‌های شعر و داستان را تا چه حد در نویسندگی و نوشتن دخیل می‌دانید؟

از چند و چون ساز و کار کارگاه‌های ادبی فرانسه اطلاع چندانی ندارم اما به گمانم از بی‌معنا‌ترین کارها برپایی همین کارگاه‌های شعر در ایران است.

چرا؟

اگر قرار بود کسی شاعر و نویسنده شود، از میان فارغ‌التحصیلان رشته‌های ادبی که هر سال از دانشگاه‌ها بیرون می‌آیند و با صنایع شعری نیز آشنا هستند، گروه گروه شاعر به جامعه معرفی می‌شد، در حالی که چنین نیست.

آیا تاثیر کارگاه شعر و داستان را به طور کلی رد می‌کنید؟

نمی‌گویم دانشجوها و دانش‌پژوهان هیچ چیز یاد نمی‌گیرند، اما وارد شدن به برخی عرصه‌ها ذوق و هنر ذاتی می‌خواهد. اگر آن هنر در میان نباشد هر گونه تلاشی بی‌فایده است. کتابی دارم با عنوان «شعر امروز را چگونه بخوانیم». مقاله نخست این کتاب را چندین سال‌ها پیش در مجله آدینه چاپ کردم. همانجا گفته‌ام که برخی موارد غریزی و برخی اکتسابی است.

پس معتقدید شعر قریحه می‌خواهد و اگر کسی فکر کند که آن قریحه را ندارد، بهتر است از کنار کارگاه‌های شعر عبور هم نکند و برود سراغ کاری دیگر؟

منظورم همین است. به گمانم باید قریحه داشت تا از طریق آموزش پیشکسوتان این قریحه تقویت شود. به همین دلیل هم هیچ وقت به این فکر نیفتادم که وقت جوانان را بگیرم، آن‌ها را دور خودم جمع کنم و کلاس شعر راه بیندازم.

یعنی به نظرتان هیچ فایده‌ای ندارد که عده‌ای جمع شوند دور هم و درباره شعر صحبت کنند؟

صحبت کردن درباره شعر بد نیست. ممکن است فردی اطلاعاتی در زمینه‌ای داشته باشد و برخی مواقع می‌خواهد آن اطلاعات را منتقل کند. اما این‌که کسی شاعری را آموزش دهد درست نیست. شعر نمی‌تواند شاگرد را تربیت کند. شاطرعباس صبوحی هم شاعر بود. استعداد داشت، اما باید آموزش می‌دید او صرفا یک نانوا بود. یا یغما نیشابوری که کارش خشت‌مالی بود. او استعداد و قریحه شاعری داشت، ولی لنگ یک چیز و آن هم بخش اکتسابی شاعری بود. این دو نفر فقط باید سوادی می‌داشتند تا شعر بهتری بگویند.

آیا همین آموزش نمی‌تواند در کارگاه شکل بگیرد؟


این‌ را که عده‌ای جوان را دورتان جمع کنید و بگویید می‌خواهیم تدریس شعر و داستان کنیم، قبول ندارم. اما اگر در کسی چنین استعدادی وجود داشته باشد، می‌تواند بهره‌ای ببرد.

پس با چه چیز در کارگاه و کلاس شعر مخالفید؟


این‌که بیایند آگهی کنند و از مردم پول بگیرند و جوانان هم در آن کلاس‌ها شرکت کنند. معتقدم اگر مدرس شعر استعداد داشته باشد و صاحب نظر باشد، مفید است، به شرط این‌که تبلیغ نکند. از میان فارغ‌التحصیلان ممکن است یک یا دو نفر شاعر باشند، اما این به آن دلیل نیست که به دانشکده ادبیات رفته‌اند. همان‌طور که گفتم دانشکده، شفیعی کدکنی را شاعر نکرد. بسیاری از شاعران حتی رشته‌های دیگری خوانده‌اند و برخی مثل شاملو و اخوان نه به کارگاه شعر رفته‌اند و نه به دانشگاه.

به‌به و چه‌چه کردن‌های برخی مسئولان جلسات شعر در فرهنگسراها، هنگامی که شعر شاعران جوان را می‌شنوند، گاهی اوقات مورد انتقاد است. آیا موضع شما نیز در این مورد با منتقدان همسوست؟

دهه 40 اسماعیل نوری‌علا در مجله فردوسی کارگاه شعر راه انداخت. شوخی می‌کردیم که کارگاه نیست و کارآگاه شعر است. این موضوعی که گفتید به نقد سالم شعر برمی‌گردد. نقد خوب این روزها بسیار دست‌کم گرفته می‌شود. نقد چندان قابل توجه نیست. آنچه در مجلات و روزنامه‌ها هم چاپ می‌شوند اصلا نقد نیستند. نقد یکی از رشته‌های پیچیده و مشکل در همه جای دنیاست. کسی که اظهار نظری درباره موضوعی دارد باید به آن موضوع اشراف کامل داشته باشد و دانشش از خالق اثر در آن مورد بیشتر باشد.

به هر حال در مطبوعات و فرهنگسراهای ما هم نقدهایی هست. می‌گویید اسم این‌ها را هم نمی‌توان نقد گذاشت؟

واقعیتش را بخواهید چند نفر دور هم جمع می‌شوند و برای این‌که شاعر و نویسنده آزرده خاطر نشود از او و اثرش تعریف می‌کنند. اگر هم خرده برده‌ای با او داشته باشند به اصطلاح پنبه‌اش را می‌زنند. این‌ها به اعتقاد من نقد نیست و جنبه مادی و بده بستان پیدا کرده. هر چیز که جنبه مادی پیدا کند از ارزش و اعتبار می‌افتد، به ویژه در اوضاع کنونی. منتقد باید در زمینه نقد، دانش اندوخته باشد و کارش هم حاشیه‌ای نیست. کسی که نقد می‌نویسد در حاشیه نیست. ملاک‌های تشخیص و تعریف در حال حاضر برای ما پیش پا افتاده و مسخره است.

نقدهای شعر امروز بیشتر معطوف به چه موضوعاتی می‌شود؟ اگر بخواهیم کمی بد بینی را کنار بگذاریم چه می‌گویید؟

در حوزه شعر کلاسیک صرفا روی وزن و قافیه توجه می‌شود و در زمینه شعر امروز نیز انتظار دارند شاعر حرف‌هایی بزند که با سخنان دیگر مردم دنیا تفاوت داشته باشد. این در حالی است که بزرگ‌ترین شاعران تحت تأثیر شاعران پیش از خود بوده‌اند. همیشه نوآوری را باید از میان سنت‌ها جست. حتی شاعران گذشته ما تحت تأثیر شاعران پیش از خود بوده‌اند، حتی تحت تأثیر نثر گذشته. احمد شاملو به میزان زیادی تحت تأثیر تاریخ بیهقی بود. نثر عارفان ما را خوانده بود. همان‌طور اخوان تحت تأثیر سبک خراسانی و ناصر خسرو شعر می سرود.

-------------------
اشکوری،‌ شاعر و مترجم متولد اشکور از توابع گیلان و فارغ‌التحصیل رشته جغرافیای انسانی و اقتصادی از دانشگاه تهران است. «شب‌ها»، «از دم صبح»، «با ماسه‌های ساحل»، «آن سوی چشم‌انداز»، «از برکه‌ها به آینه»، «رگبار آفتاب»، «ماهتاب اسفند» و «در کنار جاده پاییزی» از آثار او هستند.

آخرین کتاب وی با عنوان « آقای صداقت! اگر جای شما بودم...» که کتابی هزل و طنزآمیز است سال گذشته(1392) از سوی انتشارات به‌نگار منتشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط