شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰
شایعه‌پردازان حرفه‌ای با حقایق مستند و متقن چه کردند؟/مقاله پیروز مجتهدزاده

پیروز مجتهدزاده معتقد است که در افسانه‌پردازی‌هایی که گاه و بی گاه با سر وصدای فراوان زیر عنوان «انتشار اسناد جديدی در اثبات دخالت امريكا در كودتای 28 مرداد» از صدای امریکا و بی بی سی و رسانه‌های خاصی در ایران به گوش ما ایرانیان می‌رساند، تلاش دارد تصویر یک «قهرمان ملی» را که از سال 1332 در اندیشه ایرانیان پرورانده‌اند همچنان زنده نگاه دارند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- پیروز مجتهدزاده: نکته بسیار مهمی که نمی‌تواند در این ماجراها نادیده انگاشته شود همانا دشمنی‌های دولت بریتانیای ظاهرا شکست خورده از مصدق بود که سخت در پی تلافی می‌کوشید دولت او را سرنگون سازد، ولی در دنیای پس از جنگ جهان گیر دوم، دیگر توان و امکان دخالت مستقیم در امور داخلی ایران به سبک و سیاق دوران استعمار را نداشت. به این دلیل، وینستن چرچیل Churchill Winston، نخست وزیر و رهبر جنگی بریتانیا که از آغاز روی کار آمدن پهلوی در ایران و آغاز سرکشی‌های ایرانیان در برابر امیال و منافع استعماری بریتانیا که آخرین مراحل آن نجات خوزستان، لغو کاپیتولاسیون و ملی کردن نفت بود، بی پرده نسبت به ایران و ایرانی دشمنی می‌ورزید، دست به دامان ایالات متحده شد تا در انتقامجویی وی علیه ایران و ایرانی شرکت کرده و در زیر و رو کردن نظام حکومتی ایران یاری رسان باشد. ولی دولت حزب دموکرات که همیشه حامی و پشتیبان مصدق و مصدقی‌ها در ایران بوده و هنوزهم هست، واکنشی مثبت به خواست‌های چرچیل نشان نمی‌داد. هنگامی که دولت جمهوریخواه در سال 1953 به ریاست جمهوری ژنرال آیزنهاور Eisenhower Dwight به قدرت رسید، اجازه داده شد تا سازمان سیا CIA که از قبل نگران تلاش‌های حزب توده در اتحادی نانوشته با مصدق و یاران بود، طرحی را تهیه کرده و به اجرا گذارد برای مقابله با آن وضع که طرح آژاکس Operation Ajax نامیده می‌شد. عنوان رسمی این طرح "سرنگون کردن نخست وزیر ایران، مصدق (نوامبر 1952- اوت 1953) - Overthrow of Premier Mossadeq of Iran (November 1952 – August 1953)" بود، ولی عوامل سیا (سی آی ای) به شیوه عامیانه از آن به عنوان "طرح کودتا" یاد می‌کردند. 

در اینجا ضرورت به تاکید دارد که مداخله بیگانه در امور داخلی کشور ما در آن تاریخ، تحت عنوان "کودتا" یا هر عنوان دیگری محکوم است و به همین دلیل خانم مادلین آلبرایت Madeleine Albright وزیر خارجه ایالات متحده امریکا در دولت حزب دموکرات در سال 2000، آن اقدام را "نادرست" خواند ولی مصدق ستایان حرفه‌ای نام "عذر خواهی" ایالات متحده را بر گفته او گذاشتند، غافل از این که "عذر خواهی" مرحله‌ای بسیار حساس و حساب شده در روابط بین‌الملل است و مستلزم تعهد پرداخت‌های بزرگ به عنوان غرامت، در حالی که وزیر خارجه دولت دموکرات بیل کلینتن Bill Clinton با طرح آن مطالب فقط خواسته است که سیاست خارجی دولت‌های حزب جمهوری خواه را "ضد دموکراسی" قلمداد کرده و حزب رقیب را در دیده رای دهندگان امریکایی محکوم کند. آنچه خانم آلبرایت گفته بود هیچ شباهتی به عذر خواهی نداشت، وی گفته بود:

The Eisenhower administration believed its actions were justified for strategic reasons. But the coup was clearly a setback for Iran's political development and it is easy to see now why many Iranians continue to resent this intervention by America. 

یعنی: دولت آیزنهاور باور داشت که اقدامش (در ایران) به دلایل استراتژیکی مشروع بوده است. ولی کودتا آشکارا یک عقب نشینی در کار توسعه سیاسی ایران بود و حالا به آسانی می‌توان دید چرا بسیاری از ایرانیان در برابر این مداخله امریکا همچنان مخالف هستند. 

به هر حال، استفاده از عنوان "کودتا" در این برخورد از سوی عوامل اجرایی طرح آژاکس، استفاده‌ای دیمی (غیر علمی) بود که متاسفانه از آن تاریخ به بعد در بحث‌های عامیانه به همان صورت استفاده شد و استنباط "کودتا" بودن حرکت‌های روز 28 مرداد را نزد همگان، از ماموران اطلاعاتی امریکایی – انگلیسی گرفته تا استادان دانشگاهی ایرانی متداول کرد. استفاده دیمی یا غیر علمی از اصطلاحات علمی در همه جوامع جاری است، ولی نه به اندازه کشور ما که هیچ یک از اصطلاحات و مفاهیم علمی حتی در دانشگاه‌های ما تبیین و تشریح نمی‌شود. برای مثال، در ایران دهه 1340 و اوایل دهه 1350که دوران پدیده "ولیعهد" برای سلطنت بود، پدران میانسال به کنایه از عنوان "ولیعهد" خود در اشاره به فرزندان ذکور اولشان استفاده می‌کردند، قطعا با آگاهی از این که این استفاده یک استفاده دیمی کنایه آمیز از آن اصطلاح یا عنوان بوده است نه بیان واقعیت. در ایالات متحده امریکا و اروپا هم هرگاه همکاران رقیب در تشکیلاتی توانستند یکدیگر را از شغل و مقامی سرنگون کنند، می‌گویند علیه آن فرد کودتا کرده‌اند. ولی آنان این استفاده دیمی کنایه آمیز از اصطلاح "کودتا" را بیان واقعیت نمی‌پندارند و خود و دیگران را به اشتباه نمی‌اندازند. اما در ایرانی که این دقت‌های علمی در استفاده از مفاهیم و اصطلاحات علمی وجود ندارد، رویداد 28 مرداد 1332 به گونه‌ای جدی و رسمی "کودتا" با تعاریف علمی آن فرض شده است، بی آنکه توجه شود آقای مصدق رئیس نظام حکومتی، یا رئیس "اتا" نبود که علیهش "کو" صورت گیرد. او نخست وزیر معزولی بود که چند روزی را به گونه‌ای غیر قانونی به حیات باقیمانده دولتش ادامه داد. کودتای واقعی را نخست وزیر وقت، آقای مصدق مرتکب شد که با تعطیل کردن همه ارکان نظام حکومتی وقت، و در راس همه آنها، با انحلال مجلس شورای ملی، عالی ترین مرجع حکومت مردمی را، در 25 مرداد 1332 واژگون کرد. 

از سوی دیگر، شایان دقت است که منطق حکم می‌کند ریاست عالیه یک نظام حکومتی "اتا" نمی‌تواند علیه خود مرتکب کودتا شود. به همین دلیل، شایان توجه است که سند شماره 345 (از مکاتبات دیپلماتیک دولت امریکا مورخ 25 مرداد 1332) از قول سفير امريکا در بغداد اشاره دارد که شاه ايده "کودتا" عليه نطام حکومتی را مسخره دانسته و گفته است آنچه (در تهران) اتفاق افتاد در حقيقت ضد کودتا بود. 

دونالد ویلبر Donald Wilber عضو برجسته سازمان سیا در تدوین طرح آژاکس، در گزارشی که از "طرح سرنگون ساختن دولت مصدق" دارد و مهمترین، گویاترین و صریح‌ترین سند رسمی (دولتی) درباره آن عملیات شمرده می‌شود، نه از کودتا، بلکه از "سرنگون کردن" نخست وزیر مصدق در ایران سخن به میان می‌آورد. حتی مامور عملیاتی آن طرح در تهران، یعنی کرمیت روزولت Kermit Roosevelt که به شهادت همسرش در خاطره نویسی‌های خود در کهنسالی سخت دچار مشکل خود بزرگ‌بینی شده و از نقش "بزرگ" خود در "کودتا"ی مرداد 1332 داد سخن داده است، کتاب خاطرات خود درباره آن رویدادها را به درستی "ضد کودتا – Countercoup" (16) عنوان داده است. نوشته‌های رسمی و مستند ویلبر ابتدا به صورت کتابی زیر عنوان "سرنگون کردن مصدق، نخست وزیر ایران" در ماه مارس 1954 توسط سی آی ای CIA منتشر شد. بعدها، در تاریخ 16 آوریل 2000 یک گزارش 80 صفحه‌ای از خلاصه آن کتاب در نیویورک تایمز انتشار یافت که در آن به تفصیل درباره نارسایی و ناکارامدی اجرای آن طرح سخن رفته و رسما و کتبا اقرار می‌شود که شاه تا آخرین لحظه با هرگونه کودتا برای سرنگون کردن مصدق مخالف بود (17). در همین رابطه، دکتر محمدعلی موحد که تحقیقات مصدق ستایانه‌ای را درباره مساله ملی کردن نفت و حوادث مرداد 1332 در ایران انتشار داده است، به اتکای اسناد دولتی امریکا، بی پرده تایید می‌کند که "شاه، حتی در آن ایام که تیرگی روابط او و مصدق به بالاترین درجه رسیده بود، با روی کار آوردن زاهدی از راه کودتای نظامی مخالفت می‌کرد..." (18). شایان توجه است که سپهبد زاهدی هم به اعتبار اسناد و شهادت‌های یاد شده، تا آخرین لحظات از سرهنگ نصیری می‌خواست که ابلاغ فرمان عزل مصدق به هیچ وجه نباید به صورتی باشد که جنبه کودتا را بخود گیرد. به همین دلیل است که همه اسناد مکتوب و شهادت‌های دست اندرکاران، تایید دارند که سرهنگ نصیری و همراهانش از گارد شاهنشاهی، در اقدامی مسالمت‌آمیز، فرمان عزل مصدق را با همکاری نظامیان از ارتش انشعابی مصدق به ریاست ستادی سرتیپ ریاحی که حافظ محل اقامت وی بودند، به مصدق ابلاغ کردند، ولی به دستور ایشان، در ادامه کودتای خزنده اش، بازداشت شده و به زندان افتادند. 

اسناد دولتی ایالات متحده مکرر سخن از آن دارند که شاه از هرگونه اقدام کودتا مانند علیه مصدق و دولتش پرهیز داشت. سند شماره 303 مورخ 23 فوریه 1953 برابر با 4 اسفند 1331 از سری اسناد یاد شده برای مثال، می‌گوید: شاه دیروز عصر اظهار داشت که هنوز با نخست وزیری زاهدی مخالف است (19). یا اینکه سند شماره 329 مورخ 30 می 1953 برابر با 9 خرداد 1352،تصریح دارد که شاه برای نخست وزیری سپهبد زاهدی سه شرط تعیین کرده بود. شرط اول اینکه او باید از طریق های قانونی و پارلمانی به قدرت رسیده و دولت را تشکیل دهد (20).

اما شایعه‌پردازان حرفه‌ای با حقایق مستند و متقن چه کردند؟ 

شرح این رویدادها از آن تاریخ، وارونه تحویل جامعه سیاسی و دانشگاهی ایرانی شد، در شرایطی که هیچ کس را حتی یارای تکذیب دروغ پردازی‌ها نبود، مبادا دچار انگ آماده و زیاد استفاده شده "طرفداری از رژيم" یا "نوکری انگلیس" شود. تاکتيک ترور شخصيت منتقدین به اتهام "مزدوری رژیم" یا طرفداری از "سياست های انگليسی" جلوی هرگونه انتقاد نسبت به اقدامات پرسش برانگيز مصدق بين سال‌های 1329 تا 1332 را گرفت و از انتقادی موثر نسبت به اقدامات ایران برانداز یارانش در هیجان آفرینی ناشی از وارونه نویسی تاریخ در دوران پس از رویدادهای مرداد 1332 تا 1357 جلوگیری کرد. در چنان محیطی خفقان آور که درست شده بود، این گونه وانمود شد که ماجراهای مرداد 1332 حاصل اختلافات واقعی و مشروع سران سیاسی کشور نبود، بلکه ناشی از دشمنی‌های ایدئولوژیک امریکا و انگلیس با "ناسیونالیزم" و دموکراسی‌خواهی مصدقی بوده و سران سیاسی کشور که با خودسری‌های مصدق مخالفت داشتند، همه نوکر و مزدبگیر "انگلیس" و پادو های "کودتای سیاه امریکایی" بودند. هنگامی دورنمای شتر گاو پلنگ شده این حقایق بهتر شناخته می‌شود که توجه کنیم کار این وارونه نویسی تاریخ تا آن اندازه بالا می‌گیرد که بی بی سی BBC (رادیو و تلویزیون‌های اصلی بنگاه سخن پراکنی بریتانیا) بیش از هر رسانه دیگری در جهان این جنبه خاص از وارونه سازی حقایق تاریخی ایران مرداد 1332 را تبلیغ کرده و می‌کند. گل سر سبد ده ها و صدها برنامه به اصطلاح مستند تهیه و انتشاریافته در راستای این وارونه سازی تاریخی توسط بنگاه سخن پراکنی بریتانیا، برنامه مفصلی بوده است که از سوی تلویزیون بی بی سی2 زیر عنوان "پایان امپراتوری - End of Empire" تهیه شده و تاکنون صدها بار از همان شبکه و شبکه های دیگر بی بی سی و دیگران پخش شده است (21). 

همراه این وارونه‌نویسی، دروغ پردازی، و تزویر و عوامفیبی حمایت شده از سوی وابستگان حزب دموکرات ایالات متحده امریکا و تصمیم‌گیران سیاسی بنگاه سخن پراکنی بریتانیا که توام با خشونت و انتقامجویی‌های خانمان برانداز به خورد نسل‌های ایرانی داده شد و این فرهنگ سیاسی منحط "سیاه" و "سفید" دیدن مسائل و قانون گریزی و مسؤلیت ستیزی ابدی نصیب ما فرزندان ایران گردید که در آن: سیاست به معنی "دروغ" گفتن برای فریفتن"عوام" است. در این وارونه نویسی تاریخ، در بزرگ جلوه دادن نقش "کودتای سیای امریکا" تا آن اندازه اغراق شد که گاه حتی به صورت سناریویی در آمد متکی بر باور دینی یهودی "آرماگدون – Armageddon= نبرد سپاه شیطان برای رساندن بشریت به آخر زمان" - چیزی شبیه ظهور خر دجال در اسلام - در آمد و این آرماگدون امریکایی زندگی سیاسی جهان بشری را دگرگون کرده و صهیونیزم را نه تنها بر ایران، که بر نسل بشر مسلط ساخته است. 

جبهه ملی و همه شعبات و منشعباتش که در شایعه‌پردازی برای ترور شخصیت رقیبان و مخالفان مصدق، مهارت لازم را از یاران خود در حزب توده و همه شعبات و منشعباتش کسب کرده بودند، نقش اختلافات کاملا بر حق داخی را در مورد چگونه ملی کردن نفت و خنثی نکردن ارکان حکومت، بطور کلی تحت الشعاع سناریوی "توطئه کودتای امریکایی" خود قرار دادند و همه رقیبان و مخالفان مصدق را مزد بگیر شرکت نفت و یا نوکر امریکا و انگلیس قلمداد کردند. شاه در این توطئه های ترور شخصیت تبدیل به یک آدمک مصنوعی خائن بالفطره شد که خداوند او را فقط برای نوکری امریکا و انگلیس خلق کرده بود: کار انگ زدن به آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، رئیس وقت مجلس شورای ملی در مرداد 1332 و مبتکر و به ثمر رسانند نهضت ملی کردن نفت، تا آنجا بالا گرفت که نه تنها آن روحانی میهن دوست و دانا "مزدور" انگلیس" قلمداد شد که شایع کردند زیر ریش هر روحانی را که بازرسی کنید نوشته است "ساخت انگلیس" و این جسارت ناجوانمردانه را تا شب انقلاب اسلامی ادامه دادند. در فردای انقلاب یاد شده این شعارهای چندش آور فقط به این دلیل متوقف شد که آقایان بر این گمان شدند که ادامه آن زشت کاری‌ها می‌توانست فرصت رخنه کردن در نظام جدید را از آنان بگیرد: سرلشکر وطن پرست فضل الله زاهدی به نوکر خارجی مبدل شد: سیاستمدار وطن دوست، قوام السلطنه و برخی از یاران مصدق که به طور موقت یا برای همیشه از او روی برتافتند مانند سید ابوالحسن حائری‌زاده، حسین مکی، دکتر مظفر بقایی و ده‌ها تن دیگر، بی مهابا خائن قلمداد شدند. 

حتی خلیل ملکی که در خطاب به مصدق گفته بود: " این راهی که شما می روید به جهنم است ولی ما تا جهنم هم با شما می‌آئیم" (22) به جرم روی برتافتن موقت از مصدق "خائن" قلمداد شد. آنان حتی از تهمت های ناجوانمردانه علیه سیاستمدار برجسته دیگر، دکتر علی امینی، از بستگان مصدق که در آن ماجرا ها فقط از او انتقاد می کرد، خود داری نورزیدند. آنان دروغ گویی و تحریف تاریخ را حتی در ویکیپدیای آیت الله کاشانی (دانشنامه اینترنتی بی طرف در گوگل امریکایی) منعکس کرده و نوشتند که ایشان پس از مرداد 1332 نسبت به اعمال خود علیه مصدق "توبه" کردند. در همان دانشنامه بی طرف این شایعه پردازان دکتر غلامحسین صدیقی، آن فرزند صدیق وطن را که وفاداریش به مصدق تا آخرین لحظات، علیرغم انتقادات اساسی نسبت به او، ناشی از پایمردی در "تعهد" همکاری با دولتی بود که ظاهرا متعهد به مدیریت دموکراتیک امور و خدمت به منافع ملی وطن بود، نوکر بی اختیار و پادوی سیاسی مصدق قلمداد کرده و به دروغ نوشتند که او دعوت شاه در سال 1357 برای تشکیل دولت را رد کرد و از شاه خواست که از ایران خارج شود: یعنی دروغی شاخدار که حقیقت را به توان 180 درجه وارونه می‌کند.

سازمان سیای امریکا را چه می‌شود؟ 

از هنگام بی اعتبار شدن فرهنگ سیاسی دست پرورده روشنفکری سنتی در دوران پس از انقلاب اسلامی، این گونه می‌نماید که تلاش‌هایی در کار است برای حفظ این توهم که روشنفکری سنتی از اعتبار نیافتاده و برج و باروی قهرمان پرستی در ایران ویران نشده است: گذشته از تشکیلاتی چون مجاهدین خلق که پس از گرویدن آقای هدایت متین دفتری، نوه دختری مصدق، از جهاد اسلامی در راه خلق کمونیستی دست برداشته و راهی جهاد اسلامی در راه خلق ناسیونالیستی چپ مصدقی شد: و گذشته از گروهی از همه جا مانده و رانده که من به طنز نام "هیات ترور شخصیت مجتهدزاده" را بر آن نهاده‌ام و مبارزه‌ای را در رسانه‌ها عمومی و در دانشگاه‌های ایران برای حذف و اخراج من به جرم هویدا کردن اسرار تاریخ تحریف شده شصت سال اخیر ایران پی گیر است، به نظر می‌رسد که انجام وظیفه حفظ و حراست از فرهنگ سیاسی قهرمان پرستی در جامعه ایرانی بر عهده منابع اصلی وضع کننده این فرهنگ افتاده است. این منابع اصلی عبارتند است از سیای ایالات متحده امریکا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا: 

آژانس مرکزی اطلاعات (سی آی ای - CIA) Central Intelligence Agency ایالات متحده امریکا، که در ایران به "سازمان سیا" معروف است و با دخالت بی جا، بی مورد و دیر هنگام خود در ماجراهای 25 تا 28 مرداد 1332 فقط توانست آن حرکت تماما ایرانی در بر افکندن کودتای ائتلاف نانوشته طرفداران مصدق و حزب توده‌ای علیه قانون اساسی کشور را لکه دار کند. 
این دخالت ناخواسته و بی مورد هنگامی رخ داد که مصدق از چند روز قبل از آن به دلیل منحل کردن مجلس شورای ملی یا خانه ملت (کودتا به معنی واقعی علیه قانون اساسی کشور) در تاریخ 25 مرداد از نخست وزیری عزل شده و فرمان عزل خود را امضاء کرده و پذیرفته بود و همه اعضای دولتش، به جز پنج وزیر وفادارش پراکنده شدند، ولی این جمع شش نفره تصمیم گرفت، با بی اعتنایی به حکم عزل پذیرفته شده، نقش یک دولت یاغی را چند روزی بیشتر ادامه دهد. از سوی دیگر، می‌دانیم که شکیلات جاسوسی و اطلاعاتی مخوف امریکایی در اسناد چندین بار منتشر شده خود موسوم به «طرح آژاکس Project Ajax» صراحتا اعلام کرد که با دخالت بی جای خود در ماجراهای یاد شده 28 مرداد 1332 خواسته است که با سرنگون کردن دولت مصدق نقطه پایانی بر رخنه و نفوذ گسترده عوامل حزب توده در آن دولت، به ویژه در ارتش ایران نهد. 

ولی در افسانه‌پردازی‌هایی که گاه و بی گاه با سر وصدای فراوان زیر عنوان «اقرار امریکائی‌ها به دست داشتن در کودتای 28 مرداد یا «انتشار اسناد جديدی در اثبات دخالت امريكا در كودتای 28 مرداد» از صدای امریکا و بی بی سی و رسانه‌های خاصی در ایران به گوش ما ایرانیان می‌رساند، می‌کوشد تصویر یک «قهرمان ملی» را که از سال 1332 در اندیشه ایرانیان پرورانده‌اند همچنان زنده نگاه دارند: قهرمانی که جز «مبارزه علیه منافع استثماری امریکا و علیه منافع استعماری انگلیس» کار دیگری نداشته است. این تشکیلات گذشته از رادیو – تلویزیون‌های بی بی سی و صدای امریکا از نویسندگان و مورخین دست پرورده خود در رسانه‌های عمومی ایران و غرب نیز در این سناریو سازی‌ها استفاده می‌کند، افرادی همچون یرواند یا ارواند آبراهامیان Ervand Abrahamian که ترجمه فارسی کتابش در سال 93- 1392 همزمان از سوی چهار ناشر ایرانی منتشر شد که تحریک کننده این سوال است: چرا چهار ناشر در آن واحد؟ آیا پاسخ می‌تواند جز این باشد که این بار سیا خواسته است به مناسبت سالگشت 28 مرداد دست به یک تهاجم تبلیغاتی چهار جانبه زند؟ 

انتشار ترجمه فارسی این کتاب توسط چهار ناشر ایرانی در مرداد ماه 1392 همزمان بود با ابتکار سیای امریکا در دست زدن به بی سابقه‌ترین تهاجم تبلیغاتی از طریق بخش فارسی بی بی سی و صدای امریکا و بخش‌هایی از تلویزیون صدا و سیمای جمهوری اسلامی در راه قهرمان‌پروری از افسانه "مصدق و کودتای 28 مرداد". درباره این کتاب و چگونگی‌های مربوط به انتشار ترجمه فارسی آن از سوی چهار ناشر ایرانی در آن واحد، ترجیح من بر آن است که به جای انعکاس دانسته‌های خود، بخش‌هایی از نقد محترمانه ولی بسیار محتاطانه‌ای را با هم بخوانیم از آقای فریدون مجلسی در صفحه آخر روزنامه اعتماد، مورخ دوشنبه 30 تیر 1393:
- "در حقيقت آبراهاميان كه خود بهره مند از مزاياي زندگي و استادي در امريكاست...."
- "همزماني انتشار اين كتاب با سر و صداي بسيار كه درباره انتشار اسناد جديدي در اثبات دخالت امريكا در كودتاي 28 مرداد اين تصور را پديد آورد كه روايت جديد آقاي آبراهاميان با بهره مندي از اطلاعات تازه معماهاي تازه يي را حل و ابهاماتي را روشن كرده است." 

- "(نویسنده) كتاب مسير و ديدگاه خاصي دارد و معتقد است در اين كتاب: «مي‌كوشد كودتا را قاطعانه در چارچوب منازعه ميان امپرياليسم و ناسيوناليسم، ميان جهان اول و جهان سوم، ميان شمال و جنوب، ميان كشورهاي صنعتي پيشرفته و كشورهاي عقب ماند وابسته به صدور مواد خام قرار دهد... در واقع آقاي آبراهاميان حضور شوروي و رفتارهاي آن كشور و حزب توده را به كلي از معادلات كتاب خود خارج مي‌كند. مي‌توان گفت نويسنده ضمن ارائه حقايق بسيار به عنوان يك متفكر چپ ديدگاه جانبدارانه يي دارد" (23). 

شایان توجه فراوان است در حالی که اسناد رسمی سازمان سیای ایالات متحده امریکا، مانند همین طرح یاد شده آژاکسProject Ajax، و کتاب ضد کودتا = Countercoup از کرمیت روزولت، و دیگر اسناد مربوطه سازمان سیا و وزارت خارجه ایالات متحده صراحتا علت مداخله امریکا در امور داخلی ایران در روز 28 مرداد 1332 را پایان دادن به نفوذ حزب توده در ساختار سیاسی و نظامی ایران از طریق دولت مصدق، و پاکسازی ارتش ایران از عناصر توده ای اعلام می‌کنند، آقای یرواند آبراهامیان و دیگر عوامل تهاجم تبلیغاتی همان سازمان‌ها ماجرای 28 مرداد را یک کودتای امپریالیستی تبلیغ می‌کنند برای سرنگون کردن قهرمان مبارزه علیه دیکتاتوری داخلی و استعمارگری خارجی: برای سرنگون کردن قهرمان منازعه ناسیونالیستی علیه امپرياليسم و قهرمان مبارزه جهان سوم علیه جهان اول و قهرمان مبارزات جنوب علیه شمال و قهرمان مبارزات کشورهای عقب مانده وابسته به صدور مواد خام علیه کشورهای صنعتی پیشرفته و.... 

در مرداد ماه 1392 سازمان اطلاعات و امنیت ایالات متحده امریکا (سیا) سرو صدای کم سابقه‌ای را به مناسبت شصتمین سالگرد به اصطلاح کودتای امریکایی 28 مرداد 1332 به راه انداخت و در یک تهاجم تبلیغاتی کم نظیر به قلم افرادی مانند آبراهیمیان و از طریق رسانه‌هایی مانند بی بی سی فارسی و صدای فارسی امریکا کوشید تا یک بار دیگر افسانه‌پردازی برای حفظ استرتژی قهرمان پروری مصدقی را در اندیشه‌های ایرانی زنده نگاه دارد که الیته صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم کوشید از غافله این جنگ تبلیغاتی امریکایی – انگلیسی برای ادامه تحمیق اندیشه‌های ایرانی عقب نماند. همان اندیشه‌های ایرانی که بر این باور بوده‌اند که "سیاست، به ویزه سیاست‌های استعماری پدر و مادر ندارد و اگر سیاست‌های استعماری بخواهند فردی را خراب کنند، حاضرند او را به خود ببندند و اگر بخواهند ملتی را خراب کنند حاضرند فرد را قهرمان مبارزه علیه خود اعلام کنند". تردیدی نیست که در عالم سیاست استعماری هیچ‌کس به فکر «حق» و «حقیقت» و «حقانیت» برای دیگری نیست و هیچ دولتی وقت خود را برای روشنگری در راه منافع ملیِ ملت دیگر بیهوده نمی‌کند. به این دلیل جای حیرت داشت که پس از شصت سال بحث در باره افشای اسناد امریکایی و انگلیسی، ناگهان در مرداد 1393 دو باره اعلام شد که سی‌آی‌ ای (سیا) اسناد و اسرار مربوط به «کودتای 28 مرداد» را برای اولین بار افشا مي‌‌کند. 

به اسناد منتشر شده در سایت اینترنتی آرشیو سی‌آی ‌ای مراجعه کردم و آنچه را که یافتم جز برانگیختن حیرت نشد که باز چه شده است که کهنه‌‌های تکرار شده 60 سال گذشته، این بار زیر عنوان افشاگری سی‌آی‌ ای در تأیید دست داشتن امریکا در «کودتای 28 مرداد 1332» تکرار می‌شود؟ (24) در بررسی مطالب منتشر شده در کمال حیرت دیدم که سی‌آی‌ ای در مقدمه شاهکار جدیدش صراحت دارد که مطالب منتشر شده در واقع همان اسناد است که دونالد ويلبر عضو برجسته سی‌آی ‌ای در تدوین طرح عملياتی آژاکس موسوم بهProject Ajax تهیه کرده و قیلا در دو نوبت منتشر کرد. عنوان رسمی فارسی دومین انتشار این طرح «تغییر‌رژیم: سرنگون کردن نخست‌وزیر ایران، مصدق، گزارش کودتای 1953 ایران (نوامبر 1952- اوت 1953)» نام دارد که من هم در مقالات پیشین و در همین نوشته به تفصیل استفاده کرده‌ام. همچنین تأیید شده است که اسناد جدید شامل مطالبی است از کرمیت روزولت مأمور اجرای عمليات آژاکس در تهران که در کتاب خاطرات او زیر عنوان «ضد کودتا: تلاش برای کنترل ایران» منتشر شد. 

اولین نکته ‌ای که در این رابطه شایان توجه است اینکه با تبلیغ عنوان «دخالت در کوتای 28 مرداد 1332 مورد تایید سی‌آی‌ای قرار گرفته است» سعی شده است در جنگ روانی- سیاسی جدید به ایرانیان وانمود شود که این موضوع تا حالا مورد انکار بوده است و حالا سی‌آی‌ ای دلش برای تاریخ ایران سوخته و می‌خواهد حقایق را برملا کند. با توجه به این حقیقت که دخالت سی‌آی ‌ای در رویدادهای مرداد 1332 از همان روز اول مورد تأیید همه ناظران و خود امریکایی‌ها بوده است، این اقدام جدید نمی‌تواند جز شگردی باشد برای تداوم سناریوسازی‌های دیرین که ایران و ایرانی را به شرایط امروز دچار کرده است. همه ناظران برای همیشه تايید کرده‌اند که سی‌آی ‌ایِ با دخالت بسیار محدود، ولی بی‌جا و دیرهنگامش در رویدادهای 28 مرداد 32 برای سرنگون کردن دولتی که سه روز قبل عزل شده و به گونه غیر قانونی ادامه حیات می‌داد، در حقیقت خواسته است، آن اقدامات قانونی علیه کودتای 25 مرداد را در 28 مرداد به نام خود نسبت داده و آن را بدنام کند و از حرمت قانونیِ یک ضد کودتای مشروع بیندازد. 

دخالت دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکایی و انگلیسی در ماجرای مرداد 1332 از سال انتشار گزارش اول ویلبر به صورت کتاب در ماه مارس 1954 توسط سی‌آی‌ ای و از سال 1979 با انتشار خاطرات کرمیت روزولت بر ملا شده و در دسترس بوده است و من در مقاله بارها منتشرشده‌ام، تحت عنوان «در شش دهه گذشته بر ما چه گذشته است: آیا 28 مرداد کودتا بود یا ضد کودتا؟» قسمت‌های مهم این اسناد را مورد بررسی قرار داده‌ام. 

از سوی دیگر، آیا می‌توان ادعاهای علنی و رسمی سال 1995 سالنامه سازمان اطلاعات انگلیس که پیوسته از سوی منابع طرفدار قهرمان پرستی مصدقی تبلیغ می‌شود، را ناشی از دلسوزی اینتلیحنس سرویس انگلیس برای اصلاح تاریخ سیاسی ایران دانست که در باره ملی کننده نفت ایران به شیوه‌ای که همه ثروت نفتی ایران در خارج از کشور را که ده بار ارزشمندتر ثروت نفتی داخل کشور بود، چنین گفت: دکتر مصدق خسارتی که به انگلستان وارد کرد از خسارتی که هیتلر در جنگ دوم جهانی به انگلستان وارد کرد بیش تر بود. آنچه در این ادعاها بیش از هر مطلب دیگری سبب شگفتی است انتظار مطرح کنندگان انگلیسی این ادعاها از ملت ایران است در ایفای نقش عوام. به گفته دیگر، دستگاه‌های اطلاعاتی و جاسوسی بریتانیا آشکارا انتظار دارند ملت ایران – ملتی که در نتیجه تحریف تاریخ سیاسی در خلال شصت سال گذشته «انگلیس» را عامل پلید ترین توطئه ها برای تحریف حقایق مربوط به ایران شناخته است، ادعاهای دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی همان پدیده توطئه‌گر در وانمود کردن مصدق به عنوان دشمن سیاسی انگلیس را نه برای تحمیق ایرانیان و تشویقشان به قهرمان پرستی تلقی کند، بلکه به حساب دلسوزی "انگلیس" بگذارد در راه پیشرفت و تعالی فکری.
در همین رابطه باید پرسید آیا می‌توان ادعای یکی از مقامات همین تشکیلات جاسوسی انگلیسی را موضوعی عادی تلقی کرد که خود دیدم در مصاحبه ای با شبکه دوم تلویزیون بی بی سی مدعی شد: "مصدق (در سال 1912) اولین ایرانی فارغ التحصیل در دکترای حقوق بود"، قطعا بر اساس این تصور که همه ایرانیان عوامان قهرمان پرستی هستند که درنخواهند یافت درجه دکترا در نظام آموزشی دوران مدرن جهان در سال 1914 ابداع و متداول شد. 

نتیجه 

امروز توجه بی طرفانه دانشگاهی به تاريخ حوادث ياد شده است که می‌تواند، در راستای نجات از فرهنگ سیاسی منحط کنونی، ما را با اين حقيقت آشنا سازد که همه بازیگران حوادت یاد شده آدم‌های معمولی بودند با محاسن و معایب آدم‌های معمولی در کار: هیچ کدام از آنان قهرمان نبود و هیچ يک به ایران خیانت نکرد. در مورد مصدق در رابطه با دو مسئله اساسی: ملی کردن نفت اجرا شده به شیوه خاص او" و "سرنگون کردن قانون اساسی کشور"، نتوانسته‌ام خود را به "خطا" یا "اشتباه" فرض کردن آن اقدامات راضی کنم. چون در هر دو مورد، زمان زیادی به تعمد و لج بازی گذرانده شد که نمی‌تواند یک اشتباه ناگهانی در یک وضعیت اضطراری پیش‌بینی نشده فرض شود: در هر دو مورد تعمد در بی اعتنایی به مخالفت مخالفان و نصیحت و راهنمایی‌های موافقان، اعم از دوستان دلسوز و مشاوران کارشناس، نمی‌تواند به حساب "خطا" یا "اشتباه" گذاشته شود. آیا او با این اقدامات حیرت انگیز و توجیه ناشدنی بر اساس منطق طبیعی، می‌خواست خود به حکومت برسد؟ می‌خواست قاجار را به حکومت برگرداند؟ و یا به باور دکتر محمود کاشانی دست در دست انگلستان می‌خواست نهضت ملی کردن نفت ایران را واژگون کند"؟ (25)
 
من ترجیح می‌دهم تا کشف و انتشار اسنادی بازهم تازه‌تر و گویاتر از داوری نهایی در این مورد ویژه خود داری ورزم. در مورد حسین فاطمی باید اشاره شود که ابهام‌ها و تردیدها، حتی نزد مصدقی‌ها، خیلی بیشتر از آن است که بتوان وضعیت او را به اتهام ارتکاب به "اشتباه" خلاصه کرد. اما در باره دیگر بازیگران سه سال بحران (1329 تا 1332) قاطعا می‌دانم که هیچ یک از موافقان و مخالفان مصدق خیانت نکرد و برخی از آنان واقعا دچار خطا در تشخیص شدند و فاصله "خطا" و"خیانت" از زمین تا آسمان است. برخی از یاران اولیه مصدق مانند حائری‌زاده، خلیل ملکی، حسین مکی و دکتر مظفر بقایی همان هنگام متوجه خطاها شدند و از مسیر خطا بازگشتند. برخی دیگر مانند دکتر صدیقی متوجه خطاها بودند ولی به دلیل پایبند بودن به اصول اخلاق در تعهد، تا آخر به تعهد اخلاقی به دولتی که فکر می‌کرد ملی و مردمی بود و برای گسترش دموکراسی به قدرت رسید، به انتقاد و نصیحت های دوستانه بسنده کردند. ولی برخی دیگر، مانند دکتر شایگان‌ها و مهندس بازرگان‌ها و دکتر سنجابی‌ها و شمار زیادی از همگنان، از همان تاریخ تا انقلاب اسلامی در ادامه خطاهای خانمان برانداز خود در تلاش انتقامجویی‌های قبیله‌ای به بهای نابود کردن آینده ملت ایران، تعصب خرج دادند. 

و امروز توجه بی طرفانه دانشگاهی ما را با این حقیقت آشنا می‌سازد که بروز شکاف ملی ياد شده در نیمه دوم قرن بیستم ميان ملت سازان جامعه ایرانی سبب بروز لطمات شديدی به روند "ملت سازی" در ايران عصر مدرنيته شد: همین آشنایی می‌تواند برای ما آشکار سازد که چرا ملت سازی متکی بر ايرانی بودن، به جای حرکت به سوی يک هويت دموکراتيک، قانون گرایی، پایبندی به اصول شهروندی و... در مسير کشمکش‌های کشور برانداز، به ورطه سقوط کشيده شد. لج بازی‌های خشونت آميز، عصبانيت‌های دودمان برافکن، صحنه سازی‌های عوام فریبانه و استفاده ناجوانمردانه از توطئه ترور شخصیت همه آن‌هایی که با "من" مصدقی موافق نیستند، ملت ايران را بين دو اردوگاه متخاصم و هزاران شعبه و انشعاب در هر دو اردوگاه تقسيم کرده و به روزی نشانده است که امروز دو ایرانی حتی در خارج از کشور نمی‌توانند با هم وارد بحثی عادی در باره مسائل کشور و محیط خود شوند بی آن که عدم توافق فکری منجر به دشمنی‌های خانمان برانداز میان آنان نشود. اين خصومت ورزی‌های ضد فرهنگی و ضد تمدنی و انتقامجویی‌های قبیله‌ای ناشی از آن در 50 - 60 سال گذشته و اصرار خارج از منطق برخی گروه‌ها در ادامه بی دليل خشم‌ها و خشونت‌های کهنه و اعتبار از دست داده، فضای فرهنگ سیاسی جامعه ما را این چنین مسموم کرده و جوانان کشور را نسبت به آینده نا امید ساخته است.

16-Roosevelt, Jr., Kermit, Countercoup; the struggle for control of Iran, McGraw-Hill; First Edition, August 1979.
17- Wilber, Donald, Regime Change in Iran, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, Special Report on the Iranian Coup of 1953, New York Times, 16 Apr. 2000.
18- موحد، دکتر محمد علی، همان.
19- سند شماره 303، مورخ 23 فوریه 1953، برابر با 14 اسفند 1331، اسناد منتشر شده از شورای روابط خارجی امریکا در رابطه با مسائل مربوط به ملی کردن نفت از سال 1329 تا 1333، جلد دوم، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و اصغر اندرودی، تهران، انتشارات علمی 1377، صفحه 8- 947.
20- سند شماره 329، مورخ 30 می 1953 برابر با 9 خرداد 1332، همان، صفحه 16 – 1015.
21- BBC 2 Television, Anatomy of a coup d, etat, in the series ‘End of Empire’, broadcast at various times and dates on various BBC TV Channels.
22- کاتوزیان، دکتر محمد علی، مقدمه برخاطرات سیاسی خلیل مملکی، شرکت سهامی انتشار، 1392، صفحات ١٠٣ و ١٠۴.
23- مجلسی، فریدون «يك بستر و چهار رويا/ کودتای مرداد 1332 - به روايت یرواند آبراهاميان»، روزنامه اعتماد، مورخ دوشنبه 30 تیر 1393، صفحه آخر.
24- منبع انتشار دهنده این تهاجم تبلیغاتی عبارت است از:
National Security Archive Electronic Briefing Book, No. 435, posted - August, 19, 2013.
25- برای آشنایی با تفسیر تاریخی و حقوقی این دست خط نگاه کنید به: کاشانی، دکتر سید محمود، مداخله انگلستان و آمریکا برای براندازی نهضت ملی ایران، فصلنامه سیاست: مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، سال 37، شماره 1، بهار 1386، صفحه "47".

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها