احمد صدری در نخستین نشست خانه نقد ایران مطرح کرد
ایرانیها در طول تاریخ تقویم و زبان ملی خود را حفظ کردهاند/ شاهنامه بیانگر تکثر قومی است
احمد صدری، جامعهشناس و پژوهشگر در نخستین جلسه نقد خانه نقد ایران، شاهنامه را کتابی دانست که هر ایرانی بیتهایی از آنرا حفظ است. وی گفت شاهنامه بخشی از ذات ماست و ایرانیها برخلاف بسیاری از اقوام دیگر با وجود اینکه به اسلام گرویدند هویت، تقویم و زبان ملی خود را حفظ کردند.
صدری درباره ترجمه شاهنامه به زبان انگلیسی توضیح داد: پژواک این حماسه هنوز در جهان به گوش میرسد و هدف ما در وهله نخست این بود که الفبای اساطیریمان به جهان شناسانده شود، به ویژه به ایرانیانی که آنسوی مرزها زندگی میکنند. هدف دیگر این بود که میخواستیم جهان انگلیسی زبان برای فرهنگ اساطیری و نمایشیاش با شاهنامه آشنا شود.
وی حفظ صدای فردوسی را از دیگر نکات مدنظرش در این تلخیص دانست و تصریح کرد: بسیاری از کسانی که از شاهنامه تلخیص نوشتهاند، صدای فردوسی را نیاوردند اما من در تلخیص حتی براعت استهلال فردوسی را هم آوردهام. وقتی شاهنامه را تلخیص میکنید نمیتوانید بگویید حساسیتهای فردوسی نقشی نداشته است. سه مورد بود که در این کار حساسیت من را برانگیخت و از مهمترین آنها تکثر قومی شاهنامه بود برخلاف تفسیر نیمه فاشیستی قرن بیستم که میگوید شاهنامه تکثر قومی ندارد. فردوسی حتی به شخصیتهای مثبت تورانیان، مانند پیران هم به خوبی پرداخته است.
صدری ادامه داد: موضوع دوم مساله زنان و مردان شاهنامه است که شخصیتهای اصلی زن مانند «سیندخت» بسیار مثبتاند و اگر چنین شخصیتی نبود یک داستان عاشقانه به تراژدی بدل میشد. موضوع سوم به رشته تحصیلیام که جامعهشناسی است برمیگردد و نمیتوانم نسبت به آن بیتفاوت باشم و با دید جامعهشناسی هم به شاهنامه نگاه کردم. برای نمونه کوشیدم روابط حماسی پهلوانان و شاهان را برجسته کنم.
این پژوهشگر، نژاد، هنر، گوهر و خرد را چهار خصوصیت بارز کیخسرو توصیف کرد و افزود: چیزهایی در وجود انسان ذاتی است و چیزهایی هم اکتسابی. برای نمونه ما نمیتوانیم رنگ پوست و مو، همینطور جنسیت و ملیتمان را مشخص کنیم اما اگر یک نفر که استعداد موسیقی دارد، این رشته را دنبال کند، میتواند تبدیل به شجریان شود یا اگر فوتبال تمرین کند تبدیل به نکونام و قوچاننژاد شود! شاهان باید هنرهای رزم و بزم را توامان میآموختند. هنر بزم به آن معنا که زیاده از حد خوشگذرانی و بذل و بخشش نکنند. حتی رستم هم سیاوش را به زابلستان میبرد تا این هنرها را به او بیاموزد.
وی نبرد رستم و اسفندیار را یکی از دراماتیکترین داستانهای شاهنامه دانست و اظهار کرد: رستم و اسفندیار هر دو محقند و هیچکدام نمیخواهند با دیگری بجنگند اما مجبورند. زمانی که اسفندیار به رستم توهین میکند که تو اصل و نسب نداری، رستم خود را نسل هوشنگ معرفی میکند. این یک نکته مهم در شاهنامه است. اسفندیار هم از نسل هوشنگ است و این دو باید باهم فامیل شوند اما این اتفاق نمیافتد، چرا که اسفندیار هم اصل و نسبش را تغییر میدهد.
متن کامل این خبر را اینجا بخوانید
نظر شما